مترادف مقرنس : سقف گچ بری شده، نقش ونگار برجسته سقف، کنگره دار، قرنیزه دار
مقرنس
مترادف مقرنس : سقف گچ بری شده، نقش ونگار برجسته سقف، کنگره دار، قرنیزه دار
فارسی به انگلیسی
vautted or arched, (place) decorated with paintings
مترادف و متضاد
سقفگچبریشده، نقشونگار برجسته سقف
کنگرهدار
قرنیزهدار
۱. سقفگچبریشده، نقشونگار برجسته سقف
۲. کنگرهدار
۳. قرنیزهدار
فرهنگ فارسی
سقف یاگنبدگچ بری شده، بنای بلندوعمارت عالی که درسقف آن نقش ونگاربرجسته یاپله پله ازگچ ساخته باشند، کنگره دار، قرنیزدار
( اسم ) ۱ - آنچه بشکل نردبان و پله پله ساخته شده . ۲ - بنای بلند مدور و ایوان آراسته و مزین با صورتها و نقوش که بر آن با نردبان پایه روند . ۳ - قسمی زینت که در اطاقها و ایوانها بشکلهای گوناگون گچ بری کنند کنگره دار قرنیز دار . یا سقف ( طاق ) مقرنس . آسمان : [ فتنه می بارد از ین سقف مقرنس برخیز. تابمیخانه پناه از همه آفات بریم . ] ( حافظ . ۴ ) ۲۵۸ - هر چیز رنگارنگ . ۵ - ( اسم ) قسمی عمامه و کلاه .
( اسم ) ۱ - آنچه بشکل نردبان و پله پله ساخته شده . ۲ - بنای بلند مدور و ایوان آراسته و مزین با صورتها و نقوش که بر آن با نردبان پایه روند . ۳ - قسمی زینت که در اطاقها و ایوانها بشکلهای گوناگون گچ بری کنند کنگره دار قرنیز دار . یا سقف ( طاق ) مقرنس . آسمان : [ فتنه می بارد از ین سقف مقرنس برخیز. تابمیخانه پناه از همه آفات بریم . ] ( حافظ . ۴ ) ۲۵۸ - هر چیز رنگارنگ . ۵ - ( اسم ) قسمی عمامه و کلاه .
فرهنگ معین
(مُ قَ نَ ) [ ع . ] (اِ. ) بنای بلند با سقف آراسته به نقش و نگار.
لغت نامه دهخدا
مقرنس . [ م ُ ق َ ن َ ] (ع ص ، اِ) سیف مقرنس ؛ شمشیر بر هیئت نردبان ساخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باز مقرنس ؛ باز در کریز نشانده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || در مؤیدالفضلا به معنی بنای مدور آهوپی و نردبان پایه و پست و بلند باشد. و در زفان گویا - که کتابی است - به معنی بنای مدور آهوپی و نردبان پایه و پست و بلند باشد و در کنزاللغه ٔ عربی عمارتی که آن را نقاشی کرده باشند. (برهان ). بنایی که طاق و اطراف آن پایه پایه و دارای اضلاع است و آن را به فارسی آهوپای گویند. (گنجینه ٔ گنجوی ). عمارتی که آن را به صورت قُرناس ساخته باشند و قُرناس بینی کوه و مراد از مقرنس عمارت بلند و بنای عالی . (غیاث ) (آنندراج ) . بنای بلند مدور و ایوان آراسته و مزین شده با صورتها و نقوش که بر آن با نردبان پایه وراه زینه روند. و قسمی از زینت که در اطاقها و در ایوانها به شکلهای گوناگون با گچ ، گچ بری کنند. (ناظم الاطباء). گچ بریهای برجسته بر آستانه ٔ خانه آویخته چون پای آهو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
زمین گردد از نعل اسبان مقرنس
هوا گردد از گرد میدان مغبر.
جفت مقوس او چون جفت طاق ابرو
طاق مقرنس او چون خم طوق پیکر.
این هفت تابخانه مشبک شد از دعا
تا شاه در مقرنس ایوان نو نشست .
یکی منظری بود با آب ورنگ
مقرنس برآورده از خاره سنگ .
گر قناعت کنی به خانه ٔ تنگ
کمتر از طارم مقرنس نیست .
- بام مقرنس شکل ؛ کنایه از آسمان :
پیشکاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقش دگرگون کرده اند.
- چرخ مقرنس نمای ؛ کنایه از آسمان :
چرخ مقرنس نمای کلبه ٔ میمون اوست
نعش فلک تختهاش قطب کلیدان او.
- چرخ مقرنس نهاد ؛ کنایه از آسمان :
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چون زگشاد تو رفت چوبه ٔ تیر از کمان .
- سقف مقرنس ؛ کنایه از آسمان :
از بر این خاک توده یک تن آسوده نیست
زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند.
فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز
تا به میخانه پناه ازهمه آفات بریم .
- طاق مقرنس ؛ طاق آهوپای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- || کنایه از آسمان .
- مقرنس بید ؛ کنایه از آسمان است بمناسبت سبزی و همرنگی آن با بید. (گنجینه ٔ گنجوی ) :
روز آدینه کاین مقرنس بید
خانه را کرد از آفتاب سفید.
- مقرنس زنگارخورد ؛ کنایه از آسمان . کنایه از دنیا :
در این مقرنس زنگارخورد دوداندود
مرا به کام بداندیش چند باید بود.
- نه مقرنس دوار ؛ کنایه از نه فلک . کنایه از آسمان :
طیرانت چو دور فکرت من
بر از این نه مقرنس دوار.
|| نوعی از کلاه هم هست . (برهان ). قسمی از عمامه . (ناظم الاطباء). || به معنی رنگ برنگ هم آمده است . (برهان ). هر چیز رنگارنگ . (ناظم الاطباء).
زمین گردد از نعل اسبان مقرنس
هوا گردد از گرد میدان مغبر.
عمعق (دیوان چ نفیسی ص 151).
جفت مقوس او چون جفت طاق ابرو
طاق مقرنس او چون خم طوق پیکر.
خاقانی .
این هفت تابخانه مشبک شد از دعا
تا شاه در مقرنس ایوان نو نشست .
خاقانی .
یکی منظری بود با آب ورنگ
مقرنس برآورده از خاره سنگ .
نظامی .
گر قناعت کنی به خانه ٔ تنگ
کمتر از طارم مقرنس نیست .
ابن یمین .
- بام مقرنس شکل ؛ کنایه از آسمان :
پیشکاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقش دگرگون کرده اند.
مجیرالدین بیلقانی .
- چرخ مقرنس نمای ؛ کنایه از آسمان :
چرخ مقرنس نمای کلبه ٔ میمون اوست
نعش فلک تختهاش قطب کلیدان او.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 365).
- چرخ مقرنس نهاد ؛ کنایه از آسمان :
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چون زگشاد تو رفت چوبه ٔ تیر از کمان .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 333).
- سقف مقرنس ؛ کنایه از آسمان :
از بر این خاک توده یک تن آسوده نیست
زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند.
جمال الدین اصفهانی .
فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز
تا به میخانه پناه ازهمه آفات بریم .
حافظ.
- طاق مقرنس ؛ طاق آهوپای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- || کنایه از آسمان .
- مقرنس بید ؛ کنایه از آسمان است بمناسبت سبزی و همرنگی آن با بید. (گنجینه ٔ گنجوی ) :
روز آدینه کاین مقرنس بید
خانه را کرد از آفتاب سفید.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 291).
- مقرنس زنگارخورد ؛ کنایه از آسمان . کنایه از دنیا :
در این مقرنس زنگارخورد دوداندود
مرا به کام بداندیش چند باید بود.
جمال الدین اصفهانی .
- نه مقرنس دوار ؛ کنایه از نه فلک . کنایه از آسمان :
طیرانت چو دور فکرت من
بر از این نه مقرنس دوار.
خاقانی .
|| نوعی از کلاه هم هست . (برهان ). قسمی از عمامه . (ناظم الاطباء). || به معنی رنگ برنگ هم آمده است . (برهان ). هر چیز رنگارنگ . (ناظم الاطباء).
مقرنس. [ م ُ ق َ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) سیف مقرنس ؛ شمشیر بر هیئت نردبان ساخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || باز مقرنس ؛ باز در کریز نشانده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || در مؤیدالفضلا به معنی بنای مدور آهوپی و نردبان پایه و پست و بلند باشد. و در زفان گویا - که کتابی است - به معنی بنای مدور آهوپی و نردبان پایه و پست و بلند باشد و در کنزاللغه عربی عمارتی که آن را نقاشی کرده باشند. ( برهان ). بنایی که طاق و اطراف آن پایه پایه و دارای اضلاع است و آن را به فارسی آهوپای گویند. ( گنجینه گنجوی ). عمارتی که آن را به صورت قُرناس ساخته باشند و قُرناس بینی کوه و مراد از مقرنس عمارت بلند و بنای عالی. ( غیاث ) ( آنندراج ) . بنای بلند مدور و ایوان آراسته و مزین شده با صورتها و نقوش که بر آن با نردبان پایه وراه زینه روند. و قسمی از زینت که در اطاقها و در ایوانها به شکلهای گوناگون با گچ ، گچ بری کنند. ( ناظم الاطباء ). گچ بریهای برجسته بر آستانه خانه آویخته چون پای آهو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
زمین گردد از نعل اسبان مقرنس
هوا گردد از گرد میدان مغبر.
طاق مقرنس او چون خم طوق پیکر.
تا شاه در مقرنس ایوان نو نشست.
مقرنس برآورده از خاره سنگ.
کمتر از طارم مقرنس نیست.
پیشکاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقش دگرگون کرده اند.
چرخ مقرنس نمای کلبه میمون اوست
نعش فلک تختهاش قطب کلیدان او.
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چون زگشاد تو رفت چوبه تیر از کمان.
از بر این خاک توده یک تن آسوده نیست
زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند.
زمین گردد از نعل اسبان مقرنس
هوا گردد از گرد میدان مغبر.
عمعق ( دیوان چ نفیسی ص 151 ).
جفت مقوس او چون جفت طاق ابروطاق مقرنس او چون خم طوق پیکر.
خاقانی.
این هفت تابخانه مشبک شد از دعاتا شاه در مقرنس ایوان نو نشست.
خاقانی.
یکی منظری بود با آب ورنگ مقرنس برآورده از خاره سنگ.
نظامی.
گر قناعت کنی به خانه تنگ کمتر از طارم مقرنس نیست.
ابن یمین.
- بام مقرنس شکل ؛ کنایه از آسمان : پیشکاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقش دگرگون کرده اند.
مجیرالدین بیلقانی.
- چرخ مقرنس نمای ؛ کنایه از آسمان : چرخ مقرنس نمای کلبه میمون اوست
نعش فلک تختهاش قطب کلیدان او.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 365 ).
- چرخ مقرنس نهاد ؛ کنایه از آسمان : چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چون زگشاد تو رفت چوبه تیر از کمان.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 333 ).
- سقف مقرنس ؛ کنایه از آسمان : از بر این خاک توده یک تن آسوده نیست
زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند.
جمال الدین اصفهانی.
فرهنگ عمید
۱. نوعی گچ بری در سقف بناها به شکل نقش ونگار برجسته یا پله پله.
۲. (صفت ) ویژگی سقف یا گنبدی که به این شکل گچ بری شده است.
۲. (صفت ) ویژگی سقف یا گنبدی که به این شکل گچ بری شده است.
دانشنامه عمومی
مُقَرنَس یا آهو پای یکی از عناصر تزئینی معماری ایرانی است. مقرنس نوعی تزئین حجمی و تاقچه بندی آذینی است که در زیر گنبدها یا نیم گنبدهای روی ایوان ها و درگاه های ورودی استفاده می شود. در ساخت مقرنس از آجر یا گچ و یا کاشی استفاده می شود که در هر رده از تاقچه ها از رده زیرین خود پیش می نشیند تا درگاه به هم آید. در طاقچه ها برجستگی ها و تورفتگی هایی همراه با نگاره های گوناگون درآورده می شود.
موسوی، زهرا. «هنر مقرنس در معماری» . ماهنامه کتاب ماه. خرداد و تیر ۱۳۸۱ - شماره ۴۵ و ۴۶. ص ۱۰۲ تا ۱۰۶
مقرنس یکی از عناصر تزیینی معماری است که در زیباسازی بناهای ایرانی به ویژه مساجد و آرامگاه ها نقش مهمی دارد. مقرنس ها به شکل طبقاتی که روی هم ساخته شده برای آرایش دادن بناها یا برای آنکه به تدریج از یک شکل هندسی به شکل هندسی دیگری تبدیل شود، به کار می روند. مقرنس ها را می توان ازجمله عناصر مؤثر در ساختن گنبدها دانست، که بعدها کاربرد اولیه را از دست داده و بیشتر برای تزیین به کار رفته است. مقرنس ها معمولاً در سطوح فرو رفتهٔ گوشه های زیر سقف کار می شوند اما محل قرارگیری این عنصر تزیینی می تواند در بالای دیوارها، سقفها گوشه ها سردرها و مانند آن ها باشد. برخی معماران مقرنس ها را در جبهه ساختمان ها نیز به کار برده اند و در ساختن آن مهارت را به حدی رسانده اند که نمی گذاردند موجب سنگینی ساختمان شود و بر اصل و پایه فشار آورد.
مقرنس نوعی تزئین است با فرورفتگی ها و برجستگی هایی از روی نظم و قاعده که در بعضی موارد به شکل استالاکتیت آویزان است و در حقیقت این نوع تزئین معماری نوعی تزئین حجم پردازی شده است. در واقع مقرنس نوعی تجسم سه بعدی و برجسته نقش های هندسی و گره چینی های معماری و هنر اسلامی است.
به کارگیری مقرنس به طور عمده در معماری اسلامی در ایران و کشورهای اسلامی و عربی رشد کرد.
موسوی، زهرا. «هنر مقرنس در معماری» . ماهنامه کتاب ماه. خرداد و تیر ۱۳۸۱ - شماره ۴۵ و ۴۶. ص ۱۰۲ تا ۱۰۶
مقرنس یکی از عناصر تزیینی معماری است که در زیباسازی بناهای ایرانی به ویژه مساجد و آرامگاه ها نقش مهمی دارد. مقرنس ها به شکل طبقاتی که روی هم ساخته شده برای آرایش دادن بناها یا برای آنکه به تدریج از یک شکل هندسی به شکل هندسی دیگری تبدیل شود، به کار می روند. مقرنس ها را می توان ازجمله عناصر مؤثر در ساختن گنبدها دانست، که بعدها کاربرد اولیه را از دست داده و بیشتر برای تزیین به کار رفته است. مقرنس ها معمولاً در سطوح فرو رفتهٔ گوشه های زیر سقف کار می شوند اما محل قرارگیری این عنصر تزیینی می تواند در بالای دیوارها، سقفها گوشه ها سردرها و مانند آن ها باشد. برخی معماران مقرنس ها را در جبهه ساختمان ها نیز به کار برده اند و در ساختن آن مهارت را به حدی رسانده اند که نمی گذاردند موجب سنگینی ساختمان شود و بر اصل و پایه فشار آورد.
مقرنس نوعی تزئین است با فرورفتگی ها و برجستگی هایی از روی نظم و قاعده که در بعضی موارد به شکل استالاکتیت آویزان است و در حقیقت این نوع تزئین معماری نوعی تزئین حجم پردازی شده است. در واقع مقرنس نوعی تجسم سه بعدی و برجسته نقش های هندسی و گره چینی های معماری و هنر اسلامی است.
به کارگیری مقرنس به طور عمده در معماری اسلامی در ایران و کشورهای اسلامی و عربی رشد کرد.
wiki: مقرنس
دانشنامه آزاد فارسی
مُقَرْنَس
مُقَرْنَس
یکی از عناصر تزیینی معماری که از مشخصه های معماری اسلامی، به خصوص مساجد و مقبره هاست. کلمۀ مقرنس از کلمۀ یونانی کورونیس به معنای خمیده گرفته شده است. به احتمال زیاد هنرمندان نخستین این فن، از قندیل های یخی و آهکی درون غارها، برداشتی هنرمندانه کرده اند. این طاقچه بندی آذینی در زیر گنبدها یا نیم گنبدهای روی ایوان و درگاه ها، برای مخفی کردن زاویه در انتقال از یک سطح به سطح مجاور با آجر، گچ و کاشی به کار برده می شد. مقرنس ها از لحاظ شکل به چهار دسته تقسیم می شوند: ۱. مقرنس های جلوآمده؛ ۲. مقرنس های روی هم قرار گرفته؛ ۳. مقرنس های معلق و ۴. مقرنس های لانه زنبوری. کهن ترین نمونۀ مقرنس در کاخ نوش جان از روزگار مادها برجای مانده است.
مقرنس سازی در دوران اولیۀ اسلام (۱ ـ ۵ ق). از نخستین نمونه های بارز می توان از مقبرۀ شاه اسماعیل سامانی در بخارا، مقبرۀ قابوس بن وشمگیر مشهور به گنبد کاووس/قابوس و مسجد جامع نایین نام برد.
مقرنس سازی در قرن ۵ و ۶ ق. در این دوران قبل از معماری بنا به مقرنس سازی مساجد، مقبره ها، برج و بقعه پرداخته شد. نشانگر معماری این عصر که از مهم ترین بناهای عهد سلجوقی است، مسجد جامع اصفهان است که در زمان وزارت خواجه نظام الملک آرایش داده شد و مسجد بزرگ نورالدین در موصل عراق، قبر نورالدین در دمشق، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع گلپایگان، مسجد جامع زواره و مسجد و مدرسۀ حیدریه قزوین از دیگر نمونه های مقرنس در این دوره است.
مقرنس سازی در قرن ۷ و ۸ ق. پس از نوآوری هایی که در دوران سلجوقی در خلق این آثار شد، هنرمندان دورۀ تیموری و مغول آن را با تحولاتی تکمیل کردند. از مشهورترین آثار بازماندۀ این عصر، گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان که مقبرۀ اولجایتو یا سلطان محمد خدابنده نامیده می شود و آرامگاه خانوادگی فاتح عالم در شاهراه شازند ـ سمرقند است. مقرنس بر سایر هنرهای تزیینی و صنایع دستی ازجمله فرش بافی، کاشی کاری و منبت کاری اثر گذارده و موجب گسترش آن ها شده است. از مقرنس کاری های زیبای دورۀ صفوی می توان از مسجد شیخ لطف الله اصفهان نام برد.
مُقَرْنَس
یکی از عناصر تزیینی معماری که از مشخصه های معماری اسلامی، به خصوص مساجد و مقبره هاست. کلمۀ مقرنس از کلمۀ یونانی کورونیس به معنای خمیده گرفته شده است. به احتمال زیاد هنرمندان نخستین این فن، از قندیل های یخی و آهکی درون غارها، برداشتی هنرمندانه کرده اند. این طاقچه بندی آذینی در زیر گنبدها یا نیم گنبدهای روی ایوان و درگاه ها، برای مخفی کردن زاویه در انتقال از یک سطح به سطح مجاور با آجر، گچ و کاشی به کار برده می شد. مقرنس ها از لحاظ شکل به چهار دسته تقسیم می شوند: ۱. مقرنس های جلوآمده؛ ۲. مقرنس های روی هم قرار گرفته؛ ۳. مقرنس های معلق و ۴. مقرنس های لانه زنبوری. کهن ترین نمونۀ مقرنس در کاخ نوش جان از روزگار مادها برجای مانده است.
مقرنس سازی در دوران اولیۀ اسلام (۱ ـ ۵ ق). از نخستین نمونه های بارز می توان از مقبرۀ شاه اسماعیل سامانی در بخارا، مقبرۀ قابوس بن وشمگیر مشهور به گنبد کاووس/قابوس و مسجد جامع نایین نام برد.
مقرنس سازی در قرن ۵ و ۶ ق. در این دوران قبل از معماری بنا به مقرنس سازی مساجد، مقبره ها، برج و بقعه پرداخته شد. نشانگر معماری این عصر که از مهم ترین بناهای عهد سلجوقی است، مسجد جامع اصفهان است که در زمان وزارت خواجه نظام الملک آرایش داده شد و مسجد بزرگ نورالدین در موصل عراق، قبر نورالدین در دمشق، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع گلپایگان، مسجد جامع زواره و مسجد و مدرسۀ حیدریه قزوین از دیگر نمونه های مقرنس در این دوره است.
مقرنس سازی در قرن ۷ و ۸ ق. پس از نوآوری هایی که در دوران سلجوقی در خلق این آثار شد، هنرمندان دورۀ تیموری و مغول آن را با تحولاتی تکمیل کردند. از مشهورترین آثار بازماندۀ این عصر، گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان که مقبرۀ اولجایتو یا سلطان محمد خدابنده نامیده می شود و آرامگاه خانوادگی فاتح عالم در شاهراه شازند ـ سمرقند است. مقرنس بر سایر هنرهای تزیینی و صنایع دستی ازجمله فرش بافی، کاشی کاری و منبت کاری اثر گذارده و موجب گسترش آن ها شده است. از مقرنس کاری های زیبای دورۀ صفوی می توان از مسجد شیخ لطف الله اصفهان نام برد.
wikijoo: مقرنس
پیشنهاد کاربران
Muqarnass: stalactite ceiling decoration
Stalactite vault
یکی از عناصر تزیینی معماری که در زیبا ساختن بناهای ایرانی بخصوص مساجد و مقبره ها نقش مهمی دارد مقرنس است. مقرنس ها که شباهت زیادی به لانه زنبور دارند، در بناها به شکل طبقاتی که روی هم ساخته شده برای آرایش دادن ساختمان ها و یا برای آنکه به تدریج یک شکل هندسی به شکل هندسی دیگری تبدیل شود، به کار می روند.
خشخاشی
آهوپای
کلمات دیگر: