کلمه جو
صفحه اصلی

اسم مفعول

فارسی به انگلیسی

past participle

مترادف و متضاد

past participle (اسم)
اسم مفعول

فرهنگ فارسی

در نزد نحویان اسمی است که از مصدر مشتق شود برای آنچه فعل بر آن واقع شود .

لغت نامه دهخدا

اسم مفعول. [اِ م ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد نحویان اسمی است که از مصدر مشتق شود برای آنچه فعل بر آن واقع شود. و مقصود از وقوع فعل بر آن ، تعلق فعل بدان باشد اگرچه بواسطه حرف جر باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). مثلاً: مضروب ، مأکول ، مسموع ، مُکْرَم ، معظَّم در عربی و زده ، خورده ، شنیده ، بزرگداشته در فارسی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسم مشتق از فعل مضارع مجهول را اسم مفعول گویند.
اسم مفعول، از مصادیق مشتق اصولی و اسمی است که از فعل مضارع مجهول، یعنی از «یُفعَل»، مشتق گردیده و بر کسی یا چیزی که فعل بر آن واقع شده، دلالت می کند.
نزاع اصولیان
نزاع اصولیون در مبحث مشتق مبنی بر این که آیا مشتق در خصوص «ما تلبس بالمبدأ» حقیقت است یا اعم از آن و «ما انقضی عنه المبدأ»، در اسم مفعول هم جاری است.
اشکال اصولیان
برخی از اصولی ها با داخل بودن اسم مفعول در بحث مشتق مخالف بوده و می گویند: مفعول یعنی «من وقع علیه الفعل» و در چنین معنایی نمی توان انقضا تصور کرد، زیرا معنای انقضا این است که در زمانی فعلی بر مفعول واقع نمی شود، و چنین چیزی در اسم مفعول ممتنع است، هر چند سال ها از آن بگذرد.
← جواب از اشکال
...


کلمات دیگر: