کلمه جو
صفحه اصلی

ساره

فارسی به انگلیسی

pestle

فرهنگ اسم ها

اسم: ساره (دختر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sāre) (فارسی: ساره) (انگلیسی: sare)
معنی: سارا، نام همسر حضرت ابراهیم ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )، ( = سارا، سارای )، امیره ی من، ( اَعلام ) زوجه ی ابراهیم خلیل ( ع ) که به روایت تورات در سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در سالگی درگذشت، ( در هندی ) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچه ای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر می پیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا سر می اندازند، پرده، سارای ) به معنی امیره ی من، ( در اعلام ) زوجه ابراهیم خلیل ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )

(تلفظ: sāre) (عبری) (= سارا ، سارای) به معنی امیره‌ی من ؛ (در اعلام) زوجه ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسحاق (ع) ؛ (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچه‌ای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر می‌پیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا سر می‌اندازند ، پرده .


فرهنگ فارسی

زوجه ابراهیم خلیل ۴ و مادر اسحاق . عمر او را از صد سال متجاوز نوشته اند و چون وی درگذشت در مغاره مکفلیه - ابراهیم برای مدفن خود خریده بود - مدفون گردید .
پسوندیست به معنی سار و سر : رخساره کتف ساره .
بنت قدرخان زوجه سلطان مسعود غزنوی است

← ساختار ریزِ هزینه


فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) ۱ - پرده . ۲ - رشوه .

لغت نامه دهخدا

ساره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) نوعی ازفوطه و میزر ( مئزر ) باشد که از ملک هندوستان آورند،و آن را در آن ملک بیشتر زنان لباس سازند، و ساری خوانند. ( جهانگیری ). نوعی از فوطه و چادر باشد. ( برهان ). شال و فوطه ای است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چادری است. ( رشیدی ) ( شرفنامه منیری ). یک سر آن برمیان بندند و سر دیگر بر سراندازند که به هندی ساری گویند. ( رشیدی ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اینجا کنیزکان و زنان دهاقین و کفره پوشندش و آن را سار نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). بعضی گفته اند در فارسی به شین معجمه گویند نه به سین مهمله. ( رشیدی ) :
ز سر ساره هندوی برگرفت
برهنه سر و دست برسر گرفت.
فردوسی ( از شرفنامه ، رشیدی ، شعوری ).
فصول سال همه خادمند از آنکه بوقت
لباسی آرد هر یک ترا بدیع نگار
سپید ساره زمستان دو رنگ حله تموز
خوید زرد خزان دیده لطیف بهار.
اسدی ( از جهانگیری و شعوری ).
تن همان خاک گران سیه است ارچند
ساره وابفت کنی کرته و شلوارش.
ناصرخسرو ( از جهانگیری ).
چون سنائی شاعری برسازم از نیمور اگر
بر سر نیمور، ترساوار بندم ساره ای.
سوزنی.
رجوع به سار، ساری ، شار و شاره شود.
|| پرده. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( غیاث اللغات ) ( شعوری ). || تنه درخت. ( حاشیه فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی در کلمه تنه ). در فرهنگها معنی پرده باین کلمه میدهند و این شعر مولوی را شاهدمی آورند :
ای سنگ سیه را تو، کرده مدد دیده
وی از پس نومیدی بشکفته گل از ساره.
و پرده در این شعر بی تناسب است و بی شک فرهنگ نویسی ( چنانکه حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) ساره را به نرد یا نرده که بمعنی تنه درخت است ترجمه کرده و شعر مذکور را به مثال آورده و سپس این کلمه را کاتبی ( پرد ) یا پرده نوشته و سایر فرهنگ نویسان آن غلط را پیروی کرده اند و یک بار هم نیندیشیده اند که در شعر مولوی اگر ساره پرده باشد شعر چه معنی خواهد داد. ( یادداشت بخط مؤلف ). || رشوت. پاره. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( شعوری ) ( غیاث اللغات ). بلکفد. ( شرفنامه ) ( شعوری ). رشوه که قاضی را دهند. || مزید مؤخر ( پسوند ) طرف. جانب.ناحیه. سوی. در کلمات زیر: بینی ساره. رَعن ؛ بینی ساره کوه. ( منتهی الارب ). درساره. رخساره. کتف ساره :

ساره . [ رَ / رِ ] (اِ) نوعی ازفوطه و میزر (مئزر) باشد که از ملک هندوستان آورند،و آن را در آن ملک بیشتر زنان لباس سازند، و ساری خوانند. (جهانگیری ). نوعی از فوطه و چادر باشد. (برهان ). شال و فوطه ای است . (انجمن آرا) (آنندراج ). چادری است . (رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ). یک سر آن برمیان بندند و سر دیگر بر سراندازند که به هندی ساری گویند. (رشیدی ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). اینجا کنیزکان و زنان دهاقین و کفره پوشندش و آن را سار نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). بعضی گفته اند در فارسی به شین معجمه گویند نه به سین مهمله . (رشیدی ) :
ز سر ساره ٔ هندوی برگرفت
برهنه سر و دست برسر گرفت .

فردوسی (از شرفنامه ، رشیدی ، شعوری ).


فصول سال همه خادمند از آنکه بوقت
لباسی آرد هر یک ترا بدیع نگار
سپید ساره زمستان دو رنگ حله تموز
خوید زرد خزان دیده ٔ لطیف بهار.

اسدی (از جهانگیری و شعوری ).


تن همان خاک گران سیه است ارچند
ساره وابفت کنی کرته و شلوارش .

ناصرخسرو (از جهانگیری ).


چون سنائی شاعری برسازم از نیمور اگر
بر سر نیمور، ترساوار بندم ساره ای .

سوزنی .


رجوع به سار، ساری ، شار و شاره شود.
|| پرده . (جهانگیری ) (رشیدی ) (غیاث اللغات ) (شعوری ). || تنه ٔ درخت . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی در کلمه ٔ تنه ). در فرهنگها معنی پرده باین کلمه میدهند و این شعر مولوی را شاهدمی آورند :
ای سنگ سیه را تو، کرده مدد دیده
وی از پس نومیدی بشکفته گل از ساره .
و پرده در این شعر بی تناسب است و بی شک فرهنگ نویسی (چنانکه حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) ساره را به نرد یا نرده که بمعنی تنه ٔ درخت است ترجمه کرده و شعر مذکور را به مثال آورده و سپس این کلمه را کاتبی (پرد) یا پرده نوشته و سایر فرهنگ نویسان آن غلط را پیروی کرده اند و یک بار هم نیندیشیده اند که در شعر مولوی اگر ساره پرده باشد شعر چه معنی خواهد داد. (یادداشت بخط مؤلف ). || رشوت . پاره . (جهانگیری ) (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (رشیدی ) (آنندراج ) (شعوری ) (غیاث اللغات ). بلکفد. (شرفنامه ) (شعوری ). رشوه که قاضی را دهند. || مزید مؤخر (پسوند) طرف . جانب .ناحیه . سوی . در کلمات زیر: بینی ساره . رَعن ؛ بینی ساره ٔ کوه . (منتهی الارب ). درساره . رخساره . کتف ساره :
زیشان برست گیرو بشد یکسو
بردوخته زکو به کتف ساره .

ناصرخسرو (دیوان ص 386).


رجوع به سار شود.

سارة. [ رَ ] (اِخ ) از زنان محدث است . حدیث رااز علم الدین برزالی استاد صلاح الدین صفدی فرا گرفته است . وی به سال 716 درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).


سارة. [ رَ ] (اِخ ) بنت الربعی ، از مشاهیر زنان محدث و از مشایخ امام سیوطی و حفیده ٔ سراج الدین بن الملقن است و علم حدیث را از او فرا گرفته . به سال 869 هَ . ق . درگذشت . (قاموس اعلام ترکی ).


سارة. [ رَ ] (اِخ ) بنت قدرخان . زوجه ٔ سلطان مسعود غزنوی [ 432 - 440 هَ . ق . ] است . رجوع به اخبارالدولة السلجوقیه چ محمد اقبال چ لاهور ص 14 شود.


سارة. [ رَ ] (اِخ ) نام زنی است و مولاة بنی هاشم است . (سیره ٔ ابن هشام ). رجوع به عقد الفرید بتحقیق محمد سعید العریان ج 7 ص 304 شود.


سارة. [ سار رَ ] (ع ، ص ) زن شادمان کن . مؤنث سارّ. رجوع به سار شود.


سارة. [ رَ ] (اِخ ) ساره . بنت هادان . ابن باخور یکی از دو زن ابراهیم پیامبرو مادر اسحاق است . وی دختر عم ابراهیم و از زیبارویان روزگار خویش بود. وقتی که نمرود در کار ابراهیم عاجز شد و از او خواست که بابل را ترک گوید ابراهیم ساره را نیز با خود از بابل بیرون برد و ابتدا به حران شام رفت و در آنجا ساره را بعقد خویش در آورد. از آنجا به مؤتفکات فلسطین و بعد به مصر رفت و ساره راخواهر خویش معرفی کرد. ملک مصر که بنا بروایات سنان بن علوان و بروایتی صادوف و بقول صاحب قاموس الاعلام ترکی آپوفیس نام داشت دل به ساره باخت و او را به حضور طلبید و چون خواست دست به سوی او یازد دستش خشک شد. و بدعای ساره شفا یافت و این کار سه بار تکرار گردید. و ابراهیم بقدرت خدای این ماجرا از بیرون میدید. سرانجام ملک مصر آنان را بنواخت و کنیزکی هاجر نام به ساره بخشید. ابراهیم به فلسطین بازگشت و در موضعی بنام قط اقامت گزید. چون ساره عقیم بود هاجر را به ابراهیم بخشید که او را تزویج کرد و اسماعیل از هاجر متولد شد. ساره را رشک آمد و سوگند یاد کرد که سه عضو از هاجر ببرد و چنان کرد و دو سال بعد ابراهیم را واداشت که هاجر و اسماعیل را بجائی دور از آب و آبادانی ببرد. ابراهیم آن دو را بمکه قریب به چاه زمزم رها کرد. چندی بعد به قدرت خدا وقتی که ساره بقولی 70 و بقولی 90 سال داشت اسحاق را بزاد. وی بسن 127 درگذشت و در مزرعه ٔ حبرون که امروز به قدس خلیل معروف است به خاک سپرده شد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 190 - 194 و تفسیر ابوالفتوح چ 2 تهران سوره ٔ هود ج 5 ص 421 و همان کتاب تفسیر سوره ٔ ابراهیم ج 6 ص 136 و تاریخ گزیده چ عکسی اروپا صص 32 - 35 و حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 48 - 50 و فهرست همان کتاب و نزهة القلوب چ اروپا ص 3 و ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ص 708 و قاموس الاعلام ترکی شود. در قاموس کتاب مقدس آمده : ساره (امیره ) خواهر پدری ابراهیم بود نه مادری ، و زوجه ٔ ابراهیم شد و در اول او را سارای میگفتند، لکن خداوند اسم او را به ساره تغییر داد.شکی نیست که او مثل ابراهیم صاحب مواعید بسیارشد. او رفتارش در مصر و وضع کار او با هاجر و شک آوردنش به وعده ای که خدا درباره ٔ تولد اسحاق به او داد چنان می نماید که در ایمان خود مستقیم و پا برجا نبود لکن با وجود اینها برای ایجاد نسل موعود کافی بود. مدت صد و بیست و هفت سال عمر کرد و چون درگذشت در مغاره مکفیله که حضرت خلیل برای مدفن خریده بود مدفون گردید. (قاموس مقدس ) : بمیان ساحت مشهد (خلیل ) دو خانه است . و آن خانه ٔ دیگر که بر دست چپ قبله است اندر آن گورساره است . میان هر دو خانه رهگذری که در هر دو خانه در آن رهگذر است . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).
ور ساره دادخواه بدو آید
جز خاکسار ازو نرهد ساره .

ناصرخسرو (دیوان ص 386).


نیامد جز که فضل و علم و حکمت
به ما میراث از ابراهیم و ساره .

ناصرخسرو (دیوان ص 394).


- ساره سیرت ؛ آنکه سیرت و خوی ساره دارد. ساره صفات . پسندیده خوی . ستوده خوی :
آسیه توفیق و ساره سیرت است
سیرتش بر انس و جان خواهم گزید.

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 171).


آسیه توفیق و ساره سیرت است
ساره را سیاره سیما دیده ام .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 291).


- ساره صفات ؛آنکه صفات پسندیده ٔ ساره را دارد. ساره سیرت . پسندیده صفات :
ای ساره صفات و آسیه زهد
کس چون تو زبیده سان ندیده ست .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 76).


- ساره معرفت ؛ آنکه معرفت ساره را دارد.
ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت
حوای وقت و مریم آخر زمان شده .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 4169).



سارة. [ رَ ] (اِخ ) نام دختر برادر شیخ ابواسحاق کازرونی [ 352 - 426 هَ .ق . ] است و پدرش حسن بن شهریاربن زادانفرخ بود. رجوع به فردوس المرشدیه چ تهران ص 168 شود.


فرهنگ عمید

ساری۳#NAME?


= ساری۳

دانشنامه عمومی

بامداد


دانشنامه آزاد فارسی

(یا: سارا؛ در عبری، به معنای شاهزاده خانم) همسر ابراهیم و مادر اسحاق. خداشناس و از اولین گروندگان به ابراهیم بود. در ۲۷سالگی با او ازدواج کرد و نازا بود تا این که به خواست و امر الهی در کهنسالی، اسحاق را به دنیا آورد. سارا کنیز خود هاجر را به شوهرش هبه کرد و او اسماعیل را به دنیا آورد. عمر او را ۱۲۲ یا ۱۲۷ سال شمرده اند. در فلسطین یا شام در شهر حبرون درگذشت و در غار مکفیله مدفون شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{CBS} [مدیریت-مدیریت پروژه] ← ساختار ریزِ هزینه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حضرت ساره علیهاالسلام همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و دختر هادان بن باخور است.
حضرت ساره علیهاالسلام همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و دختر هادان بن باخور استو به نقلی دختر «احج» از پیامبران غیرمرسل و مادر حضرت اسحاق علیه السلام و طبق روایتی به واسطه یابی واسطه عموزاده یا دخترخاله حضرت ابراهیم علیه السلام بود. در تورات از او با عنوان «مادر ملت ها» یاد شده است. هنگامی که نمرود در دیانت حضرت ابراهیم علیه السلام عاجز ماند، از او خواست که خاک بابل را ترک کند. حضرت ابراهیم، ساره را هم از آنجا بیرون برد و ابتدا به حران شام رفت و در آن سرزمین ساره را به عقد خویش درآورد و از آنجا به مؤتفکات فلسطین و بعد به مصر رفت. ملک مصر، سنان بن علوان بن عبید بن عولح، وقتی چشمش به ساره افتاد فریفته جمالش شد و دست به سوی او دراز کرد، اما دستش خشک شد و فهمید که به دعای حضرت ابراهیم علیه السلام چنین اتفاقی افتاد، به همین دلیل توبه کرد و گفت که اجازه دارند که آزادانه و با کمال آسایش و آرامش در کشور او زندگی کنند. حضرت ابراهیم علیه السلام که به واسطه قحطسالی از فلسطین به مصر آمده بود، سالها در مصر ماند. بعد از آن حضرت ابراهیم علیه السلام به فلسطین بازگشت و در محلی به نام «قط» ساکن شد و چون ساره عقیم بود، هاجر را به ابراهیم بخشید و اسماعیل علیه السلام از هاجر متولد شد. در این ماجرا ساره بر هاجر رشک برد و به حضرت ابراهیم خواست که هاجر را از آنجا ببرد. بنابراین حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل را به مکه برد.
تولد اسحاق علیه السلام
زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام ۱۲۰ سال داشت و ساره ۹۰ ساله بود، فرشتگانی که مأمور تنبیه قوم لوط علیه السلام بودند و به شهرهای سدوم می رفتند، شب هنگام به خانه حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند تا به او مژده بدهند که برخلاف موازین طبیعی، ساره در همان سن و سال مادر خواهد شد.خداوند ماجرا را در سوره هود، آیات ۶۹ تا ۷۳ شرح می دهد: «فرستادگان آمدند و مژده داده و سلام گفتند، گفت: سلام بر شما! پس گوساله ای بریان برای آنان مهیا کرد. و چون حضرت ابراهیم علیه السلام دید دست آنان به طرف غذا دراز نمی شود، از آنان در دلش بیمناک شد.آنان گفتند: مترس که ما فرستادگان خدا به سوی قوم لوط هستیم. همسرش ایستاده بود که متبسم گردید، ما به او مژده دادیم اسحاق و پس از اسحاق هم یعقوب است. گفت: وای بر من! من باردار می شوم در حالی که پیری سالخورده هستم و شوهرم نیز کهنسال است، این چیز شگفت انگیزی است. گفتند: آیا از امر خدا تعجب می کنی؟ رحمت و برکات خداوند بر شما خاندان نبوت است، بدرستی که او ستوده و دارای مجد و عظمت است».
پایان عمر
ساره علیهاالسلام در سن ۱۲۷ سالگی در حبرون (خلیل) از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.
منابع
...

[ویکی شیعه] ساره نخستین همسر ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع) است. در دو سوره قرآن از وی یاد شده است. ساره یکی از زنان مُحَدَّثِه است. او پس از ازدواج با ابراهیم تا دوره کهنسالی به سبب نازا بودن صاحب فرزندی نشد؛ اما پس از آنکه فرشتگان بشارت فرزند به او دادند، صاحب فرزند شد.
در منابع تاریخی ساره زنی زیبا توصیف شده است. در جریان مهاجرت ابراهیم و ساره به مصر، پادشاه مصر برای جبران بدی خود به ابراهیم و ساره، یکی از کنیزان زیبای خود به نام هاجر را به ساره هدیه داد. ساره به همراه ابراهیم پس از هجرت های متعددی که به شام (سوریه کنونی) و مصر داشت در نهایت در فلسطین اقامت کرد و پس از مدتی طولانی در ۱۲۷ سالگی در حبرون (الخلیل کنونی) درگذشت.
بنابر برخی منابع، تربیت فرزندان شیعیان در عالم برزخ بر عهده ابراهیم و ساره است. در تورات نیز به شخصیت و وقایع مرتبط با زندگی ساره پرداخته شده است.

[ویکی اهل البیت] حضرت ساره علیهاالسلام همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و دختر هادان بن باخور و به نقلی دختر «احج» از پیامبران غیرمرسل و مادر حضرت اسحاق علیه السلام و طبق روایتی به واسطه یابی واسطه عموزاده یا دخترخاله حضرت ابراهیم علیه السلام بود. در تورات از او با عنوان «مادر ملت ها» یاد شده است.
هنگامی که نمرود در دیانت حضرت ابراهیم علیه السلام عاجز ماند، از او خواست که خاک بابل را ترک کند. حضرت ابراهیم، ساره را هم از آنجا بیرون برد و ابتدا به حران شام رفت و در آن سرزمین ساره را به عقد خویش درآورد و از آنجا به مؤتفکات فلسطین و بعد به مصر رفت. ملک مصر، سنان بن علوان بن عبید بن عولح، وقتی چشمش به ساره افتاد فریفته جمالش شد و دست به سوی او دراز کرد، اما دستش خشک شد و فهمید که به دعای حضرت ابراهیم علیه السلام چنین اتفاقی افتاد، به همین دلیل توبه کرد و گفت که اجازه دارند که آزادانه و با کمال آسایش و آرامش در کشور او زندگی کنند. حضرت ابراهیم علیه السلام که به واسطه قحطسالی از فلسطین به مصر آمده بود، سالها در مصر ماند.
بعد از آن حضرت ابراهیم علیه السلام به فلسطین بازگشت و در محلی به نام «قط» ساکن شد و چون ساره عقیم بود، هاجر را به ابراهیم بخشید و اسماعیل علیه السلام از هاجر متولد شد. در این ماجرا ساره بر هاجر رشک برد و به حضرت ابراهیم خواست که هاجر را از آنجا ببرد. بنابراین حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل را به مکه برد.
زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام 120 سال داشت و ساره 90 ساله بود، فرشتگانی که مأمور تنبیه قوم لوط علیه السلام بودند و به شهرهای سدوم می رفتند، شب هنگام به خانه حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند تا به او مژده بدهند که برخلاف موازین طبیعی، ساره در همان سن و سال مادر خواهد شد.
خداوند ماجرا را در سوره هود، آیات 69 تا 73 شرح می دهد: «فرستادگان آمدند و مژده داده و سلام گفتند، گفت: سلام بر شما! پس گوساله ای بریان برای آنان مهیا کرد. و چون دید دست آنان به طرف غذا دراز نمی شود، از آنان در دلش بیمناک شد.
آنان گفتند: مترس که ما فرستادگان خدا به سوی قوم لوط هستیم. همسرش ایستاده بود که متبسم گردید، ما به او مژده دادیم اسحاق و پس از اسحاق هم یعقوب است.
گفت: وای بر من! من باردار می شوم در حالی که پیری سالخورده هستم و شوهرم نیز کهنسال است، این چیز شگفت انگیزی است. گفتند: آیا از امر خدا تعجب می کنی؟ رحمت و برکات خداوند بر شما خاندان نبوت است، بدرستی که او ستوده و دارای مجد و عظمت است».
ساره علیهاالسلام در سن 127 سالگی در حبرون (خلیل) از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.

[ویکی فقه] ساره (ابهام زدایی). ساره ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ساره همسر حضرت ابراهیم، حضرت ساره علیهاالسلام همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و دختر هادان بن باخور• ساره بنت عبدالله آل قدامه، ساره دختر عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه، از شخصیت های آلِ قُدامه• ساره بنت عمر بن احمد آل قدامه، ساره دختر عمر بن احمد بن عمر، از شخصیت های آلِ قُدامه
...

گویش مازنی

/saare/ از دهات بابل - نامی برای زنان

۱از دهات بابل ۲نامی برای زنان


پیشنهاد کاربران

ساره یعنی شادکننده

اسم من ساره هستش و به معنیه زیبا ، پاک ، خالص ، ارامش مطلق و امید به زندگی 💜

زرد به ترکی sari میشه ولی سارهsare یه کلمه عبری یا عربیست

ساره یعنی عشق بابا

ساره از سار میاد یعنی خالص و پاک

نام بسیار زیبایی است و به معنی شاهزاده خانم و یعنی نجیب وپاک و خالص است

در زبان پارسی نام پرنده ایی است
کوچکتر از
سار

تا جایی که من مطالعه کردم ساره در ایرانی یعنی زیبایی


تا جایی که من مطالعه کردم ساره در عبری به معنی شاهزاده خانم ، پاک ، خالص و امیره ای من معنی دارد

اسمم ساره هست و تحقیقه زیادی که کردم ساره به معنی خونه خدا میباشد.

من خونده بودم که این اسم از پرنده ی سار گرفته شده
که سار پرنده ای کوچک و نماد خوشبختی

من شنیده بودم که ساره به معنای خوشبخت ومسرور میباشد

ساره به معنای پاک و پاکیزه , خالص و بی آلایش و امیره ی منه


اسم ساره به معنی امیره من هستش وبه معنای شاهزاده خانم بعضی جاها هم به معنی زن خوش روی وزیبا معنی میشه همچنین درهند به نوعی ازپوشش زنان ساره یا ساری گفته میشه این اسم از اسم نوعی پرنده هم گرفته شده در اعلام به معنی همسر حضرت ابراهیم ومادر حضرت اسحاق هم هست درکل به نظر کم اسم پرمعنا و قشنگی هست و به همه سنی هم میاد وهیچ وقت هم جلف یا قدیمی نمیشه

ساره شنیدم به زبان ترکی یعنی زرد. و با تحقیقاتم در کل یعنی زیبا

ساره یعنی آرامش مطلق،
تمام زیباییها،
انرژی مثبت،
زندگی،
امید به زندگی و و و

تا اونجا که من میدونم و اسم خودمم هست ساره یعنی سپیده دم صبح دم
بعدش من نمیدونم چرا وقتی از معنی اسم گفته میشه نسبت میدن به فلان پیغمر وفلان امام. لطفا اینو نهادینه کنین که معنی اسم ربطی به نسب و فلان خاندان نداره

اسم ساره اسم بسیار زیبایی است
و به معنی شاهزاده خانم است

ساره یعنی مرغک خوش خوان

زیبا و خیره کننده

توی فرهنگ معیین خوندم یعنی پرده

به نظر من نام ساره یعنی زیبایی , مهربانی، پاک و خوش اخلاق و نام همسر حضرت ابراهیم هرچند که نام خودم هم ساره

درست تر اسم سارا. ساره همون سارا هست

• ساره: خالص، بی آلایش - نامی کردی.

ساره یعنی نجیب و پاک، شاهزاده و اصیل. به نظر من بهترین معانیش اینهاست.

ساره یعنی همه چی یعنی زیبایی یعنی بهترین

ساره اسم زیبایی هس
یعنی مهربانی نجیب

مامانم میگه ساره یعنی خوشحالی


تا جایی که میدونم ساره یعنی شاهزاده خانم


مطالعه زیادی ک کردم . . ساره یعنی شاهزاده خانم

اسم منم ساره تا جایی که مطالعه کردم ساره به معنی خالص و شاهزاده خانم

ساره یعنی بی نظیر بی آلایش

ساره اسم همسر حضرت ابراهیم علیه السلام است وبه معنئ شاهزاده خانم است

به نظر من هرکسی وابسته به اسمش شخصیتش درست میشه پس اگر نظر های دیگری رو بخونین همه جواب هاشون فرق داره پس از چند نفر بخواهید که شما را توصیف کنه نه این که این ور و اونور بگردین

ساره :نام همسرحضرت ابراهیم علیه السلام است . به معنای امیره من ، خوشحال کننده ، نویدبخش .


ساره ینی پاکی

اولا ساره با سارینا تفاوت دارد ساره تشکبل شده از سا ره. سا خراجی است که حاکم به پادشاه میدهد. ره رضی اله را مخفف ره گویند ره یعنی خشنودی خدا. خراجی که در آن خشنودی خدا هست

ساره فقط یک معنی داردیعنی:ناب. خودمم اسمم ساره هست وخیلی اسمم و دوستدارم

ساره

- ساره سیرت ؛ آنکه سیرت و خوی ساره دارد. ساره صفات . پسندیده خوی . ستوده خوی :
آسیه توفیق و ساره سیرت است
سیرتش بر انس و جان خواهم گزید.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 171 ) .


آسیه توفیق و ساره سیرت است
ساره را سیاره سیما دیده ام .
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 291 ) .


- ساره صفات ؛آنکه صفات پسندیده ٔ ساره را دارد. ساره سیرت . پسندیده صفات :
ای ساره صفات و آسیه زهد
کس چون تو زبیده سان ندیده ست .
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 76 ) .


- ساره معرفت ؛ آنکه معرفت ساره را دارد.
ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت
حوای وقت و مریم آخر زمان شده .
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 4169 ) .

سارا :سارا همسر پیامبر ابراهیم - خالص - پاک - ناب - بی ریا

ساره :سَاره همسر پیامبر ابراهیم - شاد و شاد کننده - امیر - منتخب

من شنیدم و تحقیق کردم که ساره به معنا خوشحال کننده وزیبا وپاکدامن است

اسم خودم ساره هست تاجایی که تحقیق کردم معنی اسمم شاهزاده خانم هست

پاک و بی الایش

ساره یعنی یکی در دنیا اونم مال . . . . رفیق من هست

به نظر من ساره بهترین اسم جهان است. اسم ساره به همه سنین میخوره . ساره یعنی زیبا


ساره یعنی کبوتر ازاد
خوشبختی
خوشحالی
داشتن انرژی مثبت
زیبا
نجیب
پاک
همدم
خلاصه ساره اسم زیبا و پر معناییهس


شاهزاده خانم. پاک

پاک و لطیف و دوست داشتنی عاشق زیبایی

یکی از کمیاب ترین و زیباترین اسامی هستش بنظرم
خوشحالم که اسمم ساره گذاشته شده
ساره ینی شاهزاده خانم ینی زن زیبا و ثروتمندو. . . .

منم بتازگی پدر شدم و اسم دخترمو گذاشتم ساره بنظرم خیلی خاص، پر معنی و در عین حال با ریتم و صمیمیت خاصی تلفظ میشه. مرسی


کلمات دیگر: