کلمه جو
صفحه اصلی

حماقت


مترادف حماقت : ابلهی، بی مغزی، بلاهت، جهالت، جهل، حمق، خریت، سادگی، ساده لوحی، غفلت، کم خردی، کم عقلی، کودنی، نادانی، ناقص عقلی

متضاد حماقت : دانایی، خردمندی

برابر پارسی : سبک مغزی، بی خردی، کودنی، نادانی

فارسی به انگلیسی

insipience, silliness, foolishness, asininity, daftness, dumbness, fatuousness, folly, idiocy, imbecility, inanity, insanity, lunacy, puerility, senselessness, simplicity, stupidity, tomfoolery

asininity, daftness, dumbness, fatuousness, folly, foolishness, idiocy, imbecility, inanity, insanity, lunacy, puerility, senselessness, silliness, simplicity, stupidity, tomfoolery


فارسی به عربی

بلاهة , جنون , حماقة

مترادف و متضاد

ابلهی، بی‌مغزی، بلاهت، جهالت، جهل، حمق، خریت، سادگی، ساده‌لوحی، غفلت، کم‌خردی، کم‌عقلی، کودنی، نادانی، ناقص‌عقلی ≠ دانایی، خردمندی


idiocy (اسم)
خبط دماغ، خرق، خرف، حماقت، ابلهی، سبک مغزی

foolishness (اسم)
سفاهت، حماقت

stupidity (اسم)
مزخرف، سفاهت، بیهوشی، بی علاقگی، خیره سری، خریت، حماقت، سبک سری، کند ذهنی

idiotism (اسم)
سفاهت، حماقت، جهالت، بی خبری

asininity (اسم)
خریت، حماقت، نادانی

folly (اسم)
حماقت، نادانی، بی خردی، ابلهی، نابخردی، قباحت

silliness (اسم)
خریت، حماقت، نابخردی

hebetude (اسم)
حماقت، کندی

lunacy (اسم)
دیوانگی، حماقت، جنون، خواب گردی

fatuity (اسم)
حماقت، نفهمی، بیشعوری، بی خردی، ابلهی

unreason (اسم)
حماقت، بی خردی، نابخردی، کم عقلی، عمل خلاف عقل

tommyrot (اسم)
حماقت، بلاهت

فرهنگ فارسی

گول شدن، بی عقل شدن، فاسدشدن، کم خردی، نادانی
( اسم ) کم خردی بیخردی نابخردی ساده لوحی .

فرهنگ معین

(حَ قَ ) [ ع . حماقة ] (اِمص . )کم خردی ، بی خردی .

لغت نامه دهخدا

حماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) :
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود.

ادیب .


رجوع به حماقة شود.

حماقت. [ ح َ ق َ ] ( ع اِمص ) بلاهت. حمق. حماقة. گولی. بی عقلی. ( غیاث از منتخب و کشف ) :
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود.
ادیب.
رجوع به حماقة شود.

حماقة. [ ح َ ق َ ] ( ع مص ) حمق. گول و بی عقل شدن. ( منتهی الارب ). احمق شدن. ( اقرب الموارد ). رجوع به حمق شود. || کاسد شدن بازار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. بی عقل شدن، فاسد شدن عقل و رٲی کسی.
۲. کم خردی، نادانی، بی عقلی.
۳. ساده لوحی.

دانشنامه عمومی

حماقت (انگلیسی: Stupidity) کمبود هوش، فهم، عقل و عقل سلیم است. آگاهی از حماقت، از صفات تعریف کننده زندگی هوشمندانه یعنی یک صفت بقا است.
عقلانیت محدود
اثر دانینگ-کروگر
نابغه
دهن بینی
تیغ هنلون
نادانی
بهره هوشی

فرهنگ فارسی ساره

سبک مغز


نقل قول ها

حماقت، فقدان هوش، درک، عقل، تفکر یا احساس است.
• «حماقت هیچ کس به اندازه ای نیست که جنگ را به صلح ترجیح دهد.» -> هرودوت
• «آن که به زندان جهالت گم است// هست گدا ور چه زرش صد خم است» -> امیرخسرو دهلوی
• «هرگز چیزی را که می شود دلیلش را در حماقت افراد دانست به پای سوء نیت آن ها ننویس.» -> رابرت هنلون

پیشنهاد کاربران

حماقت:سبکسری

گاهی از نادانی است و گاهی از حریص و تمع میباشد

سبک مازه

حماقت بیماری روحی روانی نداشتن استقلال شخصیتی که باید درمان شودچون خطر ناک پیش رونده است

نادانی

بی عقلی

ساده لوحی

ابلهی . . . . .


کلمات دیگر: