کلمه جو
صفحه اصلی

سجاد


مترادف سجاد : سجده کننده، بسیارنمازخوان، سجده گر

فرهنگ اسم ها

اسم: سجاد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sajjād) (فارسی: سَجّاد) (انگلیسی: sajjad)
معنی: بسیار سجده کننده، لقب امام چهارم شیعیان، ( اَعلام ) لقب زین العابدین ابن حسین ( ع )، امام چهارم شیعیان ملقب به امام سجّاد ( ع )، ( در اعلام ) لقب امام چهارم زین العابدین ابن حسین ( ع )، بسیار سجد کننده

(تلفظ: sajjād) (عربی) بسیار سجده کننده ؛ (در اعلام) لقب امام چهارم زین العابدین ابن حسین (ع) .


مترادف و متضاد

سجدهکننده، بسیارنمازخوان، سجدهگر


فرهنگ فارسی

لقب امام چهارم زین العابدین بن حسین ۴
بسیارسجده کننده، لقب زین العابدین علی بن الحسین
( صفت ) بسیار سجده کننده .
لقب محمد بن ذکران از اصحاب امام صادق است .

فرهنگ معین

(سَ جّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار سجده کننده .

لغت نامه دهخدا

سجاد. [ س َج ْ جا ] (اِخ ) علی بن حسین بن علی معروف به سجاد و مکنی به ابوالحسن و ملقب به زین العابدین . امام چهارم شیعیانست . رجوع به ابوالحسن علی بن حسین بن علی و علی بن حسین شود :
سپس ِ باقر و سجاد روم در ره دین
تو بقر رو سپس عامه که ایشان بقرند.

ناصرخسرو.



سجاد. [ س َج ْ جا ] (اِخ ) لقب ابومحمدعلی بن عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب مکنی به ابومحمد. از اعیان تابعین است و به کثرت عبادت و نماز مشهور است او را لقب سجاد داده اند بسال 40 هَ . ق . متولد شد و در سال 118 هَ . ق . در شام در گذشت . رجوع به علی بن عبداﷲبن عباس و ابوالاملاک و اعلام زرکلی ص 678 شود.


سجاد. [ س َج ْ جا ] (ع ص ) بسیار سجده کننده . (اقرب الموارد) (آنندراج ). مبالغه در سجود.


سجاد. [ س َج ْ جا ] ( ع ص ) بسیار سجده کننده. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). مبالغه در سجود.

سجاد. [ س َج ْ جا ] ( اِخ ) لقب ابومحمدعلی بن عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب مکنی به ابومحمد. از اعیان تابعین است و به کثرت عبادت و نماز مشهور است او را لقب سجاد داده اند بسال 40 هَ. ق. متولد شد و در سال 118 هَ. ق. در شام در گذشت. رجوع به علی بن عبداﷲبن عباس و ابوالاملاک و اعلام زرکلی ص 678 شود.

سجاد. [ س َج ْ جا ] ( اِخ ) علی بن حسین بن علی معروف به سجاد و مکنی به ابوالحسن و ملقب به زین العابدین. امام چهارم شیعیانست. رجوع به ابوالحسن علی بن حسین بن علی و علی بن حسین شود :
سپس ِ باقر و سجاد روم در ره دین
تو بقر رو سپس عامه که ایشان بقرند.
ناصرخسرو.

سجاد. [ س َج ْ جا ]( اِخ ) لقب محمدبن ذکران. از اصحاب امام صادق است.

سجاد. [ س َج ْ جا ](اِخ ) لقب محمدبن ذکران . از اصحاب امام صادق است .


فرهنگ عمید

کسی که سجده بسیار کند، بسیارسجده کننده.

دانشنامه عمومی

ابومحمد علی بن حسین ملقب و مشهور به سجاد و زین العابدین چهارمین امام شیعیان بعد از پدرش حسین، عمویش حسن و پدر بزرگش علی بن ابی طالب است. او در مدینه به دنیا آمد و در جوانی پدرش را در صحرای کربلا همراهی می کرد، اما به دلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکرد. پس از کشته شدن پدر و خویشانش به همراه اسرا به کوفه و سپس دمشق منتقل شد اما بعدها اجازه پیدا کرد تا به مدینه برگشته در آنجا انزوا اختیار کرده با عده محدودی از اصحابش رابطه داشت. زان پس زندگی زین العابدین به عبادت گذشت و تعلیماتش بیشتر شکل دعا و نیایش داشت. اثر معروف او صحیفه سجادیه است که در شکل نیایش نگاشته شده است.نبو
زین العابدین
الــلــهمحمد • علی • فاطمه • حسن • حسینسجاد • باقر • صادقکاظم • رضا • جواد • هادیعسکری • مهدی
کنیه های او؛ ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمد، ابوبکر، ابوعبدالله، زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است.

سجاد (نام). سجاد نام عربی-ایرانی پسران است و ممکن است درباره افراد زیر به کار برود.
امام سجاد علی بن حسین چهارمین امام شیعیان.
سجاد مرادی
سجاد انوشیروانی
سجاد هاشمی آهنگری

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:امام زین العابدین (ع) (مدینه ۳۸ـ همان جا ۹۵ق)

نقل قول ها

علی بن حسین (۶۵۹م - ۷۱۲م) مشهور و ملّقب به سَجّاد و زین ُالعابدین، پسر امام حسین بن علی و چهارمین امام شیعیان بود.کتاب «صحیفه سجادیه»، مجموعه ای ازنیایش های اوست.
• «آیه های قرآن، هر کدام گنجینهٔ علوم اند، هر گاه گنجی باز می شود شایسته است که خوب در آن بنگری. ‏» (به عربی:آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، کُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَیَنْبَغی لَکَ أنْ تَنْظُرَ ما فیها.)مستدرک الوسائل: ج ۴، ص ۲۳۸، ح ۳.• «ای کسانی که حج نکرده اید، به آن حاجیانی که باز می گردند شما را مژده می دهم. آن ها دیدار کنید و دست بدهید تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شریک شوید. ‏»من لا یحضره الفقیه: ج ۲، ص ۱۴۷، ح ۹۷• «کسی که عقلش، کاملترین چیزش نباشد، نابودی اش آسانترین چیزش است.»بحارالا نوار: ج ۱، ص ۹۴، ح ۲۶• «کسی که علمِ خود را از دیگران پنهان دارد، و یا در برابرِ آن مزد بخواهد، هرگز آن علم برایش مفید نخواهد بود.»حلیة الأولیاء، نوشتهٔ «ابونعیم اصفهانی»، منبع غیر مسقیم: فی رحاب الأئمة الأهل البیت، نوشته: سید محسن امین، ج ۳، ص ۲۵۶• «همهٔ خیر-و-خوبی این است که انسان خود را نگه دارد. (به عربی:اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الانْسانِ نَفْسَهُ.)تحف العقول: ص ۲۰۱، بحارالا نوار: ج ۷۵، ص ۱۳۶، ح ۳.• «به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نیابم و براى شکستگیم جز تو شکسته بندى نبینم و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته ام و بسیار افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ از کار بد و گناهانى که بدست آورده ام. خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه ام بپذیر و به بردباریت از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن. پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن و توبه ام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان»از مناجات خمسه عشر - بخشی از مناجات اول: مناجات توبه کنندگان• «خدایا پیش تو شکوه آرم از دلى سخت که بدست وسوسه ها بگردد و به زنگار خودبینى و خوى زشت پوشیده شده، و از دیده اى که به هنگام گریه کردن از خوف تو خشک است ولى براى نگریستن به مناظر خوش آیندش خیره و حریص است خدایا جنبش و نیرویى براى من نیست جز به نیروى تو و راه نجاتى از گرفتاریهاى دنیا ندارم.»از مناجات خمسه عشر - بخشی از مناجات دوم: مناجات شکوه کنندگان• «از خشمت به سوى خوشنودیت گریخته و از خودت بدرگاه خودت فرار کرده ام و امید بهترین چیزى را که نزد تو است دارم و بر بخششهاى تو اعتماد و توکل کرده ام و نیازمند به سرپرستى و نگهدارى توام. خدایا خودت را به درگاهت شفیع آورم و از تو به خودت پناه برم به درگاهت آمده ام.»از مناجات خمسه عشر - بخشی از مناجات پنجم: مناجات مشتاقان• «خدایا بخشش پى در پى تو، انجام دادن سپاسگزاریت را از یاد من برد. اینجا که من هستم جاى کسى است که اعتراف به وفور نعمتهاى تو و در مقابل آنها به کوتاهى کردن خود دارد و به اهمال کارى و تلف کردن عمر خویش گواهى دهد. احسانهایت گردن بندهایى به گردنم انداخته که باز نشود و هرگاه بگویم ستایش مخصوص تو است براى همین جمله لازم است دوباره بگویم ستایش مخصوص تو است.»از مناجات خمسه عشر - بخشی از مناجات ششم: مناجات سپاسگزاران

پیشنهاد کاربران

اسم زیبا
سجده کننده
اسم زیبای یکی از پیامبران: )

اسم سجاد یعنی سجده کننده اسم یکی از پسرهای امام حسین ( ع )

سجاد یعنی سجده کننده بر وزن یا اسم فَعّال لکن برخی از منظران ( نظردهندگان ) گرامی آنرا شکرگذار دانستند ولی شکر گذار می شود شَکور، شاکِر، شَکّار، مُشکِر، مُشَکِّر به ترتیب اسماء و اوزان فَعول، فاعِل، فَعّال، مُفعِل و مُفَعِّل
ولی فرش را الله اعلم

اسم پسری ک دوسش دارم


سجاد یعنی:سجده کننده

اسم زیبایی است کامل و بی نقص است

بسیار سجده کننده و عبادت کننده

سجده کننده

بسیار سجده کننده ونماز خوان


نمازخوان وسجده کننده
لقب امام چهارم

شکر گذار

سجده کننده و بسیار مهربان


بسیار عبادت کننده وبسیار سجده کننده

تو کتاب عربی ما نوشته به معنی فرش هم هست حالا ربط دقیقش به بسیار سجده کننده رو نمیدونم شاید منظور نهایت خاکساری برابر پرودگار باشه

اسم پسری که عاشقش بودم ولی اون هیچ حسی بهم نداشت، همه دوستام منو زلیخا میدونستن اونو یوسف.

معنی اسمش یعنی بسیار سجده کننده به عربی یعنی فرش

امام سجّاد علیه السلام:

المُنتَظِرونَ لِظُهُورِهِ أفضَلُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ.

منتظران ظهور امام مهدى علیه السلام، برترین اهل هر زمان هستند.

بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲

سجاد یعنی بسیار سجده کننده. ولی من این اسمو دوسندارم تلفظش یه جوریه

هوالعلیم

سجّاد: لقب سیدالساجدین ، زین العابدین ، آقا علی بن الحسین ( ع ) ، امام چهارم شیعیان جهان است

سجاد یعنی بسیار سجده کننده ؛ کسیکه در برابر خدا بسیار جبین بر زمین می گذارد

. . . .

بسیار اهل تفکر و عبادت، شکرگذار ،


سجاد یعنی سجده کننده و در عربی بر وزن فعّال از ریشه سجد است و برخی عزیزان نیز آنرا شکرگزار دانستند اما شکر گزار شاکر و یا شکّار به ترتیب بر اوزان فاعل و فعال است

در کشورهای عربی به معنی قالی هست و روی تابلوهای مغازه ها فرش فروشی نوشته شده مثلا سجاد الایرانی

یعنی سجده کننده


کلمات دیگر: