کلمه جو
صفحه اصلی

فرانک

فارسی به انگلیسی

franc, frank

franc


Frank


فرهنگ اسم ها

اسم: فرانک (دختر) (فارسی) (پرنده، تاریخی و کهن) (تلفظ: farānak) (فارسی: فرانک) (انگلیسی: faranak)
معنی: پروانه، جانوری به نام سیاه گوش، ( = فرانگ )، به معنی پروانه، ( اَعلام ) ) نام دختر برزین و زن بهرام گور، ) ( در شاهنامه ) نام مادر فریدون پادشاه کیانی در داستان های ملی، نام مادر فریدون در داستان های ملی، نام مادر فریدون پادشاه کیانی

(تلفظ: farānak) (= فرانگ) به معنی پروانه ؛ (در اعلام) نام دختر برزین و زن بهرام گور ؛ نام مادر فریدون در داستان‌های ملی .


مترادف و متضاد

franc (اسم)
فرانک

فرهنگ فارسی

نام دختر برزین و زن بهرام گور.
واحدپول فرانسه وسویس که درحدود۱۸ریال است
( صفت ) یک تن از قبیله فرانکها .
نام مادر فریدون است . مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه مازندران پنهان کرده بود چنانچه در تواریخ است .

فرهنگ معین

(فِ ) [ فر. ] (اِ. ) واحد پول کشورهای فرانسه ، سوئیس ، بلژیک .

لغت نامه دهخدا

فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِ) پروانه . سیاه گوش . فرانه . فرانق . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرانق شود.


فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف ) :
مهین دخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بد، دگر شنبلید.

فردوسی .



فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) نام مادر فریدون است . (برهان ). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه ٔ مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ است . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
فرانک بدش نام وفرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود.

فردوسی .



فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِ ) پروانه. سیاه گوش. فرانه. فرانق. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرانق شود.

فرانک. [ فْرا /ف ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نام سکه ای است از ملک فرانسه. ( آنندراج از مسافرت نامه شاه ایران ). واحد پول در فرانسه ، بلژیک و سویس. ( از فرهنگ آکسفورد ). مأخوذ از نام فرانکوروم رکس پادشاه فرانسویان است که برای نخستین بار سکه زد. ( از فرهنگ زبان امریکایی وبستر ).

فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِخ ) نام مادر فریدون است. ( برهان ). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ است. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) :
فرانک بدش نام وفرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود.
فردوسی.

فرانک. [ ف َ ن َ ] ( اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. ( ولف ) :
مهین دخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بد، دگر شنبلید.
فردوسی.

فرانک. [ فْرا / ف ِ ] ( اِخ ) یک فرد قبیله ٔفرانکها که اصلاً از قبایل ژرمن بودند و امپراطوری فرانکی را به وجود آوردند و در حدود قرن نهم میلادی بر سراسر فرانسه ، آلمان و ایتالیای امروز فرمانروایی داشتند. ( از فرهنگ وبستر ). || در یونان و کشورهای اسلامی این واژه به مردم اروپای غربی اطلاق میشود. ( از فرهنگ زبان امریکایی وبستر ). در زبان فارسی و متون متأخر آن «فرانک »به صورت «فرنگ » و «فرنگستان » عنوان ممالک اروپای غربی است نه عنوان مردم آن. مردم اروپا را ایرانیان فرنگی میگویند. رجوع به فرنگ ، فرنگستان و فرنگی شود.

فرانک . [ فْرا / ف ِ ] (اِخ ) یک فرد قبیله ٔفرانکها که اصلاً از قبایل ژرمن بودند و امپراطوری فرانکی را به وجود آوردند و در حدود قرن نهم میلادی بر سراسر فرانسه ، آلمان و ایتالیای امروز فرمانروایی داشتند. (از فرهنگ وبستر). || در یونان و کشورهای اسلامی این واژه به مردم اروپای غربی اطلاق میشود. (از فرهنگ زبان امریکایی وبستر). در زبان فارسی و متون متأخر آن «فرانک »به صورت «فرنگ » و «فرنگستان » عنوان ممالک اروپای غربی است نه عنوان مردم آن . مردم اروپا را ایرانیان فرنگی میگویند. رجوع به فرنگ ، فرنگستان و فرنگی شود.


فرانک . [ فْرا /ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام سکه ای است از ملک فرانسه . (آنندراج از مسافرت نامه ٔ شاه ایران ). واحد پول در فرانسه ، بلژیک و سویس . (از فرهنگ آکسفورد). مأخوذ از نام فرانکوروم رکس پادشاه فرانسویان است که برای نخستین بار سکه زد. (از فرهنگ زبان امریکایی وبستر).


فرهنگ عمید

= پروانه
واحد پول کشورهای فرانسه، سویس، بلژیک، و چند کشور افریقایی.

پروانه#NAME?


واحد پول کشورهای فرانسه، سویس، بلژیک، و چند کشور افریقایی.


دانشنامه عمومی

فرانک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
فرانک (شاهنامه)، مادر فریدون و همسر آبتین در روایات شاهنامه
فرانک (واحد پول)، مربوط به چندین کشور
فرانک ها نام یکی از اقوام ژرمن
فرانک (نقاشی) نام اثری از چاک کلوز، نقاش معاصر آمریکایی
فرانک (نام اروپایی)، نامی مردانه
فرانک (آلبوم امی واینهاوس)
فرانک (دهانه)

دانشنامه آزاد فارسی

فَرانَک
در شاهنامۀ فردوسی ، زن آبتین (در اصل آتبین) و مادر فریدون . از بیم ضَحّاک ، فریدون را به مرغزاری برد و از نگهبان آن خواست او را با شیر گاو پُرمایون بپرورد. فرانک پس از سه سال فریدون را به البرزکوه برد و به مردی پارسا سپرد تا او را بپرورد. فرانک دیرزمانی از پیروزی فریدون بر ضحاک بی خبر بود، اما چون که از این پیروزی آگاه شد به بخشیدن مال به نیازمندان و برپاکردن جشن و مهمانی پرداخت . در بُندَهِش فرانک دختری از تورانیان است و فَرّ کیانی از یک نی که در دریاچه ای رسته بود به گاوی سحرآمیز که پدر فرانک پدید آورده بود حلول می کند و به وسیلۀ شیر آن نخست به فرانک و سپس به فریدون می رسد. در داتِستان دینیک آمده است که فرانک از پدر گریخت و به کِیقُباد پناه آورد و فریدون از آن دو متولد شد.

پیشنهاد کاربران

پروانه ای که در بهشت روی گل ها می نشیند

پروانه وقتی تو پیله ای اسمش فرانک هس بعد در اومدن از پیله اسمش از فرانک به پروانه تغییر پیدا میکنه

پروانه ونام مادر فریدون و زن بهرام گور

کاراکال. حیوانی است زیبا، شکارچی و بسیار چابک. در قدیم به این حیوان پرانک، پروانک، سیاه گوش و یا غره غولاغ ( ترکی ) هم می گفتند.
از خانواده گربه سانان به رنگ زرد یک دست است. در انتهای گوش ها، دسته ای از موهای سیاه به اندازه تقریبی 6 سانتی متر وجود دارد و گوش ها توسط 20 عضله مختلف کنترل می شوند. این دستگاه حساس شنوایی امتیاز بزرگی دریافتن شکار برای کاراکال محسوب می شود. کاراکال تا حدودی به لینکس شباهت دارد. اما بدن کاراکال ظریف تر و باریک تر و ساق ها نازک تر هستند.
این حیوان حدود 13 الی 20 کیلوگرم وزن دارد و شکارچی بسیار ماهری است. سرعت کاراکال گاهی از سرعت دویدن یوزپلنگ هم بیشتر است. او قادر است تا حدود 5 یا 6 فوت در هوا بپرد و کلاغ های را که از زمین فاصله گرفته اند را شکار کند. این حیوان قابلیت دست آموز شدن دارد و در ایالات متحده آمریکا بعضا به عنوان حیوان خانگی نگهداری می شود. در گذشته این حیوان را تعلیم داده و در شکار استفاده می کردند.
کارکال حیوانی منزوی، قلمرو طلب و تک رو است. تنها در هنگام جفت گیری است که می توان آنها را در کنار یکدیگر دید. در شکاف صخره ها، زیر بوته های بزرگ و حفره حیوانات دیگر لانه می سازد. کاراکال، گربه ای شبگرد است و مانند سایر گربه سانان بزرگ در ساعات اولیه صبح و یا درنیمه شب شکار می کند. درمناطق سردسیرو زمستان ها در طول روز دیده می شوند. گاهی کاراکال همچون پلنگ، شکارش را برای مصرف چند روز بر بالای درخت برده و پنهان می کند.
این گربه در برخورد با انسان و وسایل نقلیه بسیار ترسیده و هیچ حرکتی از خود نشان نمی دهد، به طور که می توان آن را با دست گرفت. البته در شرایطی که محاصره شود و یا همراه خود توله داشته باشد به حیوان خطرناکی تبدیل شده و با حملات و پرش های ناگهانی به نواحی سر و گردن انسان حمله می کند.
کاراکال دشمن طبیعی ندارد و به محض احساس خطر به بالای درخت می رود. تنها دشمن این حیوان، انسان است. این جانور یا بخاطر پوستش و یا بخاطر شکار مرغ و خروسان، توسط کشاورزان کشته می شود. در کشورهای آسیایی از جمله ایران وضعیت این گربه سان به دلیل کمبود طعمه و همچنین شکار رو به کاهش است. از جمعیت فعلی آنها در ایران آمار و اطاعات دقیقی در دست نیست. اخیراً مواردی از مشاهده آنها در اطراف کرمان و باغ های مرکبات جیرفت گزارش شده است.

پروانه کوچک

پروانه سیاه

پروانه و پرنده ؛پران به مرر زمان به فران تبدیل شده و _َک بعد از فران به معنی پروانه کوچک است

فرشته کوچک
فرشته صلح ومهربانی

اسم مادر من فرانک هست ، فرانک معنی زیبایی داره ، و از این اسم در داستان ها به کار برزه شده💌💌💌

پروانه سیاه در قاره های آمریکا

پران با پسوند ، ک، به مانای پرنده کوچک

دختر زیبا و مودب

پرنده کوچک خوشبختی

پروانه ارزو ها پروانه ی خوبی ها پروانه ای که تمام دنیا را به وجه اورده

فرانک:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " فرانک" می نویسد : ( ( فرانک مام فریدون، در اوستا یادی نرفته است. به گمان بسیار، " ک" در آن پساوند است. ستاک نام: فران، می تواند بود که از فْرانای اوستایی برابر با پْرنا در سانسکریت که به معنی دَم و دَم دادن است بر آمده باشد؛ بر این پایه، ریخت اوستایی آن با پساوند ِ " کِهینکی" ( = تصغیر ) فرانَکا می تواند بود به معنی "خُردْدَم"، " آنکه دم های خُرد بر می آورد". م ک. کزازی می انگارد که شاید "فرانک" فرّیا آنا کا friya - āna - ka بوده است، ساخته شده از فْریا در اوستایی به معنی "خوشایند و دلخواه" و آنای سانسکریت به معنی دهان؛ بر این پایه، معنی آن " آنکه دهان خوش و دل انگیز دارد" می تواند بود. این نام در ریخت کوتاه شده ی "فرانه" نیز کاربرد یافته است و نامی است که بر دختران نهاده می شود. استاد "فرخنده" را در بیت به گونه ای به کار برده است. که گویی معنی نام فرانک است؛ شاید وی بخش نخستین این نام را "فر" پنداشته است: "فرانک بدش نام و فرخنده بود"
در بندهشن، فرانک نام بانوی کیقباد و مام"کی اَپِیوِهْ " است و زنی است که از تبار به منوچهر میرساند. ) )
( ( فرانک بدش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 298. )


فرانک
به معنای: پروانه، از شخصیت های شاهنامه، نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
ریشه مربوط به: فارسی

لغت مادی ( قوم ماد ) فرانک ( فرنه=شکوه/کا=پسوند دارندگی ) به معنای شکوهمندکه در آرامی و عبری پرانک ثبت شده از واژه اوستایی هرنکا ( h ) varnaka ستانده شده همانطور که در ایران کهن لقب خورنکا xvarnaka به معنای اعلیحضرت majesty بوده است.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

ب معنایی پروانه ی آزاد❤️

فرانک هستم عاشق اسمم هستم
معنیش پروانه آزاد رها
و معنی اولین ملکه ای که اسمش فرانک بوده


کلمات دیگر: