کلمه جو
صفحه اصلی

کوارک

فرهنگ فارسی

بنیادیترین جزء سازندۀ هادرون‌ها


دانشنامه عمومی

کوارک (به انگلیسی: Quark) (‎/kwɔːrk/‎ or ‎/kwɑːrk/‎)، یک ذره بنیادی و یکی از اجزای پایه ای تشکیل دهنده ماده است. کوارک ها با هم ترکیب می شوند تا ذرات مرکبی به نام هادرون را پدیدآورند که پایدارترین آن ها پروتون و نوترون، اجزای تشکیل دهنده هسته اتم هستند.به خاطر پدیده ای که به حبس رنگ معروف است، کوارک ها هیچ گاه به صورت انفرادی یافت نمی شوند و مستقیماً قابل مشاهده نیستند؛ آن ها را فقط می توان درون هادرون هایی مانند باریون ها (که نمونه های آن ها پروتون و نوترون هستند) و مزون ها یافت.به همین دلیل بیشتر دانش ما از کوارک ها از مشاهدات خود هادرون ها نتیجه گیری شده است.
پلاسمای کوارک گلوئون
گشتاور مغناطیسی نوترون
لپتون
پرئون - ذراتی فرضی که زمانی تصور می شد اجزای تشکیل دهنده کوارک ها و لپتونها باشند
کوارکونیوم - مزون های تشکیل شده از یک کوارک و پادکوارک با مزه یکسان
ستاره کوارکی - یک ستاره نوترونی فرضی تباهیده شده با چگالی بسیار بالا
کوارک ها ویژگی های ذاتی گوناگونی دارند که بار الکتریکی، بار رنگ، اسپین و جرم از جمله این ویژگی ها می باشند. کوارک تنها ذره بنیادی از مدل استاندارد فیزیک ذرات است که هر چهار برهمکنش بنیادی را تجربه می کند. به این برهمکنش ها نیروهای بنیادی(الکترومغناطیس، هسته ای قوی، هسته ای ضعیف، گرانش) نیز گفته می شود. همچنین کوارک تنها ذره ای است که بار الکتریکی اش مضرب صحیحی از بار بنیادی نیست.
شش گونه مختلف از کوارک ها وجود دارد که به هریک از آن ها یک مزه می گویند: بالا، پایین، افسون، شگفت، سر و ته.کوارک های بالا و پایین کوچکترین جرم را در بین کوارک ها دارند. کوارک های سنگین تر طی یک فرایند واپاشی ذره به سرعت به کوارک های بالا و پایین تبدیل می شوند: تبدیل شدن از حالت جرم بیش تر به حالت جرم کم تر. به همین علت کوارک های بالا و پایین عموماً پایدار می باشند و رایج ترین کوارک ها در جهان می باشند، در حالی که کوارک های دیگر فقط در برخوردهای پرانرژی (مانندپرتوهای کیهانی و شتاب دهنده های ذرات) تولید می شوند. به ازای هر مزه کوارک یک پادذره متناظر به نام پادکوارک وجود دارد که تنها تفاوت آن با کوارک متناظرش این است که برخی از ویژگی های آن اندازه یکسان و علامت مخالف دارند.
مدل کوارک به شکل جداگانه توسط موری گل-مان و جرج زویگ در سال ۱۹۶۴ پیشنهاد شد.کوارک ها به عنوان بخش هایی از طرح رده بندی هادرون ها معرفی شده بود و شواهد کمی بر وجود فیزیکی آن ها در دسترس بود تا اینکه آزمایش های پراکندگی ناکشسان ژرف در سال ۱۹۶۸ در مرکز شتاب دهنده خطی استانفورد انجام شد.از آزمایش های انجام شده در شتاب دهنده ها برای وجود هر شش مزه کوارک، شواهدی به دست آمده است. آخرین مزه ای که کشف شد، کوارک سر بود که در آزمایشگاه فرمی در سال ۱۹۹۵ کشف شد.

دانشنامه آزاد فارسی

کوارْک (quark)
در فیزیک، ذره ای بنیادی و سازندۀ اصلی همۀ انواع هادرون ها. هادرون ها ذراتی زیراتمی اند که نسبت به نیروی هسته ای قوی واکنش نشان می دهند و به دو گروه باریون ها، ازجمله نوترون و پروتون، و مزون ها تقسیم می شوند. بار الکتریکی کوارک ها به صورت کسرهایی از بار الکترون با علامت مثبت و منفی است؛ بارهایی معادل ۳/۲+یا ۳/۱- بار الکترون. کوارک ها به شش دسته یا «طعم» تقسیم می شوند: بالا، پایین، سر، ته، شگفت، و افسون که هریک از آن ها دارای سه گونه یا «رنگ» اند: سرخ، سبز، و آبی. در این جا منظور رنگ هایی نیست که با چشم دیده می شوند، ولی این تشبیه از بسیاری جهات سودمند است. هر کوارک دارای پادذره ای با نام پادکوارک است (← کرومودینامیک_کوانتومی). دو گروه از فیزیک دانانِ آزمایشگاه فرِمیدر مارس ۱۹۹۵، موجودیت کوارک «سَر» را تأیید کردند. این کوارک ذره ای ناپایدار است و احتمالاً زمان ماندگاری اش بیشتر از یک میلیونیم یک میلیاردُمِ یک میلیاردُمِ ثانیه (۲۴-۱۰ ثانیه) نیست، اما آزمایش های صورت گرفته در فرمی لَب نشان می دهند که حداقل جرم آن در حدود اتم نقره، یعنی ۲۰هزار برابر جرم کوارک «بالا» است.

فرهنگستان زبان و ادب

{quark} [فیزیک] بنیادیترین جزء سازندۀ هادرون ها

پیشنهاد کاربران

ذره بنیادی دارای بار الکتریکی بسیار کمتر از الکترون

آیا میتوان با یک محاسبه تعیین نمود که چند تا ریسمان یا تار در قالب یک کوارک حبس گردیده است؟ برای انجام این محاسبه میتوان از فرمول شوارتز شیلد استفاده نمود. قبل از محاسبه در قدم اول در خیال خود جرم یک کوارک را ( بطور اختیاری جرم یکی از کوارک های پایدار به نام بالا یا پایین ) در مرکز آن متراکم می نماییم که به یک سیاه چاله تبدیل شود، آنگاه در اطراف آن یک فضای تاریک ایجاد خواهد شد که محیط آن را افق رویداد می نامند. پس از آن از طریق فرمول شوارتز شیلد شعاع افق رویداد را محاسبه می نمائیم. پس از تعیین شعاع از فرمول هندسی حجم کره استفاده کرده و حجم فضای تاریک اطراف سیاه چال را حساب میکنیم. مرکز سیاه چاله هم بر اثر تراکم به کره بسیار ریز تبدیل شده است که حجم آنرا میتوان به سه طریق مختلف محاسبه نمود:
۱ - قطر آنرا برابر با طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر در نظر بگیریم.
۲ - شعاع آنرا برابر با طول پلانک برابر بدانیم.
۳ - آن کره را به نیم تقسیم نمائیم و محیط دایره برش را مساوی طول پلانک در نظر گیریم.
هر کدام از این طریق میتواند پایه محاسباتی یک تئوری علمی گردد. پس از محاسبه حجم تکینگی مرکزی، آنگاه میتوان حجم افق رویداد را بر حجم تکینگی مرکزی تقسیم نمود و یک عدد خالص بدست آورد. آن عدد پاسخ سوال بالا میباشد که چند تار یا ریسمان در قالب یک کوارک حبس گردیده است. این محاسبات را میتوان روی ذرات هفده گانه مدل استاندار د به کار برد. یعنی هم برای کوارک ها و هم برای لپتون ها و مزون ها.
من خودم حقیقتا نمی دانم که آیا خالقین نظریه های ریسمان و حلقه چنین محاسباتی را انجام داده اند یا نه ؟
آنها بر این باورند که ذرات مدل استاندارد بنیادی نبوده بلکه تار های به طول پلانک بنیادی ترین سنگ بنا های عالم مادی میباشند. البته این نظریه ها هنوز تعیین نکرده اند که تراکم آن تار های باز و بسته موجب تولید ذرات مادی است یا ارتعاشات آنها؟ اگر فقط ارتعاشات تار ها به ذرات تبدیل شوند و تار ها با ارتعاش خود ادامه دهند آنگاه اصل بقاء جرم و انرژی خدشه دار میشود، زیرا تولید ذرات ادامه خواهد یافت و به تعداد آنها افزوده می شود. طوریکه اطلاع داریم جرم و انرژی کیهان ثابت است به این معنا که در طول عمر خود نه ذره ای به آن افزوده میشود و نه ذره ای از آن کم میگردد. بنابر این تار ها در لحظات اولیه مه بانگ در روند مادی شدن به ذرات ماده و نور تبدیل شده اند. مساله دومی در این نظریه ها وجود دارد این است که آیا تار ها انرژی ارتعاشی خود را از عالم غیب دریافت می دارند و یا خود آنها منبع تولید انرژی اند؟ گویا این نظریه ها اصل تقارن را از مدل استاندارد به ارث برده باشند و به آن پیشوند سوپر اضافه نموده باشند ( تقارن بزرگ ، اَبَر تقارن و یا سوپر سیمتری ) . منظور از این اَبَر تقارن چیست ؟
شاید هنوز دانشمندان صاحب این نظریات هنوز به ذرات بیزمانی و بیمکانی دست نیافته باشند. ذرات زمان میتوانند دارای دوقلو یا همزاد خود به نام ذره بیزمانی باشند که بر عکس ذرات و ضد ذرات پس از به هم رسیدن، همدیگر را متقابلا منهدم نمیکنند بلکه بر اساس اصل دیالکتیکی فلسفی وحدت ضدین با همدیگر یک نوسانگر دو قطبی تشکیل میدهند که قطب های آن با فرکانسی برابر با معکوس زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه به همدیگر تبدیل میشوند. این فرکانس در آزمایشگاه غیر قابل دسترسی است. برای ایجاد آن به یک شتاب دهنده نیاز خواهیم داشت که حد اقل به اندازه کره زمین بزرگ باشد. جای خوشحالی است که انسان هرگز به چنین تکنولوژی دست نخواهد یافت که منجر به اختراع بمب های زمان - بیزمانی شود. انفجار یکی از این بمب ها روی کره زمین، در زمان کوتاهی کل کره زمین را به یک سیاه چاله به قطر ۹ میلی متر ( تقریبا یک سانتی متر ) تبدیل خواهد کرد. ذرات بیمکانی هم دو قلو های همزاد ذرات مکان میباشند. ابعاد سه گانه این ذرات با ابعاد سه گانه ذرات مکان تشکیل سه نوسانگر دو قطبی میدهند که فرکانس آنها برابر با فرکانس دوقطبی های زمان - بیزمانی میباشند. این چهار نوع دو قطبی را میتوان گراویتون های بنیادی نامید که خود منبع انرژی بوده و انرژی خود را مثل نظریات ریسمان از غیب و یا ماوراء طبیعه دریافت نمیکنند. بنابر این اَبَر تقارن در اصل به این معناست که تار ها یا ریسمان ها چه باز و چه بسته دو نوع می باشند: ( تارهای زمان و تار های بیزمانی ) و ( تارهای مکان و تار های بیمکانی ) . نظریه پردازان غرب شاید بر این باورند که مفاهیم بیزمانی و بیمکانی به معنای عدم وجود زمان و مکان میباشند و حکیمان مسلمان این مفاهیم را از صفات خداوند میدانند. در صورتیکه این مفاهیم دارای وجود واقعی اند و نیمی از انرژی و جرم عالم مادی از آن ساخته شده است. بر خلاف دیدگاه نظریه پردازان ریسمان و حلقه این هشت بعد مثل طومار کاغذ در هم پیچیده نشده اند که نیازی به باز کردن داشته باشند بلکه در لحظات اولیه مه بانگ به جرم و انرژی تبدیل شده اند. البته به احتمال قوی فقط حدود ۸ درصد از آنها به ماده و انرژی معمولی تبدیل شده و بخش اعظم آن بصورت انرژی و ماده تاریک باقی مانده است. البته این بخش عظیم در بیرون از بخش قابل انبساط بصورت یک هاله عظیم اطراف کیهان را فرا گرفته و به همراه بخش قابل رویئت کیهان در حال انبساط به سر میبرد و با انبساط بخس مرئی شتاب می بخشد.
بنا بر این کوارکها و لپتون ها و مزون ها به احتمال بسیار قوی بنیادی ترین لایه ماده نیستند. و تار و ریسمان ها هم چیزی غیر از ابعاد زمانبیزمانی و مکانبیمکانی نمی باشند. البته جهان یا کیهان غیر از این هشت بعد دارای یک فضای سه بعدی پایدار و ثابت است که تمامی تغییر و تحولات در این ظرف سه بعدی شکل میگیرد. این فضا دارای یک بعد زمانی هم هست که من آنرا زمان ابد می نامم که اندازه آن برابر با طول عمر کل کیهان میباشد و تا کنون از آن حدود ۱۳، ۸ میلیارد سال گذشته است. همان زمان مکانی که نیوتون آنها را مطلق می پنداشت، اما نتوانست تعریف صحیحی از آنها ارائه دهد. دو بعد از این فضا ( بعد طول و عرض ) سطح و مرز جهان را تشکیل داده است و بعد عمق فضای خالی را شکل داده است.
ذرات زمان - بیزمانی حدود ۱۰ بتوان ۸ بار کوچکتر از ذرات مکان - بیمکانی اند. لذا تعداد زیادی از آن ذرات میتوانند در دل این ذرات جای گیرند. امیدوارم که سر خواننده گرامی را بدرد نیاورده باشم.

کوارک
کَهوار ، کَهواره ، کوداک ( از کود : کودک = کوچک ) ، کَساک ، خَساک ( کَس و خَس به مینه ی خُرد )


کلمات دیگر: