کلمه جو
صفحه اصلی

سحت

فرهنگ فارسی

جامه کهنه . برد سحت سردی سخت

لغت نامه دهخدا

سحت. [ س َ] ( ع مص ) حرام ورزیدن. ( منتهی الارب ). کسب کردن از مال سُحْت. ( اقرب الموارد ). || از بیخ بر کندن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). نیست کردن. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). از بن بر کندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || باز کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج المصادر ): سحت الشحم عن اللحم ؛ باز کرد پیه را از گوشت. ( منتهی الارب ). || رندیدن : سحت اللحم ؛ عن العظم ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

سحت. [ س ُ / س ُ ح ُ ] ( ع اِ ) حرام و هر کسب بد که موجب عار وننگ باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و منه الحدیث : «اتطعمونی السحت ». ج ، اسحات. ( اقرب الموارد ).

سحت. [ س َ ] ( ع ص ) جامه کهنه. || برد سحت ؛ سردی سخت. || دمه سحت ؛ خون او رایگان است. || ماله سحت ؛مال او رایگان است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

سحت . [ س َ ] (ع ص ) جامه ٔ کهنه . || برد سحت ؛ سردی سخت . || دمه سحت ؛ خون او رایگان است . || ماله سحت ؛مال او رایگان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


سحت . [ س ُ / س ُ ح ُ ] (ع اِ) حرام و هر کسب بد که موجب عار وننگ باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ) (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و منه الحدیث : «اتطعمونی السحت ». ج ، اسحات . (اقرب الموارد).


سحت . [ س َ] (ع مص ) حرام ورزیدن . (منتهی الارب ). کسب کردن از مال سُحْت . (اقرب الموارد). || از بیخ بر کندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نیست کردن . (ترجمان القرآن ) (دهار). از بن بر کندن . (تاج المصادر بیهقی ). || باز کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر): سحت الشحم عن اللحم ؛ باز کرد پیه را از گوشت . (منتهی الارب ). || رندیدن : سحت اللحم ؛ عن العظم (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مالی که از راه حرام به دست آمده و نامشروع باشد سحت می باشد
سحت با ضمّ سین و سکون حاء خوانده می شود.
معنای سُحْت
مال نامشروع را سُحْت می گویند.
سُحْت در قرآن کریم و روایات
واژه سحت در قرآن کریم؛ و نیز روایات و به تبع آن دو، در کلمات فقها به کار رفته است. مراد از سحت مالی است که از راه حرام به دست می آید.
مصادیق سحت
...

[ویکی الکتاب] معنی سُحْتَ: به عمل نادرستی که مایه ننگ عامل آن گردد- رشوه(در اصل به معنای پوستهای است که دور ریخته میشود اینگونه اعمال، دین و مروت مرتکب را میپوشاند و به صورت پوستهای در میآورد که باید دور ریخته شودهر گوشتی که از سحت یعنی از غذای حرام دربدن یک انسان برویدآتش سزا...
معنی یُسْحِتَکُمْ: شما را نابود و ریشه کن می کند(اصلش از سُحت به معنای پوستهای است که دور ریخته میشودچون آنان را به صورت پوسته ای توخالی که همان تعبیر نابودی است در می آورد)
تکرار در قرآن: ۴(بار)
به فتح (س) استیصال و از بین بردن. ثلاثی و مزید آن به یک معنی است در مجمع آمده «اصل السحت الاستیصال یقال سحته و اسحته‏ای استاصله» . به خدا دروغ نبندید و گرنه شمار را با عذاب مخصوصی مستأصل و ریشه کن می‏کن. سحت به ضمّ (س) اسم مصدر و شی‏ء مستأصل شونده است راغب آن را پوستیکه مستأصل شود گفته است این کلمه سه بار در قرآن آمده و همه در سوره مائده آیات 42،62،63 است «سَمّاعُونَ لِلْکَذَبِ اَکّالُونَ لَاسُّحْتِ...». مراد از سحت در آیات فوق حرام است. راغب علت تسمیه را چنین گوید: گوئی حرام دین و مروّت شخص را از بین می‏برد روایت شده «کسب الحجام سحت» این به واسطه حرام بودن نیست بلکه به علت بردن مروّت و مردانگی است. طبرسی ره در علت تسمیه سه قول نقل کرده اولی قول زجّاج است که حرام سبب استیصال زجّاج است که حرام سبب استیصال و هلاکت است. دوّمی قول جبائی که در حرام برکتی نیست و مستأصل شده ریشه کن می‏گردد. سومی قول راغب است که از خلیل نقل می‏کند. از رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم نقل شده است. و نیز به قیمت سگ، اجرت زانیه، قیمت مشروب، الکل مال یتیم، و ربا و غیره سحت اطلاق شده به مجمع البیان ذیل آیه فوق و تفسیر عیاشی و غیره رجوع کنید .

جدول کلمات

حرام


کلمات دیگر: