برابر پارسی : گوسپند
گوسفند
برابر پارسی : گوسپند
فارسی به انگلیسی
(fat - tailed) sheep
sheep
فارسی به عربی
خروف
مترادف و متضاد
گوشت گوسفند، گوسفند
گوسفند، چرم گوسفند، ادم ساده و مطیع
فرهنگ فارسی
گوسپند:ازحیوانات اهلی وعلفخوارکه ازشیروپشم وگوشت وپوست اواستفاده میکنندوگوشت اوازغذاهای اصلی انسان است
(اسم ) پستانداریست از راست. سم داران از دست. زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیر. تهی شاخان که جهت استفاده از پشم و شیر و گوشتش آنرا اهلی کرده بصورت گله های بزرگ نگهداری میکنند . برخی نژاد های گوسفند نر دارای شاخ مورب و حلقوی و پیچ دار میباشند و در این صورت بنام قوچ نامیده میشوند ولی گوسفند ماده متعلق بهر نژادی که باشد بطور عام بنام میش خوانده میشود . بهترین نژاد های گوسفند عبارتند از : نژاد مرینوس که دارای پشمهای لطیفی است و گوسفند قره گل که پشمهایش دارای جعد خاصی است گوسپند ضان جمع : گوسفندان گوسفند ها . یا گوسفند تسلیم . ۱ - گوسفندی که در قربانگاه برای قربان کردن حاضر سازند . ۲ - شخصی که در کمال تسلیم باشد ( ایهام بدو معنی ) : دل سلیم من آن گوسفند تسلیم است که جز به تیغ تو قربان شدن نمی داند . ( شانی تکلو )
دریاچه ایست در جنوب دریاچه ارومیه .
(اسم ) پستانداریست از راست. سم داران از دست. زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیر. تهی شاخان که جهت استفاده از پشم و شیر و گوشتش آنرا اهلی کرده بصورت گله های بزرگ نگهداری میکنند . برخی نژاد های گوسفند نر دارای شاخ مورب و حلقوی و پیچ دار میباشند و در این صورت بنام قوچ نامیده میشوند ولی گوسفند ماده متعلق بهر نژادی که باشد بطور عام بنام میش خوانده میشود . بهترین نژاد های گوسفند عبارتند از : نژاد مرینوس که دارای پشمهای لطیفی است و گوسفند قره گل که پشمهایش دارای جعد خاصی است گوسپند ضان جمع : گوسفندان گوسفند ها . یا گوسفند تسلیم . ۱ - گوسفندی که در قربانگاه برای قربان کردن حاضر سازند . ۲ - شخصی که در کمال تسلیم باشد ( ایهام بدو معنی ) : دل سلیم من آن گوسفند تسلیم است که جز به تیغ تو قربان شدن نمی داند . ( شانی تکلو )
دریاچه ایست در جنوب دریاچه ارومیه .
فرهنگ معین
(فَ ) از جانوران اهلی و علف خوار که گوشت و پوست و شیرش مورد استفاده انسان است .
لغت نامه دهخدا
گوسفند. [ ف َ ] (اِ) گوسپند :
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان .
فربه کرده تو کون ایا بد سازه
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه .
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
وآمد از سوی کلاته دل نژند.
کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن .
بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند؟
چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست .
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
خسرو عادل که در ایام او با گوسفند
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی .
- امثال :
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند . (قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی (طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. (بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. (امثال و حکم ج 3 ص 1480). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته . (امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480).
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان .
بوشکور (از لغت فرس ص 315).
فربه کرده تو کون ایا بد سازه
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه .
عماره (از لغت فرس ص 488).
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
وآمد از سوی کلاته دل نژند.
دقیقی .
کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن .
کمال عزی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند؟
فردوسی .
چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست .
ناصرخسرو.
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 98).
خسرو عادل که در ایام او با گوسفند
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
ابن یمین .
فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی .
سعدی (طیبات ).
- امثال :
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند . (قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی (طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. (بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. (امثال و حکم ج 3 ص 1480). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته . (امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480).
گوسفند. [ ف َ ] (اِخ ) دریاچه ای است در جنوب دریاچه ٔ ارومیه . (جغرافی طبیعی کیهان ص 82).
گوسفند. [ ف َ ] ( اِ ) گوسپند :
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان.
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه.
وآمد از سوی کلاته دل نژند.
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن.
که آرد بدین جای ناسودمند؟
که در کشتن او ثواب و جزاست.
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
برای عید بود گوسفند قربانی.
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند. ( قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی ( طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. ( بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته. ( امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480 ).
گوسفند. [ ف َ ] ( اِخ ) دریاچه ای است در جنوب دریاچه ارومیه. ( جغرافی طبیعی کیهان ص 82 ).
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان.
بوشکور ( از لغت فرس ص 315 ).
فربه کرده تو کون ایا بد سازه چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه.
عماره ( از لغت فرس ص 488 ).
کردش اندر خبک دهقان گوسفندوآمد از سوی کلاته دل نژند.
دقیقی.
کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن.
کمال عزی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
بدو گفت بهرام کاین گوسفندکه آرد بدین جای ناسودمند؟
فردوسی.
چه کرده ست این گوسفند ضعیف که در کشتن او ثواب و جزاست.
ناصرخسرو.
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 98 ).
خسرو عادل که در ایام او با گوسفندگرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
ابن یمین.
فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب برای عید بود گوسفند قربانی.
سعدی ( طیبات ).
- امثال :گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند. ( قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی ( طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید. ( امثال و حکم ج 3 ص 1330 ).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. ( بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق. ( امثال و حکم ج 3 ص 1480 ).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته. ( امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480 ).
گوسفند. [ ف َ ] ( اِخ ) دریاچه ای است در جنوب دریاچه ارومیه. ( جغرافی طبیعی کیهان ص 82 ).
فرهنگ عمید
پستانداری اهلی و علف خوار که از شیر و پشم و گوشت و پوست او استفاده می کنند و گوشت او از غذاهای اصلی انسان است.
دانشنامه عمومی
گوسفند پستانداری است از راسته سم داران از دسته جفت سم سانان، از گروه نشخوارکنندگان و از خانواده گاوسانان (تهی شاخان). این حیوان را جهت استفاده از پشم، پوست، شیر و گوشتش اهلی کرده و به صورت گله های بزرگ نگهداری می کنند. برخی نژادهای گوسفند نر دارای شاخ مورب و حلقوی و پیچ دار می باشند. گوسفند نر قوچ یا راک نامیده می شود؛ ولی گوسفند ماده متعلق به هر نژادی که باشد، به طور عام به نام میش خوانده می شود.
میانگین وزن تولد بره ماده: ۴/۵ کیلوگرم
کم بودن نسبی دوقلو زایی این نژاد نسبت به سایر نژادهای گوسفند بریتانیا
طول دوره شیر دهی در گوسفند ۹۵ تا ۱۰۰ روز
فصل زایش از اواسط فصل زمستان شروع و تا اول فصل بهار ادامه دارد
میانگین وزن بلوغ: ۵۵ کیلوگرم
متوسط تولید پشم در حدود ۵/۳ تا ۴/۴ کیلوگرم در سال می باشد.
زادگاه گوسفند رومانف دره ولگا در شمال شرقی مسکو در کشور روسیه می باشد.
نژاد رومانوف از لحاظ تعداد چندقلوزایی در بین کلیه نژادهای گوسفندان جهان بی نظیر می باشد. رکورد ۴ قلو در روسیه و ۳ قلو در آمریکا از جمله رکوردهای جهانی ثبت شده این نژاد است. رکورد ۱۴ بره در پنج زایش پیاپی یک میش این نژاد نیز در بسیاری از کشورها ثبت شده است. ۳، ۴ قلو در نژاد رومانوف بسیار رایج می باشد.
میش رومانوف در صورت تغذیه مناسب به راحتی از کلیه بره های خود، و حتی در مواردی بره های دیگر گله، نگهداری می کند و شیر کافی برای آن ها تولید می کند. زایمان رومانوف معمولاً به راحتی و بدون نیاز به مراقبتی خاص صورت می گیرد و میش مادر از حس مادری بی نظیری برخوردار است.
میانگین وزن تولد بره ماده: ۴/۵ کیلوگرم
کم بودن نسبی دوقلو زایی این نژاد نسبت به سایر نژادهای گوسفند بریتانیا
طول دوره شیر دهی در گوسفند ۹۵ تا ۱۰۰ روز
فصل زایش از اواسط فصل زمستان شروع و تا اول فصل بهار ادامه دارد
میانگین وزن بلوغ: ۵۵ کیلوگرم
متوسط تولید پشم در حدود ۵/۳ تا ۴/۴ کیلوگرم در سال می باشد.
زادگاه گوسفند رومانف دره ولگا در شمال شرقی مسکو در کشور روسیه می باشد.
نژاد رومانوف از لحاظ تعداد چندقلوزایی در بین کلیه نژادهای گوسفندان جهان بی نظیر می باشد. رکورد ۴ قلو در روسیه و ۳ قلو در آمریکا از جمله رکوردهای جهانی ثبت شده این نژاد است. رکورد ۱۴ بره در پنج زایش پیاپی یک میش این نژاد نیز در بسیاری از کشورها ثبت شده است. ۳، ۴ قلو در نژاد رومانوف بسیار رایج می باشد.
میش رومانوف در صورت تغذیه مناسب به راحتی از کلیه بره های خود، و حتی در مواردی بره های دیگر گله، نگهداری می کند و شیر کافی برای آن ها تولید می کند. زایمان رومانوف معمولاً به راحتی و بدون نیاز به مراقبتی خاص صورت می گیرد و میش مادر از حس مادری بی نظیری برخوردار است.
wiki: گوسفند
گوسفند (ترانه). گوسفند (به انگلیسی: Sheep) نام آهنگی از گروه پراگرسیو راک پینک فلوید می باشد که در سال ۱۹۷۷ در آلبوم جانوران منتشر شد.در ابتدا نام این آهنگ در اجراهای اولیه Raving and Drooling بود و بعدها به گوسفند تغییر یافت.
راجر واترز - خواننده،گیتار،شعر،موسیقی،وکودر
نیک میسن - درام
ریچارد رایت - کیبورد،سینث سایزر
دیوید گیلمور - گیتار لید،گیتار بیس،سینث سایزر
پینک فلوید در جریان تورهای ۱۹۷۴ خود، سه آهنگ جدید به نام های «باید دیوانه باشی» (که بعدها به «سگ ها» تغییر نام یافت.)، «بدرخش ای الماس مجنون» ، و «Raving and Drooling» (که بعدها به گوسفند تغییر نام یافت) را اجرا کرد.در اصل این سه آهنگ برای آلبوم کاش اینجا بودی برنامه ریزی شده بود و قرار بود در آن آلبوم قرار بگیرند که از این سه آهنگ تنها «بدرخش ای الماس مجنون» در آلبوم یادشده قرار گرفت و دو آهنگ دیگر با تغییراتی ظاهری و درونی، در آلبوم جانوران قرار گرفتند. در نوامبر ۲۰۱۱ ویرایشهای اولیه از این دو آهنگ که به صورت زنده در ومبلی لندن ضبط شده بود و پیش درآمدی برای آلبوم کاش اینجا بودی بود؛ منتشر شد.
در قسمت هایی از این آهنگ (از شروع ۶:۲۷ تا ۷:۰۸ پایان می یابد) در پس زمینه جمله معروف خداوند چوپان من است از کتاب مزمور ۲۳ توسط واترز گفته می شود و در ادامه اش به این صورت ادامه می یابد:«او مرا بر قلاب های بلند آویزان می کند، مرا به کتلت گوشت گوسفند تبدیل می کند» که در کنسرت ها این قسمت را نیک میسن درامر گروه می گوید.
راجر واترز - خواننده،گیتار،شعر،موسیقی،وکودر
نیک میسن - درام
ریچارد رایت - کیبورد،سینث سایزر
دیوید گیلمور - گیتار لید،گیتار بیس،سینث سایزر
پینک فلوید در جریان تورهای ۱۹۷۴ خود، سه آهنگ جدید به نام های «باید دیوانه باشی» (که بعدها به «سگ ها» تغییر نام یافت.)، «بدرخش ای الماس مجنون» ، و «Raving and Drooling» (که بعدها به گوسفند تغییر نام یافت) را اجرا کرد.در اصل این سه آهنگ برای آلبوم کاش اینجا بودی برنامه ریزی شده بود و قرار بود در آن آلبوم قرار بگیرند که از این سه آهنگ تنها «بدرخش ای الماس مجنون» در آلبوم یادشده قرار گرفت و دو آهنگ دیگر با تغییراتی ظاهری و درونی، در آلبوم جانوران قرار گرفتند. در نوامبر ۲۰۱۱ ویرایشهای اولیه از این دو آهنگ که به صورت زنده در ومبلی لندن ضبط شده بود و پیش درآمدی برای آلبوم کاش اینجا بودی بود؛ منتشر شد.
در قسمت هایی از این آهنگ (از شروع ۶:۲۷ تا ۷:۰۸ پایان می یابد) در پس زمینه جمله معروف خداوند چوپان من است از کتاب مزمور ۲۳ توسط واترز گفته می شود و در ادامه اش به این صورت ادامه می یابد:«او مرا بر قلاب های بلند آویزان می کند، مرا به کتلت گوشت گوسفند تبدیل می کند» که در کنسرت ها این قسمت را نیک میسن درامر گروه می گوید.
wiki: گوسفند (ترانه)
دانشنامه آزاد فارسی
گوسفند (sheep)
هر پستاندار نشخوارکننده، پنجه صاف و سُم داری از خانواده بوویدائه. در ارتفاعات مرکزی و شرقی آسیا، افریقای شمالی، جنوب اروپا و امریکای شمالی هنوز گونه های وحشی آن زندگی می کنند. همه نژادهای اهلی را به عنوان اُویس آریس طبقه بندی کرده اند. نژادهای مختلف گوسفند را در سراسر جهان برای گوشت، پشم، شیر و پنیر، و برای کشت نوبتی زمین و حفظ باروری آن پرورش می دهند. گوسفند اهلی بازماندۀ گوسفند وحشی خاورمیانه عصر نوسنگی است. گونه های اولیه احتمالاً منقرض شده اند اما شاید ارتباط نزدیکی با قوچ کوهی اُویس موسیموم سارونی و کرس داشته اند. ده ها نژاد مختلف شناخته شده در سراسر جهان برحسب نیازهای گوناگون و با توجه به وضعیت جغرافیایی و اقلیمی پرورش یافته اند. بیش از ۵۰ نژاد گوسفند در بریتانیا پرورش یافتند، اما تعداد اندکی از آن ها هنوز مصرف تجاری دارند. در ۱۹۸۹ تعداد ۴۱میلیون رأس گوسفند در بریتانیا وجود داشت که این کشور را به یکی از تولیدکنندگان بزرگ گوشت گوسفند در اروپا تبدیل ساخت. جدی ترین بیماری گوسفند نیز اسکِرَپای است که به دستگاه عصبی حمله می کند. بیماری های عفونی آن نیز شامل سیاه زخم، دهان و پا و گَری است.
هر پستاندار نشخوارکننده، پنجه صاف و سُم داری از خانواده بوویدائه. در ارتفاعات مرکزی و شرقی آسیا، افریقای شمالی، جنوب اروپا و امریکای شمالی هنوز گونه های وحشی آن زندگی می کنند. همه نژادهای اهلی را به عنوان اُویس آریس طبقه بندی کرده اند. نژادهای مختلف گوسفند را در سراسر جهان برای گوشت، پشم، شیر و پنیر، و برای کشت نوبتی زمین و حفظ باروری آن پرورش می دهند. گوسفند اهلی بازماندۀ گوسفند وحشی خاورمیانه عصر نوسنگی است. گونه های اولیه احتمالاً منقرض شده اند اما شاید ارتباط نزدیکی با قوچ کوهی اُویس موسیموم سارونی و کرس داشته اند. ده ها نژاد مختلف شناخته شده در سراسر جهان برحسب نیازهای گوناگون و با توجه به وضعیت جغرافیایی و اقلیمی پرورش یافته اند. بیش از ۵۰ نژاد گوسفند در بریتانیا پرورش یافتند، اما تعداد اندکی از آن ها هنوز مصرف تجاری دارند. در ۱۹۸۹ تعداد ۴۱میلیون رأس گوسفند در بریتانیا وجود داشت که این کشور را به یکی از تولیدکنندگان بزرگ گوشت گوسفند در اروپا تبدیل ساخت. جدی ترین بیماری گوسفند نیز اسکِرَپای است که به دستگاه عصبی حمله می کند. بیماری های عفونی آن نیز شامل سیاه زخم، دهان و پا و گَری است.
wikijoo: گوسفند
نقل قول ها
گوسفند، بره - میش پستان داری است اهلی از خانواده گاوسانان، دسته ذوج سمان و گروه نشخوارکنندگان.
• «او مظلوم شد اما تواضع نموده دهان خود را نگشود، مثل بره که برای ذبح می برند و مانند گوسفندی که نزد پشم بُرَنده اش بی زبان است هم چنان دهان خود را نگشود.» -> انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۷
• «بره ها برای لباس تو و بزها به جهت اجارهٔ زمین به کار می آیند.» -> انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۶
• «به حالت گله خود نیکو توجه نما و دل خود را به گوسفندان خود مشغول ساز.» -> انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۳
• «جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد.» -> انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۶
• «در بازی زندگی، انسان ابتدا گول خور است و در پایان، گول زن؛ به عبارت دیگر او بره به دنیا می آید و روباه از دنیا می رود.» -> ولتر
• «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم و طفل کوچک آن ها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آن ها باهم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.» -> انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی - ۱۱، ۶
• «برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»• «بره کشان است!»• «بز به میش می گوید: دیدم، دیدم!»• «بز را به پای خودش می آویزند، میش به پای خود.»• «گرگ در لباس میش.»• «گرگ و میش باهم آب خوردن.»• «گوسفند امام رضا را هم تا چاشت نمی چراند.»• «گوسفند به فکر جان، قصاب به فکر پیه.»• «گوسفند را برای کشتن فربه کنند.»• «گوسفند را به گرگ سپردن.»• «گوسفند شش ماه چاق است، شش ماه لاغر.»• «گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید.»• «مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد، دیگران نیز بر پی او گذر کنند.»• «مثل گوسفند، یکی که از آب جست، همه می جهند.»• «میش بخوره پیشواز گرگ میره.»
• «او مظلوم شد اما تواضع نموده دهان خود را نگشود، مثل بره که برای ذبح می برند و مانند گوسفندی که نزد پشم بُرَنده اش بی زبان است هم چنان دهان خود را نگشود.» -> انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۷
• «بره ها برای لباس تو و بزها به جهت اجارهٔ زمین به کار می آیند.» -> انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۶
• «به حالت گله خود نیکو توجه نما و دل خود را به گوسفندان خود مشغول ساز.» -> انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۳
• «جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد.» -> انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۶
• «در بازی زندگی، انسان ابتدا گول خور است و در پایان، گول زن؛ به عبارت دیگر او بره به دنیا می آید و روباه از دنیا می رود.» -> ولتر
• «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم و طفل کوچک آن ها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آن ها باهم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.» -> انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی - ۱۱، ۶
• «برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»• «بره کشان است!»• «بز به میش می گوید: دیدم، دیدم!»• «بز را به پای خودش می آویزند، میش به پای خود.»• «گرگ در لباس میش.»• «گرگ و میش باهم آب خوردن.»• «گوسفند امام رضا را هم تا چاشت نمی چراند.»• «گوسفند به فکر جان، قصاب به فکر پیه.»• «گوسفند را برای کشتن فربه کنند.»• «گوسفند را به گرگ سپردن.»• «گوسفند شش ماه چاق است، شش ماه لاغر.»• «گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید.»• «مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد، دیگران نیز بر پی او گذر کنند.»• «مثل گوسفند، یکی که از آب جست، همه می جهند.»• «میش بخوره پیشواز گرگ میره.»
wikiquote: گوسفند
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] گوسفند (قرآن). در قرآن کریم گوسفند با الفاظی مانند غنم آمده است.
۱- غنم: بر وزن فرس به معنای گوسفند می باشد. این لفظ شامل مطلق گوسفند و بز است و از خود مفرد ندارد، واحد آن شاة است. «قال هی عصای اتوکؤا علیها و اهش بها علی غنمی و لی فیها مآرب اخری؛ گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می کنم و با آن بر گوسفندانم برگ درخت می ریزم، و مرا به آن نیازهای دیگری هم هست».۲- نعجة: بمعنی میش است جمع آن نعاج است راغب گاو ماده و آهوی ماده را نیز در آن داخل دانسته است. «ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة و لی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی فی الخطاب؛ همانا این شخص برادر من است و او را نود و نه میش است و مرا یک میش، و به من گفت که آن را نیز به من واگذار، و در گفتگو بر من غلبه نموده است.»۳و۴- ضان و معز: به معنای مطلق گوسفند و معز مطلق بز است. «ثمانیة ازواج من الضان اثنین و من المعز اثنین قل آلذکرین حرم ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین نبئونی بعلم ان کنتم صادقین؛ هشت جفت را (هشت فرد توام با جفتش را آفرید) از گوسفند دو فرد (نر و ماده) و از بز دو فرد (نر و ماده). یا هشت جفت آفرید، از گوسفند دو جفت (اهلی و وحشی) و از بز دو (جفت اهلی و وحشی) بگو: آیا خداوند نرهای آن دو را حرام کرده یا ماده ها را؟»
۱- غنم: بر وزن فرس به معنای گوسفند می باشد. این لفظ شامل مطلق گوسفند و بز است و از خود مفرد ندارد، واحد آن شاة است. «قال هی عصای اتوکؤا علیها و اهش بها علی غنمی و لی فیها مآرب اخری؛ گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می کنم و با آن بر گوسفندانم برگ درخت می ریزم، و مرا به آن نیازهای دیگری هم هست».۲- نعجة: بمعنی میش است جمع آن نعاج است راغب گاو ماده و آهوی ماده را نیز در آن داخل دانسته است. «ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة و لی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی فی الخطاب؛ همانا این شخص برادر من است و او را نود و نه میش است و مرا یک میش، و به من گفت که آن را نیز به من واگذار، و در گفتگو بر من غلبه نموده است.»۳و۴- ضان و معز: به معنای مطلق گوسفند و معز مطلق بز است. «ثمانیة ازواج من الضان اثنین و من المعز اثنین قل آلذکرین حرم ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین نبئونی بعلم ان کنتم صادقین؛ هشت جفت را (هشت فرد توام با جفتش را آفرید) از گوسفند دو فرد (نر و ماده) و از بز دو فرد (نر و ماده). یا هشت جفت آفرید، از گوسفند دو جفت (اهلی و وحشی) و از بز دو (جفت اهلی و وحشی) بگو: آیا خداوند نرهای آن دو را حرام کرده یا ماده ها را؟»
wikifeqh: گوسفندان
گویش اصفهانی
تکیه ای: gusband
طاری: gusfand / hayun
طامه ای: gusvan
طرقی: gösfand / hayvun
کشه ای: hayvun
نطنزی: gusband
واژه نامه بختیاریکا
گوسِند
جدول کلمات
بره
پیشنهاد کاربران
گوسفند ، گوسپند goos fand , goos pand نام عمومی برای تمام انواع بزینه ومیشینه است وشامل بر هر دو گونه می شود، بطوری بز ومیش هر دو گوسفند بحساب می آیند ، اما جدیدا گوسفند را فقط معادل گونه ی میشینه در نطر میگیرند وبزینه را جدا میکنند که اشتباه است
در زبان ترکی به گوسفند، " قویون " ، به گوسفند نر که می تواند زاد آوری کند، " قوچ " و به گوسفند نری که تخمهایش را کشیده یا پیچانده اند و نمی تواند زاد آوری کند، " شیشَک " می گویند
گوسفند :تحریف کلمه گوشت وند یعنی دامی که برای گوشت آنرا پرورش می دهند.
گوسفند :گوسپند
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گوسپند ( گوسفند ) " می نویسد : ( ( گوسپندبا همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است. ریخت اوستایی آن گَئُوسپَنْتا بوده است ، به معنی گاو یا دام سپند. اگر باور شناسانه واژه را بکاویم و بگزاریم، هنوز نشانی از سپندی و ارزش آیینی دام که در گاو نمادینه شده است در فرهنگ های هند و ایرانی در آن نهفته است . واژه به روزگارانی دور باز می گردد که در آن شیوه ی زیست بر دامپروری و بر کوچ استوار بوده است. ) )
( ( جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بد سودمند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 251. )
گوسفند :گوسپند
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گوسپند ( گوسفند ) " می نویسد : ( ( گوسپندبا همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است. ریخت اوستایی آن گَئُوسپَنْتا بوده است ، به معنی گاو یا دام سپند. اگر باور شناسانه واژه را بکاویم و بگزاریم، هنوز نشانی از سپندی و ارزش آیینی دام که در گاو نمادینه شده است در فرهنگ های هند و ایرانی در آن نهفته است . واژه به روزگارانی دور باز می گردد که در آن شیوه ی زیست بر دامپروری و بر کوچ استوار بوده است. ) )
( ( جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بد سودمند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 251. )
در زبان کوردی ایلامی میگن پس یا پز
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره گفته می شود که شامل هر دو جنس نر و ماده می شود بزغاله ی ماده با بزرگ شدن به بُز و بزغاله ی نر به چپش تغییر نام پیدا می کند اما بره ی ماده با بزرگ شدن به میش و بره ی نر به قوچ تغییر اسم می یابند. بطور کلی بُز و چپش، بی دنبه، مودار و دارای شاخهای راست بدون اعوجاج اند و میش و قوچ به گوسفندان دنبه دار دارای پشم و شاخهای خمیده و اعوجاج گفته می شود.
غنم. شات.
کلمات دیگر: