( صفت ) یکی از گوشه های همایون ( راست پنجگاه ) .
یحیی بن محمد بن اسحاق راوندی . پدر ابن راوندی معروف وی بر طبق برخی از نوشته ها یهودی بوده و درتورات تحریفاتی وارد آورده است .
راوندی . [ وَ ] (اِخ )حیان بن بشربن المخارق الضبی الاسدی راوندی . او در اصفهان قاضی بود و از ابویوسف قاضی و دیگران روایت کردو بسال 238 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ج 2).
راوندی . [ وَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام قطعه ای از قطعات دستگاه همایون در اصطلاح موسیقی . رجوع به مجمعالادوار هدایت نوبت سوم ص 100 و 201 شود.
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمدبن علی . خال نجم الدین ابوبکر راوندی مؤلف راحةالصدور که سمت استادی و تربیت خواهرزاده ٔ خویش را داشته و خود از فقها و دانشمندان عراق بشمار میرفته و بنا بنوشته ٔ نجم الدین در خط و لغت و فقه و خلاف (مناظره ) و تفسیر وحدیث و لغت و شعر پارسی و تازی استاد و واعظ و مذکرو مدرس چند مدرسه در شهر همدان بوده و نجم الدین مدت ده سال در خدمت او بسر برده و کسب فضل و معرفت کرده است . او در تاریخ تألیف راحةالصدور (599 هَ . ق .) زنده بوده است . (مقدمه ٔ راحةالصدور بقلم آقای بدیعالزمان فروزانفر). و نیز رجوع به ص 40 همین کتاب شود.
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) زین الدین مجدالاسلام محمودبن محمدبن علی ، خال نجم الدین ابوبکر محمد راوندی مؤلف راحةالصدور و برادر تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد راوندی . او از هنرمندان و ادبا و استادان خط بوده و بپارسی و تازی شعر میسروده است . نجم الدین در راحةالصدور ص 51 در ضمن شرح حال و مراتب فضل و دانش وی گوید: «در کاشان که منشاء ادب و محل فضلای لغت عرب بودبر بساط معین ساوی مستوفی سلطان قصیده ای برخواند تازی که جمله ٔ فضلا اقرار کردند که بسن وی در هیجده سالگی در روی زمین کسی دیگری نبوده است که در خط و شعر بدان مثابت رسیده است ». اینک چند بیت از آن قصیده :
ذهب الشتاء فمرحبا بذهابه
و اتی الربیع یمیس فی جلبابه
والثلج ذاب من الشتاء کاّنه
حساد مولانا الوزیر ببابه
والشمس حلّت فی العلاء بمنزل
تربو علی الاحرام فوق قبابه
وتری الصبا طیبا کایام الصبی
فوق الربی یجترّ فضل ثیابه
طابت و رَقَّت فی الغداة کانّها
اخلاق مولانا لدی اصحابه
و النرجس الغض الطری مجمش
طرر البنفسج فی متون هضابه
و تبسمت زهر الاقاحی غدوة
کَولیّه یفّتر مل ء اهابه
وتری الطیور علی الغصون ترنمت
فی موضع نزه عقیب سحابه
والعندلیب کاّنه فی لحنه
مداح مولانا بصدر جنابه
لازال سیفک فوق اعناق العدی
متذللین رقابهم کقرابه
دُم فی العلی مالاح فی بحرالدجی
زهرالکواکب طافیاً کحبابه
و تحل عزاً دائماً لاتنقضی
ایام دولته مدی احقابه .
در سال 577 هَ . ق . که طغرل بن ارسلان را سودای تعلم خط در دل جایگیر افتاد زین الدین را بخدمت خواند و شرف استادی ارزانی داشت و این فن شریف از وی بیاموخت و بکتابت و مصحفی سی پاره آغاز کرد و هر چه او مینوشت نقاشان و مذهبان به زر حل تکمیل میکردند و بر هر جزو از سی پاره صد دینار بخرج میرفت ... در سال 580 هَ . ق . که طغرل را هوای مجموعه ای از اشعار بود زین الدین آن را مینوشت و جمال الدین نقاش اصفهانی آن را صورت میکرد. و اگر این مجموعه که یکی از قدیمترین تذکره ها و ظاهراً تنها تذکره ٔ مصوری است که در قرون گذشته تألیف کرده اند از میان نمیرفت و در دسترس ما میبود پرده از روی بسیاری از اسرار تاریخ ادبیات فارسی برمیگرفت و هم ما را بسلیقه ٔ زین الدین در انتخاب اشعار و تشخیص ادبی وی راهنمایی مینمود. تاریخ ولادت او به نوشته ٔ نجم الدین 539 هَ . ق . بوده است . (از مقدمه ٔ راحةالصدور بقلم آقای بدیعالزمان فروزانفر) (از راحةالصدور ص 52).
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) قطب الدین ابوالحسین سعیدبن هبةاﷲ متوفای سال 573 هَ . ق . که نهج البلاغه ٔ حضرت علی علیه السلام را شرح کرد و رساله ای در اثبات اینکه طریقه ٔ کلام در معرفت احکام دینی طریقه ای مطمئن و خالی از شبهه نیست نوشت و در آن نودوپنج مورد از موارد اختلاف بین شیخ مفید و سید مرتضی دو پیشوای نامی شیعه را یادآورد شد. (از خاندان نوبختی ص 77).
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) محمدبن علی بن احمد راوندی . پدر مادر نجم الدین راوندی مؤلف راحةالصدور است و نجم الدین در کتاب خود گوید: «و پدر مادرم امام سعید و مرحوم شهید... محمدبن علی بن احمد راوندی رضی اﷲ عنه ...روایت کرد از امام کبیر اقضی القضاة ظهیرالدین استرابادی ... که او گفت باسنادی درست از ائمه ٔ دین ثقة عن ثقة سماع دارم ...». (از راحة الصدور راوندی ص 14).
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) نجم الدین محمدبن علی بن سلیمان بن محمدبن احمدبن حسین بن همة مکنی به ابوبکر مؤلف کتاب معروف راحةالصدور، که بین سالهای 550 و 555 هَ . ق . در راوند بدنیا آمده است و به سبب قحطی که در سال 570 در اصفهان روی داده خانواده ٔ او بفقر دچار شده اند و او ناچار در خدمت خال خود تاج الدین که یکی از علمای اصفهان بوده تحصیل علم و کسب معیشت میکرده است . وی مردی فاضل بود و دانشمند و شاعر نویسنده و هنرمند و خطاط بود و بقول خود او هفتاد گونه خط ضبط کرد، و از نوشتن مصحف و تذهیب و تجلید که بغایت آموخته بوده کسب معیشت میکرد و کتب علمی می خرید و نزد استادان می خواند و از علمای عصر اجازه ٔ روایت میگرفت . در دوره ٔ سلطنت طغرل بن ارسلان (573-590) در اصفهان بآسایش روزگار میگذرانید و بعد که خال او زین الدین مجدالاسلام بسمت معلمی طغرل در همدان اختصاص یافت و پادشاه را خواندن آموخت و بخط نوشتن واداشت راوندی هم بهمدان در خدمت خال بود و قرآنی که پادشاه بخط خود نوشت او نیز چون دیگر نقاشان و مذهبان در تکمیل و زرنگاری آن مصحف مشغول بوده است . بعد از انقراض دولت سلاجقه و کشته شدن طغرل و آمدن خوارزمیان راوندی از عراق به بلاد آسیای صغیر مسافرت کرد و در پناه کیخسروبن قلج ارسلان ملقب به غیاث الدین (616-634) که بکیخسرو دوم معروفست جای گرفت و کتاب راحةالصدور را که نام اصلی آن «اعلام الملوک المسمی براحةالصدور و آیةالسرور» است بسال 599 هَ . ق . آغاز نمود و در سال 603 بپایان رسانید و بنام آن پادشاه کرد. راحةالصدور یکی از بهترین کتب نثر فارسی در سبک نثر فنی است ، بیشتر شواهد فارسی این کتاب یا از شاهنامه است یا از خود مؤلف . مضمون کتاب عبارت است از شرح وقایع وتاریخ سلطنت خاندان سلجوقی از ابتدای کار تا انقراض آن سلسله و همچنین شرح حال خود و خاندان خود و اوضاع عراق پس از استیلای خوارزمیان . که بیگمان مأخذ وی سلجوقنامه ٔ ظهیری بوده است . نجم الدین علاوه بر کسب فضل و دانش و هنر از دو خال فاضل و هنرمند خود تاج الدین احمدبن محمد و زین الدین محمودبن محمدو سایر اساتید از محضر شمس الدین احمدبن منوچهر شصت کله (در حدود سال 580) بهره مند گردید و این استاد برای نجم الدین برنامه و منهجی تعیین نمود که جهت تمرین طبع و پرورش ذوق شاعری مفید میشمرد و عشق کم نظیر اوبشاهنامه و استشهاد از آن در کتاب نیز براهنمایی شمس الدین احمدبن منوچهر حاصل گردیده و شیوایی بیان مؤلف نیز بیگمان مدد قوی از سرچشمه ٔ بلاغت سحرآسای استاد طوس یافته است . غیر از کتاب راحةالصدور، وی را کتابی بوده است در معرفت اصول خط که خلاصه ٔ آن را در اواخر کتاب راحةالصدور بعنوان «فصل فی معرفة اصول الخط من الدائرة و النقط» گنجانیده است . از اشعار اوست قطعه ٔ زیر که در دوران بیماری در سفر مازندران گفته :
گیتی چه خواهد از من مسکین مستمند
عالم چه جوید از من دلخسته ٔ نژند
دردا که حلقه گشت جهان پیش چشم من
من مانده در میانه ٔ این حلقه پای بند
ای دوستان چرا نکند یاد من کسی
گوید محمد از چه سبب گشت مستمند
ای مهتران و یاران ای بی عنایتان
رحمت کنید بر من دلخسته ٔ نژند
پندم دهند هر کس وگویند صبر کن
بی دل چگونه صبر کنم پس چه سود پند
بسیار صبر کردم و سودم نمیکند
ای دوستان نگویید آخر ز صبر چند.
و همو راست ابیات زیر از قصیده ای که در رثای سلطان طغرل گفته :
دریغ عالم معنی خراب می بینم
دریغ ماه کرم در سحاب می بینم
دریغ چون تو جوانی که زیر خاک شدی
که همچو گنجت تحت التراب می بینم
فتاد در دل آهن ز مرگ تو آتش
ز چشم سنگ ، روان گشته آب می بینم
بدست مردمک دیده پر ز خون دو چشم
بیاد روی تو جام شراب می بینم
ز خون دیده دل سنگ لعل می یابم
ز آه دل جگر شب کباب می بینم .
(از مقدمه ٔ راحةالصدور بقلم آقای بدیعالزمان فروزانفر) (راحةالصدور ص 360 و 373) (سبک شناسی ج 2 ص 405). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 792 و 920 و 1130، تتمه ٔ صوان (حاشیه ٔ ص 151)، تاریخ سیستان ص 372 و 365 و مزدیسنا ص 272 شود.
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) یاابن راوندی . احمدبن یحیی بن اسحاق ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن الراوندی یا ابن الروندی که از متکلمان نامی و دانشمندان شهیر میباشد و بگفته ٔ مسعودی 114 جلد کتاب تألیف کرده است . رجوع به ابن راوندی درهمین لغت نامه و کتاب الانتصار خیاط و مقدمه ٔ آن بقلم نیبرگ ، الفهرست چ مصر ص 4و 5، مروج الذهب چ اروپا ج 7 ص 237، وفیات الاعیان چ تهران ج 1 ص 28، البدایة و النهایة ابن کثیر المنتظم ، تلبیس ابلیس ابن جوزی ص 72 و 118، تبصرةالعوام ص 398 و 440، مقالات اشعری ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، الفرق بین الفرق ، الملل و النحل ، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، کتاب شافی ، فصول سید مرتضی ، روضات الجنات ص 54، کنزالفوائد کراجکی ص 51، تاریخ گزیده چ جدید ص 692، فهرست خاندان نوبختی ، اعلام المنجد، اعلام زرکلی چ جدید ج 3، قاموس الاعلام ترکی ج 3، تاریخ الحکماء القفطی ص 279، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 187 شود.
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) عبداﷲ. پیشوای فرقه ٔ راوندیه یا عباسیه که امامت را بعد از حضرت رسول (ص ) حق فرزندان عباس عم آن حضرت میدانستند و نیز جماعتی از آنان به الوهیت خلیفه ٔ عباسی معتقد بودند. عبداﷲ در خراسان داخل داعیان عباسیان بود و بنابر مخالفتی که میان او و ابومسلم دست داد با جمعی کثیر از اتباع خود بقتل رسید، بقیه ٔشیعه ٔ او پوشیده و پنهان روزگار می گذراندند تا پس از مرگ ابومسلم دوباره بفعالیت های شدید دست زدند. (ازخاندان نوبختی ص 256 و 267). و رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 272 و تجارب السلف ص 105 و 106 شود.
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) یحیی بن محمدبن اسحاق راوندی . پدر ابن راوندی معروف . وی بر طبق برخی از نوشته ها یهودی بوده و در تورات تحریفاتی وارد آورده است . لیکن با توجه باینکه نام پدر وی محمدبن اسحاق است گمان میرود این نسبت از جانب مخالفان پسرش باو داده شده باشد. (از خاندان نوبختی ص 89).
راوندی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب است به راوند که از قرای کاشان است . (از انساب سمعانی ).