مترادف تزریق : آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه
برابر پارسی : سوزن زدن
injection, shot
injection
آمپول زدن، زرق
آمپولزنی
تنقیه
۱. آمپول زدن، زرق
۲. آمپولزنی
۳. تنقیه
وارد کردن دارو یا مادۀ مغذی به درون بدن با استفاده از سوزن و سرنگ
تزریق . [ ت َ ] (مص ) ریا و نفاق و دروغ و کسی را به ریا ونفاق و دروغ نسبت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تزریق . [ ت َ ] (مص ) درچکانیدن . داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا در داخل رگ بوسیله ٔ سوزن مخصوص آمپول زدن . (فرهنگ فارسی معین ).