کلمه جو
صفحه اصلی

ییلاق


برابر پارسی : تابستانگاه، سردسیر

فارسی به انگلیسی

summer-quarter, the country, summer - quarters

summer - quarters, the country


country


فارسی به عربی

بلاد , صیف

مترادف و متضاد

country (اسم)
سامان، خاک، سرزمین، کشور، مملکت، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، بیرون شهر

summer (اسم)
ماشین جمع زنی، ییلاق، تابستان، فصل تبستان

فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستانهای بخش حوم. شهرستان سنندج . این دهستان در خاور شهر سنندج واقع است . دشت سردسیر. و مرکز دهستان . از سطح دریا ۱۸۱۱ متر ارتفاع دارد. محصولش غلات و لبنیات است . غلات آن به طور دیم کاشته میشود. راه شوسه از وسط این ده می گذرد . این دهستان ۱۳۳ آبادی بزرگ و کوچک دارد که سکن. آن ۳۵٠٠٠ تن میباشند.
سردسیر، کوهپایه وجای سرد، ضدقشلاق، ایلاق هم گویند، محل خوش آب وهوای خارج شهرجهت سکونت درفصل تابستان
جای باش تابستان منطق. خوش آب و هوا که هنگام تابستان بدانجاروند مصطاف .

فرهنگ معین

(یِ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - کوهپایه ، جای سردسیر. ۲ - اقامتگاه تابستانی ، جای خوش آب و هوا.

لغت نامه دهخدا

ییلاق. [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) از یی [ = یای ] به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است ، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر.مقابل قشلاق ، گرمسیر. جای تابستانی. تابستانگاه. مصیف : تقییظ؛ ییلاق رفتن. تصیف ، اصطیاف ؛ ییلاق کردن. ( یادداشت مؤلف ). جای سرد و هوادار که به فصل تابستان درآن باشند. مقابل قشلاق که جای باش فصل زمستان است. ( آنندراج ). جای باش تابستان یعنی جای سرد و خوش هوایی که در مدت تابستان در آن توقف کنند. ( ناظم الاطباء ). || چراگاه. || میدان. ( آنندراج ).

ییلاق. [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] ( اِخ ) ازبلوکات کردستان ، حد شمالی دهات گروس ، شرقی اسفندآباد، جنوبی امیرآباد و غربی سنندج ، مرکز قروه و عده قرا 146 است. ( از یادداشت مؤلف ). نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان سنندج. این دهستان در خاور شهرسنندج واقع و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : از طرف شمال شهرستان بیجار، از جنوب : دهستان گاورود بخش حومه سنندج و دهستان بیلوار شهرستان کرمانشاه ، از خاور: دهستان اسفندآباد بخش قروه ، از باختر: دهستانهای حسین آباد و حسن آباد بخش حومه سنندج. آب و هوا: دشت ییلاق در ارتفاع متوسط 1800 گز واقع شده ، به همین مناسبت هوای آن سردسیر و در زمستان به شدت سرد و طولانی است. تابستان آن معتدل و مخصوصاً شبهای آن بسیار خنک و فرح بخش است. در شمال و جنوب و غرب آن ارتفاعات بسیار دیده می شود که ارتفاع بلندترین قله کوه باختری 2672 گز و بلندترین قلل شمالی 2211 گز است. عرض و طول دشت ییلاق در حدود 30 الی 40 هزار گز و یکی از حاصلخیزترین نقاط منطقه کردستان می باشد. ارتفاع دهگلان مرکز دهستان از سطح دریا 1811 گز است. رودخانه : از ارتفاعات جنوب ، باختر، و شمال دهستان ، رودخانه های کوچک و متعددی به طرف شهرستان بیجار جاری و در آن شهرستان به رودخانه قزل اوزن منتهی می گردند. مهمترین آنهاعبارتند از: رودخانه های آرزند، کبودخانی ، سیس ، گرگ آباد، قوری چای ، میرکی ، بله دستی ، شیدا. محصول عمده دهستان غلات و لبنیات است. شغل سکنه دهستان زراعت و گله داری است. راه شوسه سنندج به همدان تقریباً از وسطدهستان می گذرد و در فصل خشکی به اکثر قراء دهستان اتومبیل می توان برد. قسمتی از قراء دهستان ییلاق ، جزء بخش حومه و قسمتی جزء بخش قروه می باشد. دهستان ییلاق از 133 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه آن در حدود 25هزار تن و قراء مهم دهستان به شرح زیر است : دهگلان ، بلبان آباد، باشماق ، سرنجیانه ، سیس ، چشمه منتش ، آلی پینک ، کروندان. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

ییلاق . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِخ ) ازبلوکات کردستان ، حد شمالی دهات گروس ، شرقی اسفندآباد، جنوبی امیرآباد و غربی سنندج ، مرکز قروه و عده ٔ قرا 146 است . (از یادداشت مؤلف ). نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . این دهستان در خاور شهرسنندج واقع و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : از طرف شمال شهرستان بیجار، از جنوب : دهستان گاورود بخش حومه ٔ سنندج و دهستان بیلوار شهرستان کرمانشاه ، از خاور: دهستان اسفندآباد بخش قروه ، از باختر: دهستانهای حسین آباد و حسن آباد بخش حومه ٔ سنندج . آب و هوا: دشت ییلاق در ارتفاع متوسط 1800 گز واقع شده ، به همین مناسبت هوای آن سردسیر و در زمستان به شدت سرد و طولانی است . تابستان آن معتدل و مخصوصاً شبهای آن بسیار خنک و فرح بخش است . در شمال و جنوب و غرب آن ارتفاعات بسیار دیده می شود که ارتفاع بلندترین قله ٔ کوه باختری 2672 گز و بلندترین قلل شمالی 2211 گز است . عرض و طول دشت ییلاق در حدود 30 الی 40 هزار گز و یکی از حاصلخیزترین نقاط منطقه ٔ کردستان می باشد. ارتفاع دهگلان مرکز دهستان از سطح دریا 1811 گز است . رودخانه : از ارتفاعات جنوب ، باختر، و شمال دهستان ، رودخانه های کوچک و متعددی به طرف شهرستان بیجار جاری و در آن شهرستان به رودخانه ٔ قزل اوزن منتهی می گردند. مهمترین آنهاعبارتند از: رودخانه های آرزند، کبودخانی ، سیس ، گرگ آباد، قوری چای ، میرکی ، بله دستی ، شیدا. محصول عمده ٔ دهستان غلات و لبنیات است . شغل سکنه ٔ دهستان زراعت و گله داری است . راه شوسه ٔ سنندج به همدان تقریباً از وسطدهستان می گذرد و در فصل خشکی به اکثر قراء دهستان اتومبیل می توان برد. قسمتی از قراء دهستان ییلاق ، جزء بخش حومه و قسمتی جزء بخش قروه می باشد. دهستان ییلاق از 133 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه ٔ آن در حدود 25هزار تن و قراء مهم دهستان به شرح زیر است : دهگلان ، بلبان آباد، باشماق ، سرنجیانه ، سیس ، چشمه منتش ، آلی پینک ، کروندان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


ییلاق . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ترکی ، اِ مرکب ) از یی [ = یای ] به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است ، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر.مقابل قشلاق ، گرمسیر. جای تابستانی . تابستانگاه . مصیف : تقییظ؛ ییلاق رفتن . تصیف ، اصطیاف ؛ ییلاق کردن . (یادداشت مؤلف ). جای سرد و هوادار که به فصل تابستان درآن باشند. مقابل قشلاق که جای باش فصل زمستان است . (آنندراج ). جای باش تابستان یعنی جای سرد و خوش هوایی که در مدت تابستان در آن توقف کنند. (ناظم الاطباء). || چراگاه . || میدان . (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. سردسیر، کوهپایه و جای سرد.
۲. محل خوش آب وهوا در خارج شهر که در فصل تابستان در آنجا به سر می برند، ایلاق.

دانشنامه عمومی

ییلاق به مناطق سردسیری که عشایر در کوچ سالانه خود به عنوان اقامتگاه بهاره و تابستانه انتخاب می کنند گفته می شود. در مقابل به مناطق گرمسیری که عشایر به عنوان اقامتگاه پاییزه و زمستانه خود انتخاب می کنند قشلاق گفته می شود. بیشتر عشایر و ایلات به ییلاق و قشلاق می روند.
ییلاق (ترکی، اِ مرکب) از یی به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر. مقابل قشلاق، گرمسیر. جای تابستانی. تابستانگاه. مصیف: تقییظ; ییلاق رفتن. تصیف، اصطیاف; ییلاق کردن. (یادداشت مولف ). جای سرد و هوادار که به فصل تابستان در آن باشند. مقابل قشلاق که جای باش فصل زمستان است. (آنندراج). جای باش تابستان یعنی جای سرد و خوش هوایی که در مدت تابستان در آن توقف کنند. (ناظم الاطباء). چراگاه. میدان. (آنندراج).
در زبان فارسی ییلاق یا تابستانگاه به کوهپایه، جای سردسیر یا اقامتگاه تابستانی، جای خوش آب و هوا ییلاق نیز گفته می شود
تا قبل از جنگ اول جهانی عشایر بدنه اصلی جامعه در مناطق کوهستانی ایران را تشکیل می دادند. برای مثال،در دوره جنگ های روس - ایران بخش مهمی از مردم ارسباران، که بار اصلی جنگ را به دوش می کشیدند، زندگی عشایری داشتند. بنابراین طبیعی است که تنظیم سکونتگاه حافظان مرزها دغدغه اساسی حکومت مرکزی بود. خودمختاری عشایر تا حد زیادی در حفاظت مراتع ییلاقها مؤثر بود و دولت مرکزی دخالت چندانی در تخصیص چراگاه به ایلات متخاصم نداشت. مرکز گرایی افراطی دوران رضا شاه قواعد بین ایلی را مختل کرد؛ به تدریج عشایر ساکن شدند و روستائیان ساکن مجاور ییلاقها به تخریب مراتع پرداختند. فروپاشی اجتماعی ایل قشقایی در نتیجه تخریب مناسبات ارضی به مثابه نمونه ای تراژیک توسط محقق آمریکایی، لوئیس بک، به خوبی توصیف شده است. آنچه مسلم است تنظیمات مربوط به حدود ییلاقها و قشلاقها، و حقوق مالکیتی عشایر نقشی مؤثر در شکل گیری ایران نوین داشته است.

فرهنگ فارسی ساره

تابستان گاه


جدول کلمات

هدیش, سردسیر

پیشنهاد کاربران

ریشه اسم : مغولی

یِیلاق
این واژه هم به مانند قِشلاق ایرانی - تورانی ( تورَکی، تُرکی ) است :
یِیلاق : یِی - لاق
یِی = گویش و کوتاه شده ی تورانی واژه ی ایرانی " یَخ"
لاق = گویش تورانی واژه ی ایرانی " لاخ " به مینه ی جا و مکان ، مانند : سَنگلاخ = جای سَنگ
گرته برداری ایرانی از واژه ی تورانی : یَخلاخ ، یَخلاغ = جای بسیار سَرد

تابستان سَرا ، تابستان نشین ، کوچ نشینِ تابستانی

تابستان گذران

کوچ گاهِ تابستانی

ییلاق یک کلمه ترکی است اصل آن یایلاق می باشد
یای در ترکی به معنی تابستان می باشد و فعل یایلاماق به معنی تابستان را در جایی سپری کردن می باشد که از آن مشتق یایلاق به دست می آید که به محلی گفته می شود که تابستان در آن جا سپری می شود که در زندگی کوچ نشینی به مناطق مرتفع که در تابستان برای سپری کردن مناسب می باشد و دارای هوای خنک تر و مساعد تری می باشد گفته می شود .

" لا "یک پسوند فعل ساز مخصوص زبان های ترکی می باشد و " اق" یک پسوند اسم مکان ساز می باشد که این دو با ترکیب و ادغام در یکدیگر به شکل " لاق" در می آید و به همین خاطر پایان واژه یایلاق با "لاق" تمام می شود .


کلمات دیگر: