مترادف شبیه : تالی، جور، عوض، قبیل، قرین، کفو، ماننده، مانسته، مانند، متشابه، متماثل، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، هماننده، همانند، همسان، تعزیه، نمایش
متضاد شبیه : متضاد، مختلف
برابر پارسی : مانند، همانند، همدیس، همسان، همگون
similar, alike, portrait, (religious)representation
like, similar to
تالی، جور، عوض، قبیل، قرین، کفو، ماننده، مانسته، مانند، متشابه، متماثل، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، هماننده، همانند، همسان ≠ متضاد، مختلف
تعزیه، نمایش
۱. تالی، جور، عوض، قبیل، قرین، کفو، ماننده، مانسته، مانند، متشابه، متماثل، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، هماننده، همانند، همسان
۲. تعزیه، نمایش ≠ متضاد، مختلف
(شَ) [ ع . ] 1 - (ص .) مثل ، مانند. 2 - (اِ.) تعزیه .
خوانی ( ~ . خا) [ ع - فا. ] (حامص .) تعزیه خوانی .
گردان ( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کارگردان نمایش های مذهبی .
مانند، همانند، همدیس، همسان