کلمه جو
صفحه اصلی

رماندن

فارسی به انگلیسی

to rouse, cause to shy, to scare, frighten, repulse, spring

frighten, repulse, scare, spring


فرهنگ فارسی

رم دادن، ترسانیدن وگریزان، رماننده، رم داده شده
( مصدر ) ۱ - رم دادن گریزاندن . ۲ - متنفر ساختن .
رم دادن رمانیدن تنفیر تار کردن

فرهنگ معین

(رَ دَ )(مص م . )۱ - ترساندن ، گریزاندن . ۲ - متنفر ساختن .

لغت نامه دهخدا

رماندن. [ رَ دَ ] ( مص ) رم دادن. رمانیدن. تنفیر. تار کردن. تار و مار کردن. رجوع به رمانیدن شود.

فرهنگ عمید

رم دادن، ترساندن و گریزاندن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترساندن و رم دادن را رماندن گویند. عنوان یاد شده در باب حج به کار رفته است.
اگر مُحرم در حرم یا غیر حرم و نیز غیر مُحرم در حرم صیدی را رم دهد و حیوان بر اثر آن تلف شود، ضامن است؛ لیکن چنانچه صید پس از رمیدن به محل خود باز گردد و پس از آن تلف شود، رم دهنده ضامن نیست.
رماندن کبوتران حرم
بنابر قول مشهور، کسی که کبوتران حرم را رم داده، در صورتی که کبوتران به محل خود بازگردند، در ازای همه باید یک گوسفند کفاره دهد و اگر به محل خود باز نگردند، در ازای هر کبوتر باید یک گوسفند کفّاره بدهد.
← رماندن یک کبوتر
۱. ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۲۰، ص۲۸۸.
...

واژه نامه بختیاریکا

تارنیدِن


کلمات دیگر: