کلمه جو
صفحه اصلی

اقبال لاهوری

دانشنامه عمومی

محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (به اردو: .mw-parser-output .nastaliq{line-height:200%;font-size:150%;font-family:IranNastaliq,"Urdu Emad Nastaleeq","Noto Nastaliq Urdu","Urdu Typesetting","Jameel Noori Nastaleeq","Nafees Nastaleeq","Nafees Nastaleeq v1.01",Nafees,"Pak Nastaleeq","PDMS_Jauhar",sans-serif;text-justify:inter-word;font-weight:normal}.mw-parser-output .nastaliq .b{text-justify:inter-word}علامه محمد اقبال) (۱۸ آبان ۱۲۵۶ سیالکوت تا ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ لاهور) شاعر، فیلسوف، سیاست مدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود که اشعار زیادی نیز به زبان های فارسی و اردو سروده است. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده می شود.
علم الاقتصاد: نخستین کتاب دربارهٔ اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
تاریخ هند
اسرار خودی (منظوم، فارسی)
رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
پیام مشرق (منظوم، فارسی)
بانگ درا (منظوم، اردو)
زبور عجم (منظوم، فارسی)
جاویدنامه (منظوم، فارسی)
پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)
توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)
مثنوی مسافر
بال جبرئیل
ضرب کلیم
ارمغان حجاز
یادداشت های پراکنده
حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشه های برگسون
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شده است، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان می کرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی بود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیش نویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.

نقل قول ها

محمد اقبال لاهوری، اندیشمند و شاعر مسلمان شبه قاره هند. زادروز: (۱۲۵۰ - ۱۳۱۶ هجری شمسی) برابر با (۱۸۷۳ - ۱۹۳۸ میلادی) در پاکستان.
• «به خود راه عشق می پوئی؟// به چراغ آفتاب می جوئی؟» -> نقش فرنگ
• «جنت ملا، خور و خواب و سرود// جنت عاشق، تماشای وجود» -> جاوید نامه
• «در بود و نبود من، اندیشه گمان ها داشت// از عشق هویدا شد این نکته که هستم من» -> می باقی
• «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست// اصل عشق از باد و خاک و آب نیست» -> اسرار خودی
• «عقلی که جهان سوزد یک جلوه بی باکش// از عشق بیاموزد آئین جهان تابی» -> افکار
• «بود نقش هستیم انگاره ای// ناقبولی ناکس نا کاره ای// عشق سوهان زد مرا آدم شدم// عالِم کیف و کم عالَم شدم// حرکت اعصاب گردون دیده ام// در رگ مه گردش خون دیده ام// بهر انسان چشم من شب ها گریست// تا دریدم پرده اسرار زیست// از درون کارگاه ممکنات// برکشیدم سر تقویم حیات// من که این شب را چو مه آراستم// گرد پای ملت بیضاستم// ملتی در باغ و راغ آوازه اش// آتش دل ها سرود تازه اش// ذره گشت و آفتاب انبار کرد// خرمن از صد رومی و عطار کرد// آه گرمم رخت برگردون کشم// گرچه دودم از تبار آتشم// خامه ام از همت فکر بلند// راز این نه پرده در صحرا فکند// قطره تا هم پایهٔ دریا شود/ ذره از بالندگی صحرا شود»• «تپیدن و نرسیدن چه عالمی دارد// خوشا کسی که به دنبال محمل است هنوز»• «زندگی در صدف خویش گهرساختن است// عشق ازین گنبد دربسته برون تاختن است»• «ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم// هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم// موج زخود رفته ای تیز خرامید و گفت// هستم اگر میروم گر نروم نیستم»• «شاعری زین مثنوی مقصود نیست// بت پرستی بت گری مقصود نیست// هندی ام از پارسی بیگانه ام// ماه نو باشم تهی پیمانه ام// حسن انداز بیان از من مجو// خوانسار و اصفهان از من مجو// گرچه هندی در عذوبت شکر است// طرز گفتار دری شیرین تر است// فکر من از جلوه اش مسحور گـشت// خامه من شاخ نخل طور گشت// پارسی از رفعت اندیشه ام// در خورد بافطرت اندیشه ام// خرده برمینا مگیر ای هوشمند// دل به ذوق خردهٔ مینا ببند»• «عشق صیقل می زند فرهنگ را»• «گرفتم که این جهان خاک و ما کف خاکیم// به ذره ذرهٔ ما درد جستجو ز کجاست؟»• «میارا بزم بر ساحل که آنجا// نوای زندگانی نرم خیز است// به دریا غلت و با موجش درآویز// حیات جاودان اندر ستیز است»• «هر روز تو، از فردا پیام است.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِقْبال ِ لاهوری ، محمد (۱۲۹۴-۱۳۵۷ق /۱۸۷۷- ۱۹۳۸م )، شاعر و متفکر مسلمان شبه قاره هند و پاکستان بود.
کسانی که در زمان حیات اقبال شرح احوال او را نوشته اند، تاریخ ولادت او را از روی قرائن به اختلاف سال های ۱۸۷۰-۱۸۷۲ و ۱۸۷۵-۱۸۷۷م دانسته اند. اقبال خود در شرح حال مختصری که در ۱۹۰۷م به پایان نامه دکتریش ضمیمه کرده ، ولادت خود را در ۳ ذیقعده ۱۲۹۴ در شهر سیالکوت پنجاب نوشته است ، اما در تطبیق آن با سال میلادی محاسبه دقیق نداشته ، و آن را با ۱۸۷۶م مطابق دانسته است که البته درست نیست ، زیرا این تاریخ با ۹ نوامبر ۱۸۷۷ مطابقت دارد.اقبال در ۱۹۳۰م نیز برای اخذ گذرنامه سفر به انگلستان همان ۱۸۷۶م را تاریخ ولادت خود ذکر کرده است که طبعاً باید ناظر به ۱۲۹۴ق باشد.قرائن دیگر نیز این تاریخ را تأیید می کند و به هر حال قول خود اقبال در این مورد باید مبنای معتبر شناخته شود.اقبال دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود (سیالکوت ) گذراند.

پیشنهاد کاربران

اقبال لاهوری مى گوید: زنان مسلمان باید سیرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) دخت گرامى رسول خدا ( صلی الله علیه و اله ) را دستورالعمل و سرمشق خود سازند، به حجاب و عفاف گرایند و از خودنمایى و بى بند و بارى زنان غربى احتراز جویند، زیرا زهرا ( سلام الله علیها ) به عنوان دختر و همسر ایده آل و مادر نمونه شایسته هرگونه تقدیر و تحسین است. از اشعار فارسى اقبال در این باره چند بیت ذکر مى کنیم:

مریم از یک نسبت عیسى عزیز *** از سه نسبت حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) عزیز
نور چشم رحمه للعالمین *** آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى دمید *** روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى *** مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او *** یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق *** مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم *** حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین *** پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین ( سلام الله علیه ) *** اهل حق حرّیت آموز از حسین ( سلام الله علیه )
سیرت فرزندها از امّهات *** جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول *** مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت *** با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش *** که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا *** آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى نیاز *** گوهر افشاندى بدامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین *** همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست *** پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى *** سجده ها بر خاک او پاشیدمى


کلمات دیگر: