قشم
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آبراهه ۲ - سرشت طبیعت ۳ - پیه ۴ - گوشت پخته و سرخ شده جمع قشوم .
قصبه مرکز بخش و جزیره قشم از شهرستان بندرعباس . واقع در ۲۴٠٠٠ گزی جنوب بندرعباس در انتهای خاوری جزیره واقع شده است .
فرهنگ معین
(قَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - خوردن ، بسیار خوردن . ۲ - شکستن برگ خرما و نی و جز آن . ۳ - گوشت پخته و سرخ شده . ج . قشوم .
(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آبراهه . 2 - سرشت ، طبیعت . 3 - پیه . 4 - گوشت پخته و سرخ شده .
(قَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خوردن ، بسیار خوردن . 2 - شکستن برگ خرما و نی و جز آن . 3 - گوشت پخته و سرخ شده . ج . قشوم .
لغت نامه دهخدا
قشم . [ ق َ ] (ع اِ) آب راهه بر زمین . (منتهی الارب ). مسیل آب در زمین . (اقرب الموارد). || غوره ٔ سپید دراوچه و جز آن که شیرین می شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).رجوع به قَشَم شود. || (مص ) خوردن ، یا بسیار خوردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بلایه و هیچکاره از طعام چیده دور کردن و نیکو و برگزیده ٔ آن را خوردن . (منتهی الارب ). دور کردن از طعام پست و هیچکاره ٔ آن را و خوردن برگزیده و خوب آن : قشم الطعام ؛ نفی منه الردی ّ و اکل طیبه . (اقرب الموارد). || کفانیدن و شکستن برگ خرما و نی و جز آن را جهت بافتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). فعل آن از ضرب است . (منتهی الارب ). || مردن : قشم فلان قشماً؛ مات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قشم . [ ق َ ش َ ] (ع اِ)غوره ٔ سپید دراوچه و جز آن که شیرین میشود. و به سکون شین نیز خوانده شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). البسر الابیض الذی یؤکل قبل ادراکه و هو حینئذ حلو. (اقرب الموارد). || (مص ) مردن . (منتهی الارب ). گویند: قشم قشماً؛ بمرد، و این از کراع روایت شده است . (منتهی الارب ).
قشم . [ ق ِ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) ناحیه ای است از حکومت بنادر در 40 کیلومتری بندرعباس و مهمترین و بزرگترین ِ جزایر خلیج فارس ، طول 143،عرض 18 کیلومتر، قریه ٔ مهم آن قصبه ٔ قشم ، 8000 مرکزتجارت و معادن مهم آن آهن دارد و قرای آن 25 است .
قشم . [ ق ِ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان بندرعباس ، همچنین نام جزیره و قصبه ٔ مرکز جزیره ای است . بخش قشم از 5 جزیره به شرح زیر تشکیل شده است : 1- جزیره ٔ قشم 2- جزیره ٔ هرمز 3- جزیره ٔهنگام 4- جزیره ٔ لارک 5- جزایر تنب بزرگ و کوچک . قشم در 24000 گزی جنوب بندرعباس واقع شده . طول جزیره ازخاور به باختر 115000 و عرض آن از شمال به جنوب 3000 تا 10000 گز است . هوای جزیره گرمسیر مرطوب است . آب آن از چاه و برکه و محصول آن مختصر غلات ، خرما و ماهی و شغل ساکنین ملاحی ، صیادی و زراعت است . جمعیت بخش در حدود 20هزار تن و جمعیت قراء جزایر 53 هزار تن و قراء مهم آن باسعیدو، صلخ ، درگهان است . راه داخلی جزیره مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
قشم . [ ق ِ ] (ع اِ) سرشت که مردم بر آن آفریده . (منتهی الارب ). طبیعت . (اقرب الموارد). || آب راهه ٔ تنگ در رودبار یا در زمین ، یا آب راهه ٔمطلق . ج ، قُشوم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تن و پیکر. (منتهی الارب ). جسم . (اقرب الموارد): رأیته قد ذهب قشمه ؛ ای ناحلاً و ذهب لحمه و شحمه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گوشت پخته ٔ سرخ شده . || پیه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بن و نژاد. (منتهی الارب ). اصل . || حال و هیأت . (اقرب الموارد).
قشم . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قشیم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قشیم شود.
قشم. [ ق َ ] ( ع اِ ) آب راهه بر زمین. ( منتهی الارب ). مسیل آب در زمین. ( اقرب الموارد ). || غوره سپید دراوچه و جز آن که شیرین می شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).رجوع به قَشَم شود. || ( مص ) خوردن ، یا بسیار خوردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بلایه و هیچکاره از طعام چیده دور کردن و نیکو و برگزیده آن را خوردن. ( منتهی الارب ). دور کردن از طعام پست و هیچکاره آن را و خوردن برگزیده و خوب آن : قشم الطعام ؛ نفی منه الردی و اکل طیبه. ( اقرب الموارد ). || کفانیدن و شکستن برگ خرما و نی و جز آن را جهت بافتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). فعل آن از ضرب است. ( منتهی الارب ). || مردن : قشم فلان قشماً؛ مات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قشم. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قشیم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قشیم شود.
قشم. [ ق ِ ] ( ع اِ ) سرشت که مردم بر آن آفریده. ( منتهی الارب ). طبیعت. ( اقرب الموارد ). || آب راهه تنگ در رودبار یا در زمین ، یا آب راهه ٔمطلق. ج ، قُشوم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || تن و پیکر. ( منتهی الارب ). جسم. ( اقرب الموارد ): رأیته قد ذهب قشمه ؛ ای ناحلاً و ذهب لحمه و شحمه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گوشت پخته سرخ شده. || پیه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بن و نژاد. ( منتهی الارب ). اصل. || حال و هیأت. ( اقرب الموارد ).
قشم. [ ق ِ ] ( اِخ ) ( جزیره ٔ... ) ناحیه ای است از حکومت بنادر در 40 کیلومتری بندرعباس و مهمترین و بزرگترین ِ جزایر خلیج فارس ، طول 143،عرض 18 کیلومتر، قریه مهم آن قصبه قشم ، 8000 مرکزتجارت و معادن مهم آن آهن دارد و قرای آن 25 است.
قشم. [ ق ِ ] ( اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان بندرعباس ، همچنین نام جزیره و قصبه مرکز جزیره ای است. بخش قشم از 5 جزیره به شرح زیر تشکیل شده است : 1- جزیره قشم 2- جزیره هرمز 3- جزیره ٔهنگام 4- جزیره لارک 5- جزایر تنب بزرگ و کوچک. قشم در 24000 گزی جنوب بندرعباس واقع شده. طول جزیره ازخاور به باختر 115000 و عرض آن از شمال به جنوب 3000 تا 10000 گز است. هوای جزیره گرمسیر مرطوب است. آب آن از چاه و برکه و محصول آن مختصر غلات ، خرما و ماهی و شغل ساکنین ملاحی ، صیادی و زراعت است. جمعیت بخش در حدود 20هزار تن و جمعیت قراء جزایر 53 هزار تن و قراء مهم آن باسعیدو، صلخ ، درگهان است. راه داخلی جزیره مالرو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
قشم . [ ق ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش و جزیره ٔ قشم از شهرستان بندرعباس که در 24000 گزی جنوب بندرعباس در انتهای خاوری جزیره واقع شده است . قصبه ٔ قشم از قراء بسیار قدیمی و در گذشته پرجمعیت وآباد بوده مرکز بحرپیمایان ایرانی محسوب می شده و جمع کثیری ملاح ، کشتی ساز، صیاد و بازرگان در آن ساکن بودند. در سال 1302 هَ . ق . زلزله ٔ شدیدی قصبه را به کلی ویران نمود و هنوز خرابه های آن باقی است . سکنه ٔ فعلی قریب به چهارهزار تن است . شغل ساکنین کسب صیادی وملاحی است . آب آن از چاه و برکه تأمین میشود و دو دبستان دارد. درمانگاهی اخیراً احداث شده . از ادارات دولتی ، بخشداری ، آمار، گمرک ، پاسگاه ژاندارمری و گارد مسلح گمرکی است . زبان مادری ساکنین فارسی است و به عربی آشنا هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دانشنامه عمومی
قلعه پرتغالی ها
امامزاده سیدمظفر
جمعیت شهر قشم طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، برابر با ۴۰٬۶۷۸ نفر بوده است.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده نسب این امامزاده معلوم نیست به کجا منتهی می شود ولی از دوران قدیم در این مکان تا سال 1373 فقط اتاقی با سازه سنگ و گِل قدیمی بود با قبری درون آن که سپس توسط اوقاف مرمت و بازسازی شد و به شکل کنونی در آمده است.
قلعه پرتغالی ها قشم
آبراهه ، سرشت , طبیعت
پیشنهاد کاربران
جزیره ای بزرگ که هم جواری اش با خلیج فارس و تنگه هرمز آن را در تمامی فصول محبوب کرده است. از این رو تور قشم فارا گشت انتخاب هر گردشگری است که مایل است امواج دریا را به گونه ای دیگر و در کنار جاذبه هایی متفاوت و زیبا تجربه نماید. طبق نظریه سایت تریپ خاک قشم را به عنوان بزرگترین جزیره ایران، آن قدر جاذبه های مختلف پر نموده که اگر به شمال آن سفر کنی با روستای برکه خلف و عجایبی که از زمین بیرون آمده اند مواجه می شوی که دستی از غیب طرح هایی بی بدیل را در دل خاک و سنگ و ماسه پدید آورده. نقش هایی که هر رهگذر را به شگفتی وا می دارد. اگر هم به شرق و غرب و جنوب این جزیره سفر کنی شما را با جنگل حرا، غارهای خربس، جزایر ناز و هنگام، دره ستاره و… به دنیایی از اسرار و رازهای پنهانی می برد. و شاید هم در روستای درگهان به تماشای تاریخ مشغول شوی.
به قول سایت لونلی پلانت بیشتر گردشگران شاید حرکت و رقص دلفین ها در آب را بر هر دیدنی دیگری ترجیح دهند. اما باید بدانی مدت آن محدود است و فقط صبح زود این حیوانات باهوش لحظاتی شیرین را برای گردشگران می سازند و در برابر چشم آن ها خودنمایی می کنند. که اگر مایل باشی آن ها را ببینی ناچاری خواب شیرین صبحگاهی را رها کرده و شیرینی وصف ناپذیر دیگری را دریابی که شاید در شهر و دیار خود دیگر برایت تکرار نشود. و این همه هماهنگی که دلفین ها در هنگام شنا کردن در کنار هم رعایت می کنند را دیگر فقط در خاطرات خود بیابی.
همراهی با دیدنی ترین دیدنی ها، خود مزیت بزرگی است که در کنار ساحل بودن آن بر جذابیت و دلپذیری اش افزوده. زیرا می توانی لحظات سفر خود را به دو قسمت در جزیره قشم که از قدیم اسم ابرکاوان را دارد، تقسیم نمایی. قسمتی را به گذراندن در ساحل و لذت بردن از زیبایی ذاتی آن و قسمتی را به دیدار از جاذبه های طبیعی و شگفت جزیره. گاه فقط بر ساحل و بر فرش ماسه بنشینی و غروب و طلوع آفتاب را نظاره کنی و یا قدم بزنی و از سرخوردن ماسه های داغ از زیر پاهایت لذت ببری و صدای موج را برای لحظات زندگی ماشینی شهر در ذهن خود سپرده و از سفر قشم به یادگار ببری. اگر هم اهل خرید باشی که قشم پر است از مراکز خرید و جنس های معروف ارزانش.