کلمه جو
صفحه اصلی

انگور


مترادف انگور : تاک، رز، رزبن، مو

فارسی به انگلیسی

grape

فارسی به عربی

عنب

مترادف و متضاد

grape (اسم)
انگور، درخشندگی زیاد

تاک، رز، رزبن، مو


فرهنگ فارسی

میوهای لطیف وشیرین، دانه هایش درخوشه قراردارد، نارس آن ترش مزه وسبزرنگ که غوره نامیده شود، رسیده آن برنگهاواقسام مختلف
( اسم ) ۱ - میو. رز میو. مو . این میوه بصورت یک خوش. مرکب از دانه هاست که هر یک را حبه یا دان. انگور گویند و آنها بشکل کروی بیضوی تخم مرغی برنگها و باندازه های مختلف اند . ۲ - درخت رز مو .

سرده‌ای از انگوریان بالارونده با حدود 60 گونه که عمدتاً در نیمکرۀ شمالی می‌رویند؛ گل‌های آنها پنج‌پر و تکجنسی یا با عملکردی تکجنسی است و اکثر گونه‌های آن یا اصلاً کاسه ندارند یا کاسۀ آنها تحلیل رفته و گلبرگ‌هایشان در نوک به هم چسبیده و یکپارچه شده است، اما در قاعده از هم جدا هستند و برگ‌هایشان سبز و لَپی یا دندانه‌دار است


فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. ) ۱ - میوة رز. ۲ - درخت رز، مو.

لغت نامه دهخدا

انگور. [ اَ ] (اِ) میوه ٔ رز. میوه ٔ مو. این میوه بصورت یک خوشه ٔ مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه ٔ انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. (فرهنگ فارسی معین ). عنب . در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه ٔ اندوه و محنت . (آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد . (از یادداشت مؤلف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است . (از قاموس کتاب مقدس ) :
نقل ما خوشه ٔ انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست عصیر.

ابوالمثل (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62).


این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است بچرخشت .

رودکی .


انگور و تاک او نگر و وصف او شنو
وصف تمام گفت زمن بایدت شنید.

بشار مرغزی .


همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک .

لبیبی .


انگور چو ماه است و سیاه است و عجب نیست
زیرا که سیاهی صفت ماهروان است .

منوچهری .


بدهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور.

منوچهری .


تاک رز از انگور شد گرامی
وز بی هنری ماند بید رسوا.

ناصرخسرو.


مه گرچه دهد نور به انگور ولکن
زان خوشه ٔ انگور ندارد که تو داری .

سیدحسن غزنوی .


میوه های لطیف طبع فریب
از ری انگور از سپاهان سیب .

نظامی (هفت پیکر ص 293).


زانکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد
مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.

بسحاق .


شراب کهنه ٔ ما شیره گشت از واژگون بختی
اگر زینسان بماند هفته ای انگور می گردد.

طالب آملی .


اقسام انگور: اُلَّقی . انگشتک عروس . انگشت عروس . انگشت عروسان . بیدانه . بیدانه ٔ قرمز. جرثی . جفن . جوزه . چفته . حسینی . خایه ٔ غلامان . خلیلی . رازقی . ریش بابا. زیتونی . اصابعالعذاری . سرانگشت . سرخک . شانی (شاهانی ). صاحبی . طایفی . عسکری . عیون البقر. غربیب . فخری . کره رو. گرده شانی . گلین بارماغی . گوری . لعلی . مثقالی . ملاحی (ملایی ). موش پستان (میش پستان ). یاقوتی . یزندای (یزندایی ).
- انگورپزان ؛ حرارت هوا گاه رسیدن و پختن انگور. گرمی که در هوا پدید آید پختن و رسانیدن انگور را. زمان رسیدن انگور. (یادداشت مؤلف ).
- انگورچینی ؛ عمل چیدن انگور. قطف . (از یادداشت مؤلف ).
- انگور دادن ؛ بار دادن رز. ثمر دادن تاک :
زکوة مال به در کن که فضله ٔ رز را
چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور.

سعدی (گلستان ).


- انگورکش ؛ کشنده و حمل کننده انگور :
از بسکه درین راه از انگور کشانند
این راه رز ایدون چو ره کاهکشان است .

منوچهری .


- انگورکوب ؛ آنکه یا آنچه انگور را کوبد :
ندادی اگر شیره انگورکوب
شدی ریشه ٔ تاک در زیر چوب .

طغرا (از آنندراج ).


- امثال :
انگور از انگور رنگ گیرد . (امثال و حکم دهخدا)؛ هم نشین در هم نشین اثر گذارد :
نام خرد و فهم نکو ما ز توبردیم
انگور ز انگور برد رنگ و به از به .

منوچهری (امثال و حکم دهخدا).


از من خوی خوش گیر از آنکه گیرد
انگور از انگور رنگ و آرنگ .

مظفری .


مرا از فتح ایشان فتح شد عزم
چو انگوری که گیرد رنگ از انگور.

(از امثال و حکم دهخدا).


مکن با بدآموز هرگز درنگ
که انگور گیرد ز انگور رنگ .

نظامی .


انگور خوب نصیب شغال (کفتار) می شود ؛ در جایی که چیزی خوب بدست ناسزاواری افتد گویند. (امثال و حکم دهخدا).
انگور را در چفته می خورد (فلان ...)؛ از این مثل در ظاهر از ممثل تعظیم و تفخیم بعمل آید و در معنی به شغال تشبیه میشود. (از امثال و حکم دهخدا).
انگور نوآورده ترش طعم بود
روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.

سعدی (از امثال و حکم دهخدا).


تو انگور خور ز باغ مپرس (ببوسه سیب ذقن گفتمش ز گلشن کیست ، کمال گفت ...).

کمال (از امثال و حکم دهخدا).


|| توسعاً، رز. درخت انگور. (یادداشت مؤلف ). رز. تاک . کرم . میو. میوانه :
شاخ انگور کهن دخترکان داد بسی .

منوچهری .


و رجوع به رز و گیاه شناسی گل گلاب ص 162 شود.

انگور. [ اَ ] ( اِ ) میوه رز. میوه مو. این میوه بصورت یک خوشه مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. ( فرهنگ فارسی معین ). عنب. در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه اندوه و محنت. ( آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد . ( از یادداشت مؤلف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است. ( از قاموس کتاب مقدس ) :
نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست عصیر.
ابوالمثل ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62 ).
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است بچرخشت.
رودکی.
انگور و تاک او نگر و وصف او شنو
وصف تمام گفت زمن بایدت شنید.
بشار مرغزی.
همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک.
لبیبی.
انگور چو ماه است و سیاه است و عجب نیست
زیرا که سیاهی صفت ماهروان است.
منوچهری.
بدهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور.
منوچهری.
تاک رز از انگور شد گرامی
وز بی هنری ماند بید رسوا.
ناصرخسرو.
مه گرچه دهد نور به انگور ولکن
زان خوشه انگور ندارد که تو داری .
سیدحسن غزنوی.
میوه های لطیف طبع فریب
از ری انگور از سپاهان سیب.
نظامی ( هفت پیکر ص 293 ).
زانکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد
مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.
بسحاق.
شراب کهنه ما شیره گشت از واژگون بختی
اگر زینسان بماند هفته ای انگور می گردد.
طالب آملی.
اقسام انگور: اُلَّقی. انگشتک عروس. انگشت عروس. انگشت عروسان. بیدانه. بیدانه قرمز. جرثی. جفن. جوزه. چفته. حسینی. خایه غلامان. خلیلی. رازقی. ریش بابا. زیتونی. اصابعالعذاری. سرانگشت. سرخک. شانی ( شاهانی ). صاحبی. طایفی. عسکری. عیون البقر. غربیب. فخری. کره رو. گرده شانی. گلین بارماغی. گوری. لعلی. مثقالی. ملاحی ( ملایی ). موش پستان ( میش پستان ). یاقوتی. یزندای ( یزندایی ).

فرهنگ عمید

۱. میوۀ خوشه ای با دانه های آب دار و شیرین به رنگ ها و انواع گوناگون.
۲. درخت این میوه، تاک، مو، رَز.
* انگور عسکری: (زیست شناسی ) نوعی انگور که دانه های ریز و پوست نازکِ سبز دارد.
* انگور صاحبی: (زیست شناسی ) نوعی انگور که دانه هایش درشت و سرخ رنگ است.
* انگور خلیلی: (زیست شناسی ) نوعی انگور که دانه های آن درشت تر از انگور عسکری است.
* انگور یاقوتی: (زیست شناسی ) نوعی انگور که دانه هایش ریز، گرد، سرخ رنگ، و به هم چسبیده است.

۱. میوۀ خوشه‌ای با دانه‌های آب‌دار و شیرین به رنگ‌ها و انواع گوناگون.
۲. درخت این میوه؛ تاک؛ مو؛ رَز.
⟨ انگور عسکری: (زیست‌شناسی) نوعی انگور که دانه‌های ریز و پوست نازکِ سبز دارد.
⟨ انگور صاحبی: (زیست‌شناسی) نوعی انگور که دانه‌هایش درشت و سرخ‌رنگ است.
⟨ انگور خلیلی: (زیست‌شناسی) نوعی انگور که دانه‌های آن درشت‌تر از انگور عسکری است.
⟨ انگور یاقوتی: (زیست‌شناسی) نوعی انگور که دانه‌هایش ریز، گرد، سرخ‌رنگ، و به‌هم‌چسبیده است.


دانشنامه عمومی

انگور (نام علمی: vinifera) سرده ای از درختان خانواده انگورسانان Vitaceae است. در این خانواده حدود ۱۱ جنس و بیش از ۶۰۰ گونه وجود دارد. مهم ترین جنس این خانواده جنس انگور است.این گیاه حالت بوته ای و رونده دارد و دارای پیچک در مقابل بعضی از برگ ها می باشد.انگور بی دانه قرمز بر روی شاخه   مخلوطی از انگور سفید و قرمز.   انگور سبز ملایر   غوره   انگور سبز   انگور خلیفه حصار
انگور، میوه نرم پوست و شیرهداری است که از درخت انگور به عمل می آید. درخت انگور، مو (تلفظ: مُؤ) نامیده می شود. مو یکی از قدیمی ترین گیاهانی است که انسان کاشتن آن را آموخت. در کتاب های دینی کهن و در بسیاری از اسطوره ها و سروده های ملل نام انگور و موستان بسیار آمده است. انگور در تمام مناطق معتدل جهان می روید. بیش از ۲۰ هزار نوع انگور در سراسر جهان می روید اما همه آن ها از انگور وحشی خاور نزدیک و انگور وحشی آمریکای شمالی نتیجه شده اند. گاهی انگور را کشمش می کنند. انگور خشک کرده را کشمش می نامند. از انگور، آب انگور، ژله، مربا، و شراب می سازند. از پوست و دانه آن هم محصولات مختلف تهیه می شود. محلی که مو یا درخت انگور بسیار در آن کاشته شود موستان یا تاکستان نامیده می شود. مو را باید هر چند گاه هرس کرد زیرا این کار سبب می شود که میوه بیشتری به بار آورد. در بیشتر موستان ها داربست های می سازند تا مو بتواند از آن ها بالا رود. بزرگترین دشمن مو بیماری مخصوص ریشه مو است.
مهمترین کشورهای تولیدکننده انگور در اروپا فرانسه، ایتالیا و آلمان هستند. این کشورها مو را بیشتر برای تهیه شراب پرورش می دهند. بیشتر کشمش و شراب قاره آمریکا از تاکستان های ایالت کالیفرنیا در ایالات متحده آمریکا فراهم می آید.
میوه انگور به نوع دانه دار و بی دانه تقسیم می شود. هر یک از این دو جور در رنگهای سرخ و سیاه و زرد و تقریباً سبز دیده می شوند. این میوه در مناطقی که حداکثر دمای آن بیش از ۴۰ درجه سانتیگراد و حداقل آن کمتر از ۱۵ درجه زیر صفر نباشد بهتر رشد می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{Vitis} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از انگوریان بالارونده با حدود 60 گونه که عمدتاً در نیمکرۀ شمالی می رویند؛ گل های آنها پنج پر و تکجنسی یا با عملکردی تکجنسی است و اکثر گونه های آن یا اصلاً کاسه ندارند یا کاسۀ آنها تحلیل رفته و گلبرگ هایشان در نوک به...

نقل قول ها

انگور سرده ای از درختان خانواده انگورسانان است. در این خانواده حدود ۱۱ جنس و بیش از ۶۰۰ گونه وجود دارد. مهم ترین جنس این خانواده جنس انگور است.
• حمدالله مستوفی در وصف ارومیه می نویسد: «ارومیه... باغستان فراوان دارد و از میوه هایش انگور خلوقی و امرود پیغمبری و آلوی زرد به غایت خوبست و بدین سبب تبارزه اگر صاحب حسنی را با لباس ناسزا یابند گویند: انگور خلوقی بچه دردرّ سوه اندر، یعنی: انگور خلوقی دریده شده سبد-اندر.»• «نام خرد و فهم نکو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به»منوچهری دامغانی• «کی شود مایهٔ نشاط و سرور// هم در انگور شیره انگور»سنایی• «این خو تو از او گرفته ای ای سرهنگ// انگور ز انگور همی گیرد رنگ»فرخی سیستانی• «مده مدبران را سوی خویش راه// که انگور از انگور گردد سیاه»نظامی گنجوی• «مادرم زیباست گاهی زیباتر از زن زیباست• چیزی از جنس خوشهٔ انگور سبز یا خوشهٔ انگور سرخ زیر پوستش؟• چیزی از جنس خوشهٔ انگور سبز یا خوشهٔ انگور سرخ پشتِ صدایش»ساقی قهرمان (غزل من آدم نمی شوم)• «خانه خرس و انگور آونگ؟»• «انگور خوب نصیب شغال می شود.»• «شغال ترسو انگور خوب نمی خوره.»• «شغال پوزش به انگور نمی رسد می گوید ترش است.»• «پدر به پسرش یک تاکستان هدیه کرد، پسر حتی دانه ای انگور به پدر نداد.»ضرب المثل ترکی• «وقتی روباه دستش به انگور نمی رسد، می گوید: نارس است.»ضرب المثل ارمنی• «انگور را خور و باغش مپرس.»ضرب المثل تاجیکی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انگورهمان میوه معروف است که از آن در بابهای طهارت، زکات، تجارت و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
انگور، پاک و خوردنش حلال است، ولی خوردن آب آن پس از جوشیدن و پیش از کم شدن دو سوم آن، حرام می باشد؛ هر چند در نجاستش اختلاف است.
خوردن آب انگور
اگر آب موجود در دانه انگور بجوشد، در الحاق آن به آب انگور از حیث حرمت و نجاست اختلاف است. بسیاری از فقها، آب موجود در انگور را در حکم آب انگور می دانند.
فروش انگور
فروش انگور به شرط تهیّه شراب یا به قصد آن، حرام و معامله باطل است؛ لیکن به قول مشهور، فروش آن به کسی که فروشنده می داند او از آن شراب تهیّه می کند، بدون شرط و قصد، جایز است.
خوردن انگور با دست چپ
...

[ویکی فقه] انگور (قرآن). انگور همان میوه معروف است. معادل انگور در عربی عنب است و به میوه مو و درخت آن گفته می شود.
و در لغت، هم به میوه انگور و هم به درخت آن و هم به مجموع آن دو گفته می شود، «ذکر «عنب» (انگور) از میان تمام میوه ها به خاطر مواد غذائی و حیاتی فراوانی است که در این میوه نهفته شده، و آن را به صورت یک غذای کامل در آورده است (توجه داشته باشید «عنب» هم به «انگور» گفته می شود و هم به « درخت انگور » و در آیات قرآن بر هر دو اطلاق شده، ولی در اینجا مناسب همان انگور است).«قضب» (بر وزن جذب) در اصل به معنی سبزی هائی است که آن را در نوبت های مختلف می چینند، و در اینجا به معنی انواع سبزی های خوردنی است، و ذکر آن به دنبال انگور، دلیل بر اهمیت این ماده غذائی است که در علم غذاشناسی امروز، فوق العاده روی آن تکیه می شود.»
در قرآن
واژه «عنب» و جمع آن «اعناب» ۱۱ بار در قرآن به کار رفته است. در تفسیر المیزان می فرماید: «گویا شخصی پرسیده : ما از انگور و خرما چه استفاده ای می کنیم؟ در جواب فرموده : (از آن سکر و رزق حسن می گیرید) و اگر ضمیر آن دو یعنی (نخیل و اعناب) را مفرد آورده با اینکه باید می فرمود: (تتخذون منهما) برای این بود که در سابق گفتیم چیز بسیار را یک چیز حساب کرده، مانند جمله (مما فی بطونه) در آیه قبلی با اینکه مرجع ضمیر ، کلمه انعام است که جمع می باشد اما ضمیر را مفرد آورده است.و معنای جمله (تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا) این است که از آنچه ذکر شد، از میوه های نخل و انگور چیزی می گیرند که مانند شراب با تمام انواعی که دارد مسکر است، و رزق پاکیزه و خوب، از قبیل مویز و شیره و غیر ذلک از چیزهایی که آذوقه به شمار می رود.» البته در آیات دیگری درخت انگور و باغ آن در ضمن واژه هایی مانند «حرث» آمده است در روایتی از امام صادق علیه السّلام، حرث در آیه شریفه درخت انگور دانسته شده است.علامه طباطبایی می فرماید: «کلمه (حرث) به معنای زراعت است ، البته به معنای باغ انگور نیز هست...»
واژه های مرتبط
در این مدخل، از واژه «اعناب» و «عنب» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: engür
طاری: engür
طامه ای: angür
طرقی: engür
کشه ای: engür
نطنزی: angur


گویش مازنی

انگور


/angoor/ انگور

واژه نامه بختیاریکا

رَز؛ مورت؛ مَویز

جدول کلمات

تاک

پیشنهاد کاربران

شین بابا


درخت انگور که درخت مو، تاک و رز نیز نامیده می شود درختچه ای است بالا رونده که از دیوار و درختان مجاور بالا می رود. ساقه آن گره دار و دارای برگهای متناوب است. برگهای انگور دارای پنج لوب دندانه دار و به رنگ سبز تیره می باشد. گلهای آن کوچک ، مجتمع و به صورت خوشه ظاهر می شود. میوه درخت انگور ، گوشت دار و شیرین و برگهای مختلف است.
ترکیبات شیمیایی
برگ مو دارای ساکارز ، لوولز ، اینوزیت Inosite ، مواد نشاسته ای و تعدادی اسیدهای آلی است. دم خوشه انگور دارای تانن ، مواد رزینی ، تارتارات پتاسیم و اسیدهای آلی است. غوره ک میوه سبز رنگ و نارس انگور است که دارای طعم ترش می باشد. غوره دارای اسیدهای آلی مانند اسید مالیک ، اسید فرمیک ، اسید سوکسینیک ، اسید اگزالیک ، اسید گلوکولیک و قند می باشد.
پوست انگور دارای تانن ، تارتارات پتاسیم ، اسیدهای آزاد و مواد معدنی می باشد. در هسته انگور مقداری روغن و تانن موجود است. روغن هسته انگور به رنگ زرد مایل به سبز است. این روغن فاقد بو و دارای طعمی مطبوع می باشد. روغن هسته دارای تری گلیسیرید ، اسید اولئیک ، اسید پالمتیک ، اسید لینولئیک ، اسید استئاریک و اسید آراشیک می باشد.
خواص درمانی میوه انگور
•اخلاط بدن را متعادل می کند.
•بسیار مقوی و مغذی است.
•خون را تصفیه می کند.
•سینه و ریه را صاف و تمیز می کند.
•برطرف کننده یبوست است.
•انگور برای درمان ورم معده و روده مفید است.
•در درمان سل ریوی و سیاه سرفه موثر است.
•برای درمان اسهال خونی از انگور استفاده می شود.
•برای درمان نقرس بسیار مفید است.
•آنهایی که معده ضعیف دارند باید انگور را بدون پوست بخورند زیرا پوست آن دیر هضم است و موجب دل درد ، نفخ و عوارض دیگر می گردد.
•انگور بهترین میوه برای کسانی است که می خواهند لاغر شوند و بدن خود را از اسید اوریک ، سنگهای صفراوی و مسمومیت ناشی از سرب یا جیوه پاک کنند. اینگونه اشخاص باید در هر هفته به مدت 2 روز فقط آب انگور بخورند و رژیم آب انگور بگیرند.
•برای تقویت و طراوت پوست و همچنین روشن کردن رنگ پوست ، آب انگور تازه را با یک تکه پنبه بصورت بمالید و پس از ده دقیقه با آب نیمگرم محتوی کمی جوش شیرین بشویید.
•زیاده روی در مصرف آب انگور بطور مداوم ایجاد سنگ کلیه می کند.
خواص طبی هسته انگور
•دارای تانن است بنابراین قابض است.
•اسهال را برطرف می کند.
•ترشح ادرار و اسپرم را کم می کند.
•گرد هسته انگور را برای درمان به مسلولین می دهند.
•هسته انگور برای آنهایی که مثانه و کلیه ضعیف دارند مضر است.
خواص طبی پوست انگور
•پوست انگور را خشک کرده و می سوزانند خاکستر بدست آمده را برای درمان اکثر زخمها استفاده می شود.
•پوست انگور دیر هضم است و بهتر است که در موقع خوردن پوست آنرا بیرون آورد. خواص طبی غوره غوره که به انگلیسی Un - ripe grape نامیده می شود از نظر طب قدیم ایران سرد و قابض است.
•در درمان ورم مخاط دهان و نرمی لثه ها موثر است.
•آب غوره برای درمان چاقی مفرط مفید است.
•بیماری اسکوربو که به علت کمی ویتامین C در بدن می باشد با آب غوره درمان می شود.
•آب غوره چون دارای تارتارات پتاسیم است برای درمان سیاتیک و رماتیسم حاد بسیار مفید است.
•در دفع زردی موثر است.
•خوردن آب غوره بلوغ دختران را جلو می اندازد و قاعده را باز می کند.
•حرارت و صفرای بدن را دفع می کند و روده ها را ضد عفونی می کند.
•برای برطرف کردن ورم گلو آب غوره قرقره کنید.
•برای دفع کرم و روده و تقویت معده باید به مدت پنج روز آش آب غوره همراه با زیره سیاه مصرف کنید البته در این مدت باید از خوردن غذاهای سنگین اجتناب نمائید.
•آب غوره درمان کننده پا درد و کمر درد می باشد. برای معالجه می توان بمدت ده روز آش آب غوره مصرف نمود . البته از خوردن غذاهای سنگین در این مدت اجتناب کرد.
خواص طبی برگ مو
•برگ مو قابض است.
•دم کرده برگهای جوان مو اسهال خونی را برطرف می کند.
•برای خونریزیها مفید است.
•در رفع نقرس و زردی موثر است.
•استفراغ را برطرف می کند.
•در رفع اختلالات گردش خون مربوطه به دوره بلوغ و یائسگی موثر است.
•هنگامی که پوست صورت قرمز می شود و ملتهب است خوردن دم کرده آن اثر مفید دارد.
•گرد برگهای جوان و خشک شده مو ، اثر خوبی در رفع خونریزیهای رحیم و خون آمدن از بینی دارد.
•برای برطرف کردن سرمازدگی دست و پا جوشانده برگ مو را تهیه کرده و دست و پا را به مدت 15 دقیقه در آن قرار دهید.
•برای تهیه دم کرده برگ مو ، مقدار 15 تا 20 گرم برگ مو را در یک لیتر آب جوش ریخته و بگذارید 10 دقیقه بماند.
•از دم کرده برگ مو می توان برای شستشوی چشم در مورد ورم ملتحمه استفاده کرد.
•دم کرده برگ مو برای رفع واریس مفید است.

انگور غریبی بهترین نوع انگور در شهرستان بهاباد می باشد که به تدریج خیلی شیرین می شود و دارای دانه های درشت و بیضی شکل و اب دار و رنگ سبز کمرنگ متمایل به زرد و پوست نه چندان ضخیم و دارای هسته ا ی نسبتا بزرگ است این انگور علاوه بر داشتن ظاهری زیبا دارای طعمی بی نظیر است و مزاج آن گرم است . از دیگر انگورهای این منطقه می توان از انگور سیاه که شیرینی آن کمتر از انگور غریبی واز لحاظ شکل در حد متوسط و بیشتر کروی به نظر می رسد و می گویند برای رفع غم و غصه مفید است و نیز انگور هلوکی ( haluki ) که بنفش کمرنگ و دانه های نه درشت ونه ریز بلکه مابین این دو و با کمی ترش و ملس بودن دارای طرفداران خاص خود می باشد را می توان نام برد.

1 - انگور
واژه ی انگور که در زبان فارسی آمده در زبان های زیر به شکل زیر دیده می شود .
اردو ، سندی ، پشتو ( انگور )
اندونزیایی ، سوندایی ، مالایی ، جاوه ای ( anggur ) ، هندی angoor ، پنجابی Agūra ، تاجیکی Angur ، نپالی Angura
تایلندی Xngun ، یوروبایی ajara
2 - اؤزؤم ( uzum )
در زبان آذری ( ترکی ) به واژه ی انگور اؤزؤم ( uzum ) گفته می شود . این شکل از تلفظ در زبان های زیر دیده می شود .
ازبکی ، ترکمنی ، ترکی آذربایجانی ، ترکی استانبولی Uzum ( �z�m ) ، اویغوری : ئؤزۈم ، مغولی uzem ( �zem )
قزاقی Juzim ، قرقیزی juzum
3 - Draakshaa
در زبان سانسکریت انگور با لفظ Draakshaa آمده است که احتمالا به معنی درخشه ( درخت انگور ) باشد در آذربایجان مخصوصا در ارومیه به انگور "شا" یا "شانی" گفته می شود نگاه شود به جشن" شانی در" در ارومیه این مورد در زبان های زیر نیز دیده می شود .
گجراتی ، بنگالی ، مراتی ( Draksa ) ، کانارا Drākṣigaḷu ،
در زبان کردی نیز به انگور Dirav گفته می شود که احتمالا با Draakshaa همریشه باشد . این واژه در زبان های زیر دیده می شود .
کردی Dirav ، لوگزامبورگی Drauwe ، هلندی Druiven ، فریزی غربی Druven ،
4 - kūra و kola
ریشه لغت انگور در لغتنامه سکایی - ختنی به شکل kūra و kola ثبت شده است. در زبان آذری ( ترکی ) ما به انگور نارس غورا می گوییم این واژه در زبان فارسی نیز وجود دارد . غوره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) انگور نارسیده که مزه ٔ ترش دارد. ( از غیاث اللغات ) . احتمالا در زبان انگلیسی Grapes ( انگور ) با kūra همریشه می باشد . در زبان های زیر این لفظ دیده می شود.
آفریکانس ، دانمارکی ، سوئدی ، نروژی ( Grape ) ، انگلیسی Grapes ، ولزی Grawnwin ، تلوگویی Grēp
بوسنیایی Grozđe ، صربی Grozde ، اسلوونیایی Grozdje ، بلغاری grozdov مقدونی Grozje ، مائوریایی Karepe
کروات grozda
5 - عنب
واژه ی عنب در زبان عربی به معنی انگور می باشد این لفظ در زبان های زیر دیده می شود
عربی eunab ، سومالیایی Canab ، مالتی Għeneb ، هوسیایی Inabi


عنب، تاک، مو، رز

انگور

انگور = انگ، ور
انگ = گناه، بد
ور = در، دروازه
انگور = دروازه گناه، دروازه بدی

انگره مینو
انگور 🔄 رو گنا
انگلیس 🔄 سیل گنا

در 🔄 رد
ور 🔄 رو ( رو به رو ) .

انگور = دروازه گناه😳😉


کلمات دیگر: