کلمه جو
صفحه اصلی

راک


مترادف راک : قوج، کاسه، رشته سوزن، نخ

فارسی به انگلیسی

fighting ram, drum of battle, kind of melody

مترادف و متضاد

قوج


کاسه


رشته‌سوزن، نخ


۱. قوج
۲. کاسه
۳. رشتهسوزن، نخ


فرهنگ فارسی

قوچ، گوسفند، جنگی
( اسم ) آوازیست ایرانی یکی از تغییر مقامات ماهوت انتقال به آواز راک است . نوت شاهد عراق و راک با تنیک ماهور یکی است و تفاوت درین است که در عراق درجه سوم ماهور نیم پرده پایین می آید و سوم گام ماهور کوچک میشود ولی در راک علاوه بر این تغییر درجه ششم ماهور هم یک ربع پرده پایین میرود . یا راک عبد الله گوشهای از ماهور و گوشهای از راست پنجگاه . یا راک هندی گوشهای از ماهور .
ده مخروبه ایست از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد .

فرهنگ معین

(اِ. ) رشتة سوزن ، نخ .
[ انگ . ] (اِ. ) نوعی رقص پر جنب و جوش .
(اِ. ) کاسة چوبی ، آبخوری .
[ په . ] (اِ. ) گوسفند جنگی ، قوچ .

(اِ.) رشتة سوزن ، نخ .


[ انگ . ] (اِ.) نوعی رقص پر جنب و جوش .


(اِ.) کاسة چوبی ، آبخوری .


[ په . ] (اِ.) گوسفند جنگی ، قوچ .


لغت نامه دهخدا

راک . (اِ) کاسه . (آنندراج ) (انجمن آراء) (فرهنگ رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (از شعوری ج 2 ورق 8). کاسه ٔ آبخوری . (برهان ) (ناظم الاطباء). کاسه که به تازیش جفنه خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). کاسه ٔ چوبین را هم گفته اند. (انجمن آراء). کشف را لاک پشت بدین مناسبت گفته اند و در فارسی «را» به «لام » تبدیل مییابد. (آنندراج ) (از انجمن آراء) :
مالشم دادند در لاک فلک
شد مگس ران سر خوانم ملک .

بسحاق اطعمه (از آنندراج ).


|| رشته ٔسوزن . (آنندراج ) (انجمن آراء) (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ) (مؤید الفضلاء). || قوچ جنگی . (آنندراج ) (انجمن آراء) (فرهنگ رشیدی ) (از سروری ). قوچ که شاخهای کج دارد. (از شعوری ج 2 ورق 8). قوچ و گوسفند جنگی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). دنبه سرزننده که آن را تگل و خوچ و غرم و قوچ نیز گویند. (از شرفنامه ٔ منیری ) :
بتافت بازوی حکمت به پنجه قوت
ز موی گردن شیر ژیان قلاده ٔ راک .

منصور شیرازی (از آنندراج وشرفنامه ).


|| آلتی باره کوب که سری چون سر قوچ داشته . (یادداشت مؤلف ). || به لغت زند و پازند راه باشد که به عربی صراط و طریق خوانند . (برهان ) (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح موسیقی ) ماخوذ از هندی ، نام نوایی از موسیقی . (ناظم الاطباء). نام نوایی است در دو دستگاه ماهور و شور. رجوع به مجمعالادوار هدایت نوبت سوم ص 85 و 91 شود.

راک . (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


راک. ( اِ ) کاسه. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( مؤید الفضلاء ) ( از شعوری ج 2 ورق 8 ). کاسه آبخوری. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کاسه که به تازیش جفنه خوانند. ( شرفنامه منیری ). کاسه چوبین را هم گفته اند. ( انجمن آراء ). کشف را لاک پشت بدین مناسبت گفته اند و در فارسی «را» به «لام » تبدیل مییابد. ( آنندراج ) ( از انجمن آراء ) :
مالشم دادند در لاک فلک
شد مگس ران سر خوانم ملک.
بسحاق اطعمه ( از آنندراج ).
|| رشته ٔسوزن. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( مؤید الفضلاء ). || قوچ جنگی. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از سروری ). قوچ که شاخهای کج دارد. ( از شعوری ج 2 ورق 8 ). قوچ و گوسفند جنگی را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). دنبه سرزننده که آن را تگل و خوچ و غرم و قوچ نیز گویند. ( از شرفنامه منیری ) :
بتافت بازوی حکمت به پنجه قوت
ز موی گردن شیر ژیان قلاده راک.
منصور شیرازی ( از آنندراج وشرفنامه ).
|| آلتی باره کوب که سری چون سر قوچ داشته. ( یادداشت مؤلف ). || به لغت زند و پازند راه باشد که به عربی صراط و طریق خوانند . ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح موسیقی ) ماخوذ از هندی ، نام نوایی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). نام نوایی است در دو دستگاه ماهور و شور. رجوع به مجمعالادوار هدایت نوبت سوم ص 85 و 91 شود.

راک. ( اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

فرهنگ عمید

گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه و ماهور.
رشتۀ سوزن، نخ.
کاسۀ آبخوری چوبی.
گوسفند جنگی، قوچ.

گوسفند جنگی؛ قوچ.


کاسۀ آبخوری چوبی.


رشتۀ سوزن؛ نخ.


گوشه‌ای در دستگاه راست‌پنجگاه و ماهور.


دانشنامه عمومی

راک، گونه ای از موسیقی مدرن غربی،
راک، یکی از گوشه های دستگاه ماهور در موسیقی سنتی ایرانی
د راک از بازیگران آمریکایی
شهرستان راک، مینه سوتا شهرستانی در ایالت مینه سوتا
شهرستان راک، نبراسکا شهرستانی در ایالت نبراسکا
شهرستان راک، ویسکانسین شهرستانی در ایالت ویسکانسین
توزیع کلاستر راکس یکی از توزیع های لینوکس
یواس اس راک (اس اس-۲۷۴) زیردریایی آمریکایی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] رآک. ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

واژه نامه بختیاریکا

به راک زِیدِن. کنایه از لجاجت و یکدنگی و ایستادگی
سنگ؛ سنگی

پیشنهاد کاربران

بَرد در برخی گویش های استان فارس و زبان های لری و کردی آنرا به چمار تخته سنگ بزرگ یا صخره بکار می برند.

گوسفند

صخره

کوله

نوعی رقص و موسیقی سریع

گوسفند جنگی

در زبان لری بختیاری به معنی صخره
راک::صخره

طایفه راکی بختیاری



واژه راک در گویش بختیاری به معنی صخره میباشد.

راک:[ اصطلاح مرغ داری] گاری های چرخداری که در ماشین جوجه کشی استفاده می شوند.

واژه راک ( Raak ) در گویش زبان بختیاری= یعنی صخره

لقب دواین جانسون بازیگر و کشتی کچ کار سابق ب معنی صخره
The rock

راک چند معنی داره
یکیش راک سنگ
یکیش راک موسیقی هات راک که با گیتار برقی، ارگ، گیتار برقی کمکی و درام نواخته میشه


کلمات دیگر: