کلمه جو
صفحه اصلی

قارص

فرهنگ فارسی

شهریست قدیمی که امروزه در کشور ترکیه در کنار رود [ قارص چای ] قرار دارد و حدود ۲٠۵٠٠ تن جمعیت آنست و آن سابقا جزو قفقاز محسوب میشد .
خرسه قرص

لغت نامه دهخدا

قارص . (اِخ ) خُرسه . قرص . شهری است در قفقاز. در 70هزارگزی جنوب غربی الکساندروپول و 200هزارگزی شمال شرقی ارض روم (ارزنة الروم ) و ارتفاع آن از سطح دریا1905 گز میباشد. این شهر از لحاظ موقع نظامی اهمیت فراوانی دارد و دارای قلعه های محکم و استحکامات نظامی است و از لحاظ تجارت نیز قابل اهمیت است . از شهرهای بسیار قدیمی است و در کتاب بطلمیوس به نام «خرسه » از آن یاد شده و در جغرافیای عرب قرص ضبط گردیده است . سلجوقیان این شهر را تصرف کردند و به کشورهای اسلامی ملحق ساختند و بعد به تصرف مغول ها درآمد و باز به دست ایرانیان افتاد و در جنگهای چالدران ضمیمه ٔ کشورعثمانی گردید. 62 درصد سکنه آن مسلمان و 32 درصد مسیحی هستند و مرکب از طوائف ترکمان و کرد و قرة قالپاق و غیره میباشند. از روزی که این شهر به دست روسها افتاد 60870 تن از سکنه ٔ مسلمان آن به مملکت عثمانی مهاجرت کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ). مؤلف معجم البلدان آن را قرص ضبط کرده و مینویسد شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس دو روز فاصله است . (از معجم البلدان چ سعادت مصر ج 7 ص 52). و رجوع به کارس شود.


قارص . [ رِ ] (ع ص ) شیر زبان گز. || شیر ترش که بر آن شیرهای دیگر دوشند چندانکه ترشی آن زائل گردد: عدا القارص فحزر؛ ای جاوز الی اَن حمض ؛ بجائی گویند که کار از حد درگذرد. (منتهی الارب ). رجوع به دزی :«ق رس » و «ق رص » شود. || (ص ) گزنده . || (اِ) کرمکی است شبیه به پشه . (منتهی الارب ).


قارص. [ رِ ] ( ع ص ) شیر زبان گز. || شیر ترش که بر آن شیرهای دیگر دوشند چندانکه ترشی آن زائل گردد: عدا القارص فحزر؛ ای جاوز الی اَن حمض ؛ بجائی گویند که کار از حد درگذرد. ( منتهی الارب ). رجوع به دزی :«ق رس » و «ق رص » شود. || ( ص ) گزنده. || ( اِ ) کرمکی است شبیه به پشه. ( منتهی الارب ).

قارص. ( اِخ ) خُرسه. قرص. شهری است در قفقاز. در 70هزارگزی جنوب غربی الکساندروپول و 200هزارگزی شمال شرقی ارض روم ( ارزنة الروم ) و ارتفاع آن از سطح دریا1905 گز میباشد. این شهر از لحاظ موقع نظامی اهمیت فراوانی دارد و دارای قلعه های محکم و استحکامات نظامی است و از لحاظ تجارت نیز قابل اهمیت است. از شهرهای بسیار قدیمی است و در کتاب بطلمیوس به نام «خرسه » از آن یاد شده و در جغرافیای عرب قرص ضبط گردیده است. سلجوقیان این شهر را تصرف کردند و به کشورهای اسلامی ملحق ساختند و بعد به تصرف مغول ها درآمد و باز به دست ایرانیان افتاد و در جنگهای چالدران ضمیمه کشورعثمانی گردید. 62 درصد سکنه آن مسلمان و 32 درصد مسیحی هستند و مرکب از طوائف ترکمان و کرد و قرة قالپاق و غیره میباشند. از روزی که این شهر به دست روسها افتاد 60870 تن از سکنه مسلمان آن به مملکت عثمانی مهاجرت کرده اند. ( از قاموس الاعلام ترکی ). مؤلف معجم البلدان آن را قرص ضبط کرده و مینویسد شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس دو روز فاصله است. ( از معجم البلدان چ سعادت مصر ج 7 ص 52 ). و رجوع به کارس شود.

دانشنامه عمومی

قارْص (به ترکی استانبولی: Kars، به ترکی آذربایجانی:ğars) شهری است در شمال شرقی ترکیه که مرکز استان قارص می باشد.
قارص محلی است که داستان برف ('Kar')، رمان معروف اورهان پاموک، نویسنده ترکیه ای، در آن قرار دارد.
شاعر ارمنی، یغیشه چارنتس در قارص به دنیا آمده است.
فیلسوف و عارف یونانی-ارمنی، جورج ایوانویچ گورجیف دروان کودکی و بلوغ خود را در قارص گذراند.
شهر قارص پیش از این مرکز شهرستان سنجق از استان (ولایت) ارزروم بود.
جمعیت قارص در سال ۲۰۰۰ برابر با ۱۳۰٬۳۶۱ نفر بوده است.
آنی خرابه لر واقع در استان قارص ترکیه در لیست میراث جهانی سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد «یونسکو» به ثبت رسید.

دانشنامه آزاد فارسی

قارْص (Kars)
کلیسای جامع ارمنی حواریون مقدس، کلیسای جامع ارمنی حواریون مقدس، کلیسای جامع ارمنی حواریون مقدس، مرکز استان قارص، در شمال شرقی ترکیه، کنار رود قارص، در ۱۹۲ کیومتری شمال شرقی اَرزروم و نزدیک ویرانه های آنی، پایتخت قدیم ارمنستان. ۷۸,۵۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۰). در ارتفاع ۱,۷۵۰متری از سطح دریا و نزدیک کوه آرارات، بلندترین قلۀ ترکیه، قرار دارد. در منطقه ای کوهستانی است و آب و هوای بسیار سرد و زمستان های طولانی و پربرف دارد. اقتصاد آن بر پایۀ کشاورزی و دامداری استوار است و پنیر، قالی، نمد، و پارچه های ضخیم تولید می کند. از مراکز جهانگردی زمستانی و توریسم فرهنگی است. ۴۸ کیلومتر از مرز ارمنستان فاصله دارد و جنگ های متعدد و تغییراتی را در مالکیت خود شاهد بوده است و هنوز هم از پایگاه های مهم نظامی است. ازجمله بناهای دیدنی آن است: کلیسای جامع ارمنی حواریون مقدس، از قرن ۵ق/۱۱م چندین بنا به شیوۀ معماری روسی؛ پل سنگی بازالتی بر روی رود آرپاچای (۹۸۷ق/۱۵۷۹)؛ و یک کاخ دو طبقه از سنگ بازالت در دامنۀ قلعۀ قارص (۹۸۷ق/۱۵۷۹). قارص از عصر سنگ تراشیده تاکنون مسکونی بوده است. کارساک ها از ۱۲۷ تا ۱۳۰پ م از قفقاز به این منطقه آمدند. اورارتوها، سکاها، اشکانیان، ساسانیان، رومیان، سلجوقیان، گرجیان، ترکمانان، و عثمانیان بر آن فرمان رانده اند. اوایل قرن ۴ق/۱۰م پایتخت ارمنستان شد. ترک های سلجوقی در اواسط قرن ۵ق/۱۱م و گرجی ها در اوایل قرن ۷ق/۱۳م آن را تصرف کردند. امیرتیمور شهر و باروی آن را که سلجوقیان ساخته بودند، ویران کرد (۷۸۹ق/۱۳۸۶م). عثمانی ها در قرن ۱۰ق/۱۶م به فرمان مراد سوم آن را بازسازی کردند. در ۱۱۱۳ق/۱۶۰۴ شاه عباس کبیر آن را تصرف کرد. در ۱۲۴۶ق/۱۸۲۸ روس ها آن را تسخیر کردند و کنگرۀ برلین شهر و نواحی پیرامون آن را به روس ها واگذار کرد (۱۲۹۵ق/۱۸۷۸)؛ در حالی که بر طبق پیمان های صلح، قارص به ترکیه بازگردانده شده بود. پیمان برست لیتوفسک مجدداً آن را به دولت عثمانی بازگرداند (۱۳۳۷ق/۱۹۱۸) و پیمان بین ترکیه و شوروی (۱۳۴۰ق/۱۹۲۱) در قارص امضا شد. این شهر که در گذشته ۱۰۰هزار نفر جمعیت داشت، پس از حملۀ مغول ها در ۶۳۷ق/۱۲۳۹م متروکه شد. قارص درگذشته از منزلگاه های جادۀ ابریشم بود.

پیشنهاد کاربران

کلمه قارص چندین صفت مختلف دارد ودلالت بر چند فعل است اگر برسردی هوا بکار رود یعنی سرماپنان زیاد است که اب راقرص کرد یعنی یخ بست /ودر بار نیش زدن حشرات ریز وشب پرواز وروز پرواز که اسایش انسان وحیوان را سلب کنند قارص گویند /ودرجای دیگر نیشگون زدن یعنی جزیی از بدن کسی بین دو انگشتان قرار گیرد واورا فشار دهی که باعث درد وازار طرف شود/اما در باره حرکت یعنی انچنان سرد است مانع حرکت میشود وکسی قادر نیست سرپا بایستد بدن را منحنی وخم می کند انسان ازسرمای بسیار شدید از حرکت می افتد وپاها لم میکند وسر خود به زانوها می چسباند وبه شکل دایر ه یاقرص در می اید

إنتَفضَ هواء "قارِص" و نحن بین الاشجار: ما بین درخت ها بودیم، که باد سوزانی بلند شد.
"قارص" توی زبان عربی:گزنده، سوزان، آزارنده. . . .


کلمات دیگر: