کلمه جو
صفحه اصلی

فریدون

فرهنگ اسم ها

اسم: فریدون (پسر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: fereydun) (فارسی: فريدون) (انگلیسی: fereydun)
معنی: مظهر قدرت و پیروزی در ادبیات فارسی، نام عقل فلک هشتم در ایران باستان، به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»، ( اَعلام ) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله ی پیشدادی به شمار رفته است، کاوه پس از پیروزی قیام خود او را به پادشاهی برگزید، فریدون پس از سال پادشاهی، قلمرو خود را میان پسرانش ایرج، سلم و تور قسمت کرد، [تفسیر معنای فریدون ( سه ایدون یا سه اینچنین ) مربوط به دورانی است که در آن آریائیان به سه شاخه تقسیم گردیدند]، به معنی ' سه ایدون' یا ' سه اینچنین'، ( در اعلام ) نام پسر آبتین یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله ی پیشدادی به شمار رفته است و نژادش به تهمورث می رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش

(تلفظ: fereydun) به معنی ' سه ایدون' یا ' سه اینچنین' ؛ (در اعلام) نام پسر آبتین یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله‌ی پیشدادی به شمار رفته است و نژادش به تهمورث می‌رسید ، [تفسیر معنای فریدون (سه ایدون یا سه اینچنین) مربوط به دورانی است که در آن آریائیان به سه شاخه تقسیم گردیدند].


فرهنگ فارسی

در زبان پهلوی فرتن . یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است . پادشاهی است مشهور که ضحاک را در بند کرد .

لغت نامه دهخدا

فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، واقع در 45هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد، سر راه مالرو اسحاق آباد به گوئین . ناحیه ای است واقع در جلگه ، سردسیر و دارای 209 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 51هزارگزی جنوب باختری قیدار. ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 466 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن و میوه جات است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) رجوع به شاهزاده محمد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) نام عقل فلک هشتم باشد که فلک البروج است . (برهان ).


فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ )دهی است از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 72هزارگزی شمال باختری شوسف ، کنار راه مالرو شوسف به گبوبه . جلگه ای است معتدل و دارای 189 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و کارمردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) نام عقل فلک هشتم باشد که فلک البروج است. ( برهان ).

فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. ( از حاشیه برهان چ معین ). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. ( برهان ). مطابق شاهنامه فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ستمگریهای ضحاک تازی علیه او قیام میکند و با دستیاری کاوه آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی میکند و خود به پادشاهی ایران می رسد. سپس در پایان عمر سرزمین وسیع قلمرو خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم میکند و ایران را به ایرج می سپارد. سرانجام سلم و تور توطئه میکنند و ایرج را به قتل میرسانند. و جنازه ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون پس از زاری و ناله بسیار مقام او را به پسرش منوچهر میدهد و منوچهر به جنگ عموهای خود میرود و بنیاد جنگهای ایران و توارن نهاده میشود. فریدون در پایان سلطنت پانصدساله خود تاج شاهی را بر سر منوچهر میگذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر قدرت و پیروزی مورد تشبیه قرار گرفته است ، چنانکه فردوسی در ستایش سلطان محمود میگوید :
فریدون بیداردل زنده شد
زمین و زمان پیش او بنده شد.
فردوسی.
در اشعار شاعران دیگر نیز نام او با همین تعبیر دیده میشود :
جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون.
عنصری.
فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشندل و دوربین دیده داشت.
سعدی.
ترکیب ها:
- فریدون صفت . فریدون علم. فریدون فر. فریدونکار.فریدون کمر. فریدون نسب. فریدون وار. رجوع به این مدخل ها شود.

فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) رجوع به شاهزاده محمد شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 51هزارگزی جنوب باختری قیدار. ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 466 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن و میوه جات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ )دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 72هزارگزی شمال باختری شوسف ، کنار راه مالرو شوسف به گبوبه. جلگه ای است معتدل و دارای 189 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و کارمردم زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. (برهان ). مطابق شاهنامه ٔ فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ٔ ستمگریهای ضحاک تازی علیه او قیام میکند و با دستیاری کاوه ٔ آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی میکند و خود به پادشاهی ایران می رسد. سپس در پایان عمر سرزمین وسیع قلمرو خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم میکند و ایران را به ایرج می سپارد. سرانجام سلم و تور توطئه میکنند و ایرج را به قتل میرسانند. و جنازه ٔ ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون پس از زاری و ناله ٔ بسیار مقام او را به پسرش منوچهر میدهد و منوچهر به جنگ عموهای خود میرود و بنیاد جنگهای ایران و توارن نهاده میشود. فریدون در پایان سلطنت پانصدساله ٔ خود تاج شاهی را بر سر منوچهر میگذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر قدرت و پیروزی مورد تشبیه قرار گرفته است ، چنانکه فردوسی در ستایش سلطان محمود میگوید :
فریدون بیداردل زنده شد
زمین و زمان پیش او بنده شد.

فردوسی .


در اشعار شاعران دیگر نیز نام او با همین تعبیر دیده میشود :
جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون .

عنصری .


فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشندل و دوربین دیده داشت .

سعدی .


ترکیب ها:
- فریدون صفت . فریدون علم . فریدون فر. فریدونکار.فریدون کمر. فریدون نسب . فریدون وار. رجوع به این مدخل ها شود.

فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


دانشنامه عمومی

فریدون (آفریدون، به پارسی میانه :فریدون، اوستایی: ثْرَئیتَونَ Θraētaona) از برجسته ترین چهره های اسطوره ای ایران است. او پسر آبتین و از تبار جمشید است که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شده و او را در کوه دماوند زندانی می کند. سپس خود پادشاه جهان می شود و در شاهنامه فردوسی از پادشاهان پیشدادی به شمار می آید.فریدون، جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج بخش می کند. ایران را به ایرج می دهد ولی سلم و تور به ایرج رشک برده و ایرج را می کشند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج می بخشد.
کاوه آهنگر
فریدون سه پسر داشت
نگارش اوستایی فریدون، «ثْرَئیتَونَه» (زبان اوستایی Θraētaona) و نگارش پهلوی آن Frēdōn (نویسه گردانی: plytwn') است. در زبان پارسی این نام به گونهٔ آفریدون، فَریدون و اَفریدون نیز آمده است.
بخش نخست "ثریته", "ثری" به معنای سومین، سه است ریشه نام، شاید به معنای دارنده سه قدرت و توانایی است که دربرگیرندهٔ توان رزمی، سررشته داری از پزشکی، و هنر افسونگری و جادوگری است
در ریگ ودا از کسی به نام تریتا به معنای «سومین» یاد می شود که ماجراهایش با فریدون نزدیکی دارد. همچنین لقبش تریتا آبتیه است که با اثویه پدر فریدون در اوستا همخوانی می کند.هر دو پهلوان کشندهٔ اژدها هستند. تریتا با اژدهایی به نام ویشوَ روپه viśvarupa می جنگد، این نبرد در آسمان است و بر سر گاوهایی که اژدها در غار زندانی کرده است. اژدها با گرز رعدآفرین تریته آپتیه کشته می شود و گاوها آزاد می شوند.

فریدون (ابهام زدایی). فریدون یکی از شخصیت های اساطیری ایران است.
فریدون (نائین)
فریدون (خدابنده)
فریدون همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

فریدون (خدابنده). مختصات: ۳۵°۵۴′۳۴″شمالی ۴۸°۰۴′۳۷″شرقی / ۳۵٫۹۰۹۵۲°شمالی ۴۸٫۰۷۶۹۶°شرقی / 35.90952; 48.07696
فریدون (خدابنده)، روستایی از توابع بخش افشار شهرستان خدابنده در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان شیوانات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴۸ نفر (۸۶خانوار) بوده است.

فریدون (نائین). فریدون (نائین)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نائین در استان اصفهان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان لای سیاه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

فریدون (نام). فریدون یک نام کوچک برای مردان و نیز یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
فریدون، یکی از شخصیت های اساطیری ایران
فریدون مشیری شاعر و نویسنده ایرانی
فریدون فروغی، آهنگساز، نوازنده، شاعر و خوانندهٔ ایرانی
فریدون آسرایی، خواننده ایرانی

دانشنامه آزاد فارسی

در شاهنامۀ فردوسی ، پسرآبتین (اتبین) و فَرانَک و پادشاه ایران، در اَوِستا به صورت ثِرَئِتون ضبط شده است. چون ضحّاک در جست وجوی فریدون بود، او در مرغزاری با شیرگاوی به نام پَرمایون پرورد و بالید. فرانک پس از سه سال فریدون را به البرزکوه برد و او را برای پرورش به مردی پارسا سپرد، که تا ۱۶ سالگی به نگهداری او همت گماشت . فریدون، با شنیدن داستان پدر خود از فرانک، تصمیم به خونخواهی از ضَحّاک گرفت . در این هنگام، کاوه مردم را به پیوستن به فریدون برانگیخت . فریدون دِرَفش کاویانی را درفش خود کرد و فرمان داد گُرز گاوسری بسازند؛ از اَروَندرود گذشت و به بِیتُ المُقَدّس رفت . در کاخ ضَحّاک طلسم او را باطل کرد. اَرنَواز و شهرناز که در حرم ضحّاک بودند به فریدون گفتند که ضحّاک در هندوستان است؛ اما مراجعت او نزدیک است . چون خبرِ آمدن فریدون به ضحاک رسید، ضحاک از بیراهه به کاخ حمله کرد. مردم در برابر او ایستادند. فریدون آهنگ آن داشت که با گرز گاوسر ضحاک را بکشد، اما ایزد سروش از او خواست تا او را در کوه زندانی کند. فریدون کمندی از چرم شیر ساخت و با آن دست و پای ضحاک را بست . بعد به راهنمایی سروش ، فریدون فرمود تا ضحاک را به دماوند بردند و دست های او را با میخ های گران بر کوه بستند. به این ترتیب، مردم از ستم هزارسالۀ او رهایی یافتند. فریدون در آغاز مهرماه تاج گذاری کرد و جشن ها بر پا کرد و به این ترتیب جشن مِهرِگان پاگرفت . در ۵۰سالگی سه فرزند داشت . دو پسر از شهرناز و یک پسر از ارنواز. بزرگ ترین را سَلَم ، پسر میانی را تور، و آن سومی را ایرج نامید. سه دختر شاه یَمَن را به همسری این سه پسر برگزید. سپس کشور خود را در میان سه پسر خود تقسیم کرد و ایران زمین را به ایرج داد. سلم و تور، که آن را بی عدالتی می دانستند، سر به شورش برداشتند. فریدون ناگزیر ایرج را به جنگ برادران فرستاد. اما ایرج از درِ آشتی درآمد و کشته شد. فریدون ، که در انتظار بازگشت ایرج شهر را آذین بسته بود، ناگهان با سر بریدۀ او روبه رو شد. از شدت اندوه، باغ ایرج را به آتش کشید. آن گاه فریدون منوچهر، نوۀ ایرج ، را به جنگ سلم و تور فرستاد و منوچهر سر هردو را برید و برای فریدون فرستاد. در این هنگام، فریدون ، سام نریمان را به حضور خواست و منوچهر را به او سپرد و تاج شاهی بر سر منوچهر نهاد و خود پس از چندی درگذشت . در متون پهلوی فریدون را پزشک هم خوانده اند. در اوستا از پزشکی به نام ثِرِیته نام برده شده که ظاهراً بعداً او را با فریدون (ثرئتون) یکی دانسته اند. ثریته یکی از کهن ترین چهره های اساطیری ایران ، از خاندان سام ، پدر گرشاسپ ، نخستین پزشک و درمان بخش نوع بشر در روایات اساطیری ایران باستان و اوستاست. در وندیداد، ثریته نخستین پزشک و بازدارندۀ مرگ و دوردارندۀ تب از تن مردمان است . اهورمزدا گیاهان دارویی درمان بخش را، که هزاران هزار می رویند، برای ثریته می آفریند. حمزه اصفهانی می نویسد، فریدون افسون و تریاق را، که از جرم افعی به دست می آید، به وجود آورد و دانش پزشکی را بنیاد نهاد و از گیاهان ، داروهایی برای دفع بیماری های جانداران ساخت . تریتۀ هندی با ثریتۀ ایرانی سنجیدنی است . ثریته ماری سه پوزه و هفت دم را می کُشد، و فریدون هم مار یا اژدهایی سه پوزه را می کشد. در اوستا، ثریته سومین سازندۀ هوم است و در ریگ ودا، هوم برای تریته صاف می شود. تریتون یونانی نیز رب النوعی است با دم ماهی ، که در آب می زید. در اساطیر یونانی ، اَسکِلِپیوس ، رب النوع پزشکی ، که از قرن ۵پ م رب النوعی شناخته شده است ، در ارتباط مستقیم با مار است و مار از دیرباز نشان ویژۀ علم پزشکی است . نبرد ثریته با گاوِ نگه دارندۀ مرز ایران و توران نیز از کهن بودن اسطورۀ ثریته حکایت دارد. در زمان فرمانروایی کیکاوس ، در مرز ایران و توران گاوی بود که نیرویی از ایزدان داشت و سامان مرز و تعیین حدود با او بود. در منابع اسلامی ، اثرت بیشتر به صورت اثرط آمده است . از این که فردوسی به اثرت نپرداخته و در گرشاسب نامۀ اسدی طوسی داستان اثرط به تفصیل آمده است و می توان گمان برد که اسدی منابع دیگری در اختیار داشته است .

گویش مازنی

/fereydoon/ نامی معمول در مازندران برگرفته از نام فریدون از پادشاهان سلسله ی پیشدادی ایران

نامی معمول در مازندران برگرفته از نام فریدون از پادشاهان ...


پیشنهاد کاربران

اسم های هم اوا



[[فرهاد]] [[فرزین]] [[فرزاد ]]

فرید ون=بی مانند بی مثال


چشمه پهن فریدون. گیلانغرب. کلهر. کرمانشاهان
روستای از توابع گیلانغرب کرمانشاه هست. به اسم یکی از کدخدیان بزرگ ایل سیاسیاه کلهر در غرب ایران می باشد.
شخصیتی اصیل واریایی بوده. . .
درود. . .

تنها روزی ده سه گانه

نام یکی از شخصیت های شاهنامه. نیکوکار. . . . .

فریدون= فر ایدون = جاودانه

فریدون و فرخ فرشته نبود.
ز مشک ز انبر شرشته نبود




پاک سرشت

غار فریدون. اصفهان - جرقویه سفلی - غاری در کوههای مابین جرقویه وشهرضا - گنج*

فریدون یکی از اسم های پادشاهان ایران است. فریدون در لغت میتوان به معنای پاک و ناب نام برد.
فریدون یکی از اسم هایست تک و خوشگل که دخترا هم خیلی این اسمو دوست دارند.

در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. ( برهان ) . برابر شاهنامه ٔ فردوسی فریدون پسر آتبین نامی است که برابر گفته حکیم توس از نسل جمشید بوده است. فریدون پس از آنکه مادرش فرانک بدو می گوید که پدرش بدست گماشته های ضحاک کشته شده است با پشتیبانی کاوه آهنگر که مردم را علیه ضحاک شورانیده است علیه ضحاک قیام می کند و با دستیاری کاوه ٔ آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی می کند و از آنجا که کاوه مقام شاهی را که از طرف مردم به او پیشنهاد می شود نمی پذیرد، به پادشاهی ایران می رسد. فریدون در پایان عمر قلمرو وسیع خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم می کند و ایران را به ایرج می سپارد. سلم و تور توطئه می کنند و ایرج را به قتل می رسانند. و جنازه ٔ ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون مقام ایرج را به پسرش، منوچهر، که پس از کشته شدن ایرج از کنیزی متولد می شود می دهد و منوچهر پس از آنکه بزرگ می شود به جنگ عموهای خود سلم و تور می رود و آنها را از میان برمی دارد و بدین ترتیب بنیان جنگهای ایران و توارن نهاده می شود. فریدون در پایان سلطنت پانصد ساله ٔ خود تاج شاهی را بر سر منوچهر می گذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر نیگوکاری مورد تشبیه قرار گرفته است.

فریدون :فریدون در زیبا شناسی ادبی و شعر و ادبیات نماد و مظهر عدل و ظلم ستیزی و ضحاک ، مظهر ستمگری است.
می که فریدون نکند با تو نوش
رشته ی ضحاک بر آرد ز دوش
یعنی : اگر فریدون باده را بیاد تو نخورد مار ضحاک از دوشش بر آمده و او را هلاک می کند.
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۴.

فریدون - مرد

فریدون=مرد، عاشق، فروتن، زیبا، خوش تیپ، و. . . واقعا اسم زیبایست ممنونم از مادر پدرم که اسم فریدون برام انتخاب کردن💞💞💞💞💞

یاد فریدون فرخزاد شهید راه آزادی بخیر باد ابرمردی که جانش را در راه بیداری و آگاه کردن مردم فدا کرد.
فریدون همچنین در شاهنامه ضحاک ماربدوش را شکست میدهد و من میدانم در روزی نزدیک فریدون ها و کاوه ها ایران را از بند ضحاک ( خامنه ای ) نجات خواهند داد. آنروز نزدیک است.

فریدون از دوهجا تشکیل یافته الف: فری= به معنی فرعی کننده یک اصل، تقسیم کننده. ب� دون= دنیا . بنابراین فریدون یعنی تقسیم کننده دنیا ( به سه سهم ) امّا منظور اصلی ازاین نام معنای مجازی آن است ومعنی اصلی فریدون = زینت دهنده ونظم دهنده جهان . و فریدون به زبان امروز ی یعنی حاکم عدالت خواه
معنی دیگر فریدون= فراتر ین وبرترین دنیا . که به زبان امروزی یعنی سرور عالَم، بهترین پادشاه جهان

یکی از پاد شاهان پیشدادی که بر ضحاک ( ماردوش ) چیره شد و او را به زنجیر کشید
وی فرزند ابتین و فرانک بوده و پادشاهی که پیش از ضحاک بوده جمشید نام داشته
جمشید برادر ابتین و عموی فریدون بوده.


کلمات دیگر: