مترادف احترام : آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش
متضاد احترام : احتقار، خوارداشت
برابر پارسی : ارج، آزرمیدن، بزرگداری، بزرگداشت، پاس، سنایش، شکوهیدن، گرامیداشت
respect, honour
deference, dignity, esteem, regard, respect, veneration
قدر , اعتبار , اقدام , رعايت ارزش , نظر , شهرت , ارجمندشمردن , لا يق دانستن , محترم شمردم , رابطه , نسبت , رجوع , مراجعه , احترام , ملا حظه , احترام گذاشتن به , محترم داشتن , بزرگداشت , بزرگداشتن
(تلفظ: ehterām) (عربی) حرمت داشتن، محترم بودن؛ حرمت، پاس، بزرگداشت؛ رفتار و گفتاری که نشان دهندهی بزرگداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است .
آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش ≠ احتقار، خوارداشت
۱. رفتاری که نشاندهندۀ بزرگداشت و گرامی داشتن کسی است.
۲. حرمت داشتن؛ گرامی بودن.
〈 احترامات فائقه: احترامات بیشتر و بهتر. Δ معمولاً در ذیل نامهها نوشته میشود.
بزرگ داشتن،محترم
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگداشت، شکوهیدن،آزرمیدن