کلمه جو
صفحه اصلی

صلیب


مترادف صلیب : چلیپا، خاج، دار

برابر پارسی : چلیپ، چلیپا، چلیلا

فارسی به انگلیسی

cross, latin cross, rood

cross


cross, Latin cross, rood


فارسی به عربی

صلیب

عربی به فارسی

صليب , خاج , حد وسط , ممزوج , اختلاف , تقلب , قلم کشيدن بر روي , گذشتن , عبور دادن , مصادف شدن , قطع کردن , خلاف ميل کسي رفتار کردن , پيودن زدن


مترادف و متضاد

cross (اسم)
حد وسط، خاج، صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی

rood (اسم)
خاج، صلیب، چلیپا

چلیپا، خاج، دار


فرهنگ فارسی

یا صلیب عیسی داری که عیسی ۴ را بدان آویختند و آن بشکل بود .
شکل صلیب از چوب یا فلز که ترسایان به به گردن خود آویزند و در کلیسا و خانه و نقاط دیگر جای دهند چلیپا . یا صلیب اکبر . تقاطع خط استوا با خط محور ( فلک ) که خط شمالی جنوبی باشد . یا صلیب روزن . صلیب اکبر . یا صلیب شکسته . شعار حزب نازیسم ( دوره هیتلر ) در آلمان .
کوهی است نزد کاظمه و با وقعه از وقایع عرب مربوط است

فرهنگ معین

(صَ ) [ معر. ] ۱ - خاج ، چلیپا. داری به شکل ~ که حضرت عیسی (ع ) را به آن آویختند. ۲ - نام یکی از صورت های فلکی جنوبی . ، ~ سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است .

لغت نامه دهخدا

صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده . (غیاث اللغات ). صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستاره ٔ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند.


صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات ). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی و تقاطع میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز توان گفت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
تا بصفت بود فلک صورت دیرعیسوی
محور خط استوا شکل صلیب قیصری .

خاقانی .



صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه ترسایان آن را عیسی پنداشته ، شکل دار با عیسی از چوب تراشیده در گلو آویختند و تعظیمش کردند. (غیاث اللغات ). چلیپا. (دهار). چوب مکرمی که سید مسیح بر آن به دار آویخته شد و هر چیزی که بر شکل دو خط متقاطع بود از نقش یا چوب یا جز آن . (اقرب الموارد).مصحح برهان قاطع ذیل کلمه ٔ چلیپا نویسد: مأخوذ از آرامی صلیبا (عربی صلیب ). (برهان چ معین ). بنابراین توهم آنکه صلیب معرب چلیپ یا چلیپاست موردی ندارد:
بزد کوس و آورد بیرون صلیب
صلیبی بزرگ و سپاهی مهیب .

فردوسی .


چهل جاثلیق از بزرگان بکشت
بیامد صلیبی گرفته بمشت .

فردوسی .


به درگاه بردند چندی صلیب
نسیم گلان آمد و بوی طیب .

فردوسی .


کستی هرقل بتیغ هندی بگسل
بر سر قیصر صلیبها همه بشکن .

فرخی .


پیش عیسی در چَه ِ زمزم صلیب دلو چرخ
سرنگون بی آب چون چاه زنخدان آمده .

خاقانی .


تا بصفت فلک بود صورت دیر عیسوی
محور خط استوا شکل صلیب قیصری .

خاقانی .


صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم .

نظامی .


چشمه سرابست فریبش مخور
قبله صلیب است نمازش مبر.

نظامی .


|| دار. (اقرب الموارد). مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه صلیب نویسد: معروف است . و از جمله ٔ آلات قدیمه است ، چنانچه فعلاً در میان هندوها و اهالی چین مستعمل است و این مطلب یعنی صلیب نمودن در نزد رومانیان بدترین مرگها وقبیح ترین موتها بود و آن را برای خیانت کاران نگاه میداشتند. و مصلوب را ملعون میدانستند و حکماً لازم بود که او را بزودی به خاک سپارند (سفر تثنیه 21:23 رساله ٔ غلاطیان 3:13 (بدان واسطه صلیب مسیح یهود را لغزش و یونانیان را جهالت بود. (اول قرنتیان 1:23 مقابل عبرانیان 12:2) و چون کسی را بدین قصاص مینمودند میبایست که او را برهنه نموده بر میخی که ارتفاعش تا تهیگاه میرسید ببندند و با چوب دستی یا تازیانه های چرمی که دارای دگمه های سربی یا استخوانی بود بزنند و اغلب اوقات از شدت درد و اذیت می مرد و پس از آنکه او را تازیانه میزدند، وی را مجبور مینمودند که صلیب خودرا برداشته به قتلگاه که غالباً بر تلی در خارج شهرمی بود ببرد و صلیب را هیآت مختلفه بود؛ بطوری که نموده میشود یعنی بعضیها چوب بلندی را بطول واداشته چوب دیگری عرضاً در بالا آن را تقاطع می نمود به طوری که سر چوب طول از وسط چوب عرض قدری میگذشت و دیگری آنکه چوب طول را واداشته چوب عرض را مساوی سر آن میخ میکردند و دیگری شبیه اکس لاتینی بود بدینطور «X». و صلیب را بطوری در زمین نصب مینمودند که پای شخص مصلوب به قدر یک ذرع از زمین مرتفع شود و نزدیک نصفه ٔ چوب عمودی طول میخی قرار داده شده که مصلوب را بتوسط طناب ها بالا میکشیدند و پس از برهنه نمودن دستهایش را هریک در محل خود به چوب عرض بسته میخ میکردند؛ اما بیقین قطعی معلوم نیست که پاها را هم میخ میکردند یا به توسط طناب محکم میبستند و محض تخفیف آلام مصلوب شراب ممزوج با مُر مینوشانیدند، لکن عیسی مسیح آن را ننوشید (مرقس 15:23) و گاهی از اوقات در عوض شراب سرکه استعمال میکردند (انجیل متی 27:48) و چهار نفر موکل شخص مصلوب بودند و لباسهای وی را در میان خود تقسیم می نمودند و تقصیرات مصلوب را با خط جلی در بالای صلیب مینوشتند (یوحنا 19:19-22) و رومانیان را عادت بودکه شخص مصلوب را بعد از صلیب کردن بر صلیب وامی گذاشتند تا بحدی که خود از صلیب فروریزد، لکن یهود برحسب شریعت اذن دارند که اجساد مصلوبین را خودشان قبل ازغروب آفتاب کشته و از صلیب فرودآورند (سفر تثنیه 21:22 و 23) بدین واسطه در این کار حیله ها و چاره های بسیار می انگیختند که حتی الامکان مقصود زودتر انجام یابد، چنانکه گاهی به آتش افروختن در پائین صلیب و گاهی به شکستن ساقهای مصلوب و گاهی به فروبردن نیزه بر مصلوب انجام می یافت (یوحنا 19:31-37) و دردهای قصاص بسیار سخت و شدید بود شیشرون گوید که نه تنها مصلوب وصلیب را از اجساد رومانیان میبایست دور کرد، بلکه اسم صلیب از انظار و گوشها و افکار ایشان میبایست دورشود؛ زیرا که حکایت و ذکر وقوع یا انتظار بر وقوع وعدم وقوع این گونه چیزها از مطالبی بود که هر رومانی و آزادی را معیوب و بدنام میساخت و قاضیان ایشان قصاص صلیب را قصاص آخری می نامیدند، پس چون بنظر دقت ملاحظه نمائیم که بعد از تازیانه شخص مقصری را بر صلیب بلند کرده ، دست و پایش را مجبوراً کشیده با میخهای آهنین میخ کنند که بهیچ وجه قادر بر حرکت نباشد و درزیر آفتاب صبح تا به شام مانده بدن مجروح و پاره پاره اش ساعت به ساعت آفتاب خورده متدرجاً خون از او جاری شود و گذشته از اینها از احساس عار و خجالتی که لازمه ٔ این مطلب است ، معلوم میشود که عیسی مسیح (ع ) منتهای درد و خجلت و عاری را که به تعریف و توصیف نیایدمتحمل شد و با وجود تمام این دردها و زحمت ، گاهی اوقات مصلوب سه روز یا بیشتر بر صلیب میزیست و بدین واسطه پیلاطس از سرعت مرگ مسیح در حیرت شد (مرقس 15:44) و از آن تاریخ به بعد عساکر مسیحی شکل صلیب بر علمهای خود رسم نمودند و گاهی از اوقات صورت سومی صلیب را مذکور شد بر علم نقش مینمودند، یعنی اکس لاتینی که اول حروف اسم مبارک آن حضرت است تقاطع مینمود و پس از آنکه قسطنطین امپراطور از آئین بت پرستی دست کشیده به دین پاک مسیح گروید؛ صلیب که سابقاً علامت عار بوده نشانه ٔ شرف و عزت گردیدو در عهد جدید لفظ صلیب کنایه از عار و انکار لذات و ذبایح عزیز و گران بهائی است که هر مسیحی از آنها ناچار است (انجیل متی 16:24). (قاموس کتاب مقدس ). || (ص ) دارزده . (از اقرب الموارد). بر دار کشیده . || (اِ) داغی است مر شتران را بر شکل چلیپا. (منتهی الارب ).
- مار صلیب ؛ مارکبری . مار عینکی :
بدشت او نتوان گام زد ز مار صلیب
بشهر او نتوان خفت خوش ز بیم عور.

عنصری .


همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب
همه بر هره نخوی همه چون چو کاک غدنک .

قریعالدهر (از فرهنگ اسدی ).


اگر به کوه برند از عنایت تو نشان
وگر به بحر برنداز سیاست تو مثال
در آن بنفشه بروید بجای مار صلیب
در این پشیزه بریزد ز پشت ماهی وال .

انوری .


کرد زهر چشم تو بر سیستان روزی گذر
زآن شد از مار صلیب آکنده ریگ سیستان .

انوری .



صلیب . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) سخت . (از اقرب الموارد). محکم . (منتهی الارب ). || خالص نسب . || چربی : استخراج صلیب العظام . (اقرب الموارد). چربش استخوان . || علم لشکر. (مهذب الاسماء). علم کقوله : صلیب علی الزوراء منصوب . (اقرب الموارد).
- یوم الصلیب ؛ جنگی میان بکربن وائل و بنی عمروبن تمیم . (مجمع الامثال میدانی ).


صلیب . [ ص ُ ل َ ] (اِخ ) کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است . (معجم البلدان ).


صلیب. [ ص َ ] ( ع اِ ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است. وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه ترسایان آن را عیسی پنداشته ، شکل دار با عیسی از چوب تراشیده در گلو آویختند و تعظیمش کردند. ( غیاث اللغات ). چلیپا. ( دهار ). چوب مکرمی که سید مسیح بر آن به دار آویخته شد و هر چیزی که بر شکل دو خط متقاطع بود از نقش یا چوب یا جز آن. ( اقرب الموارد ).مصحح برهان قاطع ذیل کلمه چلیپا نویسد: مأخوذ از آرامی صلیبا ( عربی صلیب ). ( برهان چ معین ). بنابراین توهم آنکه صلیب معرب چلیپ یا چلیپاست موردی ندارد:
بزد کوس و آورد بیرون صلیب
صلیبی بزرگ و سپاهی مهیب.
فردوسی.
چهل جاثلیق از بزرگان بکشت
بیامد صلیبی گرفته بمشت.
فردوسی.
به درگاه بردند چندی صلیب
نسیم گلان آمد و بوی طیب.
فردوسی.
کستی هرقل بتیغ هندی بگسل
بر سر قیصر صلیبها همه بشکن.
فرخی.
پیش عیسی در چَه ِ زمزم صلیب دلو چرخ
سرنگون بی آب چون چاه زنخدان آمده.
خاقانی.
تا بصفت فلک بود صورت دیر عیسوی
محور خط استوا شکل صلیب قیصری.
خاقانی.
صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم.
نظامی.
چشمه سرابست فریبش مخور
قبله صلیب است نمازش مبر.
نظامی.
|| دار. ( اقرب الموارد ). مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه صلیب نویسد: معروف است. و از جمله آلات قدیمه است ، چنانچه فعلاً در میان هندوها و اهالی چین مستعمل است و این مطلب یعنی صلیب نمودن در نزد رومانیان بدترین مرگها وقبیح ترین موتها بود و آن را برای خیانت کاران نگاه میداشتند. و مصلوب را ملعون میدانستند و حکماً لازم بود که او را بزودی به خاک سپارند ( سفر تثنیه 21:23 رساله غلاطیان 3:13 ( بدان واسطه صلیب مسیح یهود را لغزش و یونانیان را جهالت بود. ( اول قرنتیان 1:23 مقابل عبرانیان 12:2 ) و چون کسی را بدین قصاص مینمودند میبایست که او را برهنه نموده بر میخی که ارتفاعش تا تهیگاه میرسید ببندند و با چوب دستی یا تازیانه های چرمی که دارای دگمه های سربی یا استخوانی بود بزنند و اغلب اوقات از شدت درد و اذیت می مرد و پس از آنکه او را تازیانه میزدند، وی را مجبور مینمودند که صلیب خودرا برداشته به قتلگاه که غالباً بر تلی در خارج شهرمی بود ببرد و صلیب را هیآت مختلفه بود؛ بطوری که نموده میشود یعنی بعضیها چوب بلندی را بطول واداشته چوب دیگری عرضاً در بالا آن را تقاطع می نمود به طوری که سر چوب طول از وسط چوب عرض قدری میگذشت و دیگری آنکه چوب طول را واداشته چوب عرض را مساوی سر آن میخ میکردند و دیگری شبیه اکس لاتینی بود بدینطور «X». و صلیب را بطوری در زمین نصب مینمودند که پای شخص مصلوب به قدر یک ذرع از زمین مرتفع شود و نزدیک نصفه چوب عمودی طول میخی قرار داده شده که مصلوب را بتوسط طناب ها بالا میکشیدند و پس از برهنه نمودن دستهایش را هریک در محل خود به چوب عرض بسته میخ میکردند؛ اما بیقین قطعی معلوم نیست که پاها را هم میخ میکردند یا به توسط طناب محکم میبستند و محض تخفیف آلام مصلوب شراب ممزوج با مُر مینوشانیدند، لکن عیسی مسیح آن را ننوشید ( مرقس 15:23 ) و گاهی از اوقات در عوض شراب سرکه استعمال میکردند ( انجیل متی 27:48 ) و چهار نفر موکل شخص مصلوب بودند و لباسهای وی را در میان خود تقسیم می نمودند و تقصیرات مصلوب را با خط جلی در بالای صلیب مینوشتند ( یوحنا 19:19-22 ) و رومانیان را عادت بودکه شخص مصلوب را بعد از صلیب کردن بر صلیب وامی گذاشتند تا بحدی که خود از صلیب فروریزد، لکن یهود برحسب شریعت اذن دارند که اجساد مصلوبین را خودشان قبل ازغروب آفتاب کشته و از صلیب فرودآورند ( سفر تثنیه 21:22 و 23 ) بدین واسطه در این کار حیله ها و چاره های بسیار می انگیختند که حتی الامکان مقصود زودتر انجام یابد، چنانکه گاهی به آتش افروختن در پائین صلیب و گاهی به شکستن ساقهای مصلوب و گاهی به فروبردن نیزه بر مصلوب انجام می یافت ( یوحنا 19:31-37 ) و دردهای قصاص بسیار سخت و شدید بود شیشرون گوید که نه تنها مصلوب وصلیب را از اجساد رومانیان میبایست دور کرد، بلکه اسم صلیب از انظار و گوشها و افکار ایشان میبایست دورشود؛ زیرا که حکایت و ذکر وقوع یا انتظار بر وقوع وعدم وقوع این گونه چیزها از مطالبی بود که هر رومانی و آزادی را معیوب و بدنام میساخت و قاضیان ایشان قصاص صلیب را قصاص آخری می نامیدند، پس چون بنظر دقت ملاحظه نمائیم که بعد از تازیانه شخص مقصری را بر صلیب بلند کرده ، دست و پایش را مجبوراً کشیده با میخهای آهنین میخ کنند که بهیچ وجه قادر بر حرکت نباشد و درزیر آفتاب صبح تا به شام مانده بدن مجروح و پاره پاره اش ساعت به ساعت آفتاب خورده متدرجاً خون از او جاری شود و گذشته از اینها از احساس عار و خجالتی که لازمه این مطلب است ، معلوم میشود که عیسی مسیح ( ع ) منتهای درد و خجلت و عاری را که به تعریف و توصیف نیایدمتحمل شد و با وجود تمام این دردها و زحمت ، گاهی اوقات مصلوب سه روز یا بیشتر بر صلیب میزیست و بدین واسطه پیلاطس از سرعت مرگ مسیح در حیرت شد ( مرقس 15:44 ) و از آن تاریخ به بعد عساکر مسیحی شکل صلیب بر علمهای خود رسم نمودند و گاهی از اوقات صورت سومی صلیب را مذکور شد بر علم نقش مینمودند، یعنی اکس لاتینی که اول حروف اسم مبارک آن حضرت است تقاطع مینمود و پس از آنکه قسطنطین امپراطور از آئین بت پرستی دست کشیده به دین پاک مسیح گروید؛ صلیب که سابقاً علامت عار بوده نشانه شرف و عزت گردیدو در عهد جدید لفظ صلیب کنایه از عار و انکار لذات و ذبایح عزیز و گران بهائی است که هر مسیحی از آنها ناچار است ( انجیل متی 16:24 ). ( قاموس کتاب مقدس ). || ( ص ) دارزده. ( از اقرب الموارد ). بر دار کشیده. || ( اِ ) داغی است مر شتران را بر شکل چلیپا. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می شد، چلیپا.
۲. نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته اند و نزد آنان مقدس شمرده می شود، چلیپا.
۳. [مجاز] زلف معشوق.
۴. هر نقش یا طرح به شکل .
۵. (نجوم ) از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، دلفین.
* صلیب سرخ: مؤسسه ای بین المللی که برای کمک های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت های مالی و تلفات جانی می شوند به وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است.

۱. دو ‌چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می‌شد؛ چلیپا.
۲. نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته‌اند و نزد آنان مقدس شمرده می‌شود؛ چلیپا.
۳. [مجاز] زلف معشوق.
۴. هر نقش یا طرح به شکل .
۵. (نجوم) از صورت‌های فلکی نیمکرۀ شمالی؛ دلفین.
⟨ صلیب سرخ: مؤسسه‌ای بین‌المللی که برای کمک‌های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت‌های مالی و تلفات جانی می‌شوند به‌وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است.


دانشنامه عمومی

صلیب، معرب چِلیپا در فارسی، یک شکل هندسی است که شامل دو خط یا میله است که با یکدیگر عمود باشند، به طوریکه یک یا دو خط از آن ها از وسط قطع شود. خط ها معمولاً به صورت عمودی یا افقی هستند.
صلیب یکی از نمادهای انسان باستانی است و در ادیان بسیاری از قبیل مسیحیت استفاده شده. صلیب نماینده تقسیم عالم به عناصر چهارگانه (یا جهت ها چهارگانهٔ جهت یابی)، یا بیانی از مجموع مفاهیم الاهیات در خط عمودی و جهان در خط افقی است.
خود علامت صلیب هم که نماد مسیحی شده، چیز تازه ای نبوده و تقریباً دو هزار سال پیش از پیدایش مسیحیت نماد آشوری ها بوده است. مصریان نیز همین نماد را سمبل زندگی جاوید می دانستند. در آیین مهرپرستی یا میتراییسم، صلیب نماد خورشید بود. نمونه آن در “نقش رستم ” وجود دارد. اما خود صلیب که دستگاه منفور اعدام بردگان بود، با مصلوب شدن مسیح به نماد عشق تبدیل شد.

دانشنامه آزاد فارسی

صلیب (cross)
علامت یا شیئی به شکل دو یا چند خط متقاطع معمولاً عمود بر یکدیگر. استفاده از نشانۀ صلیب در بسیاری از تمدن ها قدمت دیرینه دارد. از قرن سوم میلادی در مسیحیت یادآور تصلیب عیسای مسیح بوده است. صلیب خالی (در مقابل صلیب دارای تمثال عیسی) بر رستاخیز عیسی تأکید دارد. صلیب لاتینی متداول ترین شکل صلیب است. انواع دیگر صلیب عبارت اند از صلیب یونانی، صلیب سنت آنتونی، و صلیب سنت اَندرو. صلیب در تمدن هایی پیش از مسیحیت نیز به کار می رفت. برای مثال در مصر باستان، عَنخ (صلیب سنت آنتونی با حلقه ای در بالای آن) نشانۀ زندگی بود. همچنین هندوها، بوداییان، سلت ها، و سرخپوستان امریکای شمالی از صلیب سواستیکا پیش از این که نازی ها از آن اقتباس کنند استفاده می کردند. در امریکای پیش از کشف کریستف کلمب صلیب علامت خدای باران بود و در مملکت گل (فرانسه باستان) بر آفتاب دلالت می کرد.

فرهنگ فارسی ساره

چلیپا


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صلیب در دو معنا به کار رفته است: ۱. نماد مسیحیت می باشد. و پیروان حضرت مسیح علیه اسلام را با این نشانه و نماد می شناسند.۲. چهار ستاره نزدیک نسر.
از معنای اول آن به مناسبت در بابهای صلات ، تجارت و غصب سخن گفته اند.
← مشخصات صلیب
از صلیب به معنای دوم در باب صلات سخن گفته اند.در کلمات فقیهان برای تعیین قبله مناطق مختلف، نشانه هایی بیان شده که یکی از آن ها صلیب است. مردم مصر و اسکندریه تا سوس اقصی (شهری در مغرب در ساحل اقیانوس غربی)، روم و دریای سیاه آن را هنگام طلوع میان دو چشم مردم سند و هند ، محاذی ستون فقرات و پشت و هنگام غروب محاذی گونه چپ و اهالی خوارزم ، ری ، نیشابور و خراسان ، هنگام غروب محاذی چشم چپ خود قرار می دهند.

[ویکی فقه] صلیب (فقه). صلیب در دو معنا به کار رفته است: ۱. نماد مسیحیت می باشد. و پیروان حضرت مسیح علیه اسلام را با این نشانه و نماد می شناسند.۲. چهار ستاره نزدیک نسر.
از معنای اول آن به مناسبت در بابهای صلات ، تجارت و غصب سخن گفته اند.
← مشخصات صلیب
از صلیب به معنای دوم در باب صلات سخن گفته اند.در کلمات فقیهان برای تعیین قبله مناطق مختلف، نشانه هایی بیان شده که یکی از آن ها صلیب است. مردم مصر و اسکندریه تا سوس اقصی (شهری در مغرب در ساحل اقیانوس غربی)، روم و دریای سیاه آن را هنگام طلوع میان دو چشم
ذکری الشیعة، ج۳، ص۱۶۵.
۱. ↑ فرهنگ بزرگ سخن.۲. ↑ بحار الانوار، ج۸۳، ص۳۲۷ ـ ۳۲۸. ۳. ↑ شرح تبصرة المتعلمین، ج۱، ص۴۲۶. ۴. ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱۹، ص۲۰۰. ۵. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۱۹۹. ۶. ↑ النهایة (ابن اثیر) و لسان العرب، واژه «صلب»۷. ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۲۵.
...

جدول کلمات

خاج, چلیپا

پیشنهاد کاربران

چوبی که مسیح را بر آن آویختند و برای شاهد بودن به آن میباست قبر خالی او را که بعد از رستاخیزش خالی شد و گواهی فراوان تاریخی این را تایید می کنند

صلیب :
"صلیب معرّب چلیپاست با فارسی نو و چلیپا محرّف لغت ذولیبه است که ایرانیان قدیم بر نوعی صلیب اطلاق کرده اند ، بر همین نوعی که در عصر ما آن را صلیب می نامند و به گونه ی دو شاخه یا دو خط متقاطع است . "
نوعی از شیرینی های عصر قدیم ایران " زلوبیا" است که مردم فارسی آن را زِلیبی تلفظ می کنند و این شیرینی به گونه ی نوعی از صلیب کامل است که چهار خط اصلی و خطوطی فرعی از مرکز آن منشعب گردیده و دایره ای به گرد این اشعه به رسم 《سور》تجسیم شده است؛ نام این شیرینی نیز اسمی است که از عصر مهرپرستان به یادگار مانده و صورت اصلی آن 《 ذولیبی》 است یا《ذولیبا》که معرب آن صلیبی است و محرّرف آن چلیپا؛ و این لغتی است که در عصر هخامنشی به کار رفته است و در تاریخ داریوش بزرگ ، بر حسب نقل هردوت ، آمده است که شاهنشاه هخامنشی در پایتخت ایران معبدی به نام آفتاب برآورد و آن را 《زلیبا》نام کرد و نقشه ی این معبد به شکل صلیب بوده است . "
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ، ۱۳۸۴، ص۱۷۱ . به نقل از دیوان دین


صلیب: [ اصطلاح نظامی ] از تنبیه های بدنی؛ در این تنبیه در حالت ایستاده، دست ها به طرفین باز می شود، کف دست ها به طرفین باز می شود، کف دست به طرف بالا قرار می گیرد و زانو کمی خم می شود و صورت رو به آفتاب است.

واژه صلیب از پارسی آن چلیپ گرفته شده و چون تازی ها در هام دبیره Alphabet خود چ و پ ندارند آنرا به آن شکل نوشته اند. سرگذشت چلیپ به پیش از زایش مسیح می رسد. در روم باستان آنکس که اندیشه دیگری داشت پس از انداختن او به کابوک Cage شیرهای گرسنه و زنده زنده آتش زدن او روش دیگر درد آور کشتن بود که یک تن را به چلیپ می کشیدند. سرور یا Lord عیسی که گناهی نداشت و تنها مردم را به خدا پرستی خوانده بود با این روش درد آور می خواستند بکشند تا آنچه را که گفته زیر درد از یاد ببرد. مردمی گمان می کنند که این نشانه از آن زمان پدید آمده که چنین نیست. پیش از اینکه رومی ها آنرا بکار ببرند ایرانیان در زمان آنتیک این سنبل را که آنرا در زبان اروپایی Swastika - Symbol می نامیدند به آن چرخ میترا به آلمانی Mithra - Rad می گفتند و آنرا در جنگ بکار می بردنند و یک جنگ ابزار بود که به شکل نادرست بکار برده می شد و درست مانند همان چلیپ شکسته بود که نازیها هم آنرا روی پرچم خود رسم می کردنند و روی بازوان نیروهای SS هم بود. این چلیپ شکسته را هم که به نازیها نسبت داده اند از آنها نیست. هندو ها هم این نشانه را دارند که آن چهار دمان سال; بها ر, تابستان, پائیز و زمستان را نشان می دهد. در اپاختر ایران گردنبدی از جنس طلا با شکل چلیپ شکسته پیدا شده و با کمک کربن رادیو آکتیو بدست آورده اند که 1000 سال پیش از زایش مسیح ساخته شده و امروز در موزه نگهداری می شود. نازیها که خود را برترین نژاد می دانستند از چلیپ شکسته بسیار بد کاربری کردنند و آن سنبل زور و توانایی آنها شده بود. در ماه آپریل 1945 درست یکماه پیش پایان جنگ دوم جهانی [هشتم ماه مه 1945 ] نان در آلمان بسختی پیدا می شد و این گزارش بین مردم پخش شد که نان تنها برای هموند member نیروی SS بودش دارد. مردمی که دست به خرده گیری زده بودنند [آنرا خیزش برای نان می گفتند] یا نانوایی هایی که به مردم نان می فروختند می گرفتند, با گیوتین گردن آنها را می زدنند و یا گلوله باران می شدند. بانویی که در سالهای اوج زور مندی ارتش آلمان 1942 برای مردم بیگناهی که باور به دین دگری داشتند و آنها را از خیابانها به اردوگاه مرگ می بردنند گریه کرده بود, گرفته و جان او را گرفته بودنند. اینها که تنها یک چکه از تبهکاریهای آلمان نازی است با نشانه چلیپ شکسته انجام می گرفت! در روی آرامگاه های آریایی که در ایران پیدا شده شکلی از چلیپ هست. آن اینرا نشان می دهد که آدمی پس از مرگ یکی از نیروهای خود را از دست می دهد که آن جان است آنچه در زمان زندگی بدن او را به تکان در می آورد. چهار نیروی دیگر که روح, روان , وجدان و فروهر هستند جاودانی است و می ماند. روح را در آلمانی Geist و روان را Seele می نامند. یکی نیروی جان است و دیگری نیروی خرد است. در فیزیک می خوانیم که انرژی نابود نمی شود ونکه از شکلی به شکل دیگر دگرگون می شود. پس پی می بریم که ایرانیان پیش از فیزیک دانان آنرا می دانسته اند. این همان است که فررانه آلمانی Hegel می نویسد:
در نوشته خود به نام Philosophie der Geschichte که Das Prinzip der Evolution beginnt mit der Geschichte des Irans
هگل دو درس دانشگاهی دارد یکی کهن نگاری فرزان History of philosophy و دیگری philosophy of history در هر دو در باره ایران نوشته آنچه در بالا به آلمانی نوشتم دومی آن است که چم آلمانی روبروی آن می شود The principle of evolution begin with history if Iran.

اسم پسرونه صلیب😃


کلمات دیگر: