کلمه جو
صفحه اصلی

داده

فارسی به انگلیسی

datum, endowment, fact, input, information, given, paid, payment(s), amount(s) paid

given, paid


payment(s), amount(s) paid


datum, endowment, fact, input, information


مترادف و متضاد

datum (اسم)
اطلاع، ماخذ، داده

data (اسم)
سوابق، داده، اطلاعات، داده ها، مفروضات، دانسته ها، سراغ

given (صفت)
معلوم، معین، مبتلا، داده

فرهنگ فارسی

اعداد و متن و مانند آن که می‌توان آنها را به شکل خاصی مرتب کرد تا امکان ذخیره‌سازی و پردازش آنها به‌وسیلۀ رایانه فراهم شود متـ . داده‌ها


اطلاعات کمّی حاصل از مشاهدۀ یافته‌ها که مبنای استدلال و بحث و محاسبه قرار می‌گیرد متـ . داده‌ها


اطلاع، اطلاعات پردازش نشده
( اسم ) ۱ - آنچه به دیگری داده . ۲ - بخشیده عطا شده . ۳ - نصیب و قسمت . ۴ - پول یا سندی که به بانکی داده شود تا به حساب پرداختی برند .

فرهنگ معین

(دِ) (ص فا.) 1 - آن که اجرای عدالت کند، عادل . 2 - خدای تعالی . 3 - روز چهاردهم از ماه های ملکی .


(دِ ) (ص فا. ) ۱ - آن که اجرای عدالت کند، عادل . ۲ - خدای تعالی . ۳ - روز چهاردهم از ماه های ملکی .
(دِ ) ۱ - (ص مف . ) بخشیده ، عطا شده . ۲ - (اِ. ) اطلاع ، خبر. ۳ - قسمت ، سرنوشت . ۴ - پول یا سندی که به بانکی داده می شود تا به حساب پرداختی برند.

(دِ) 1 - (ص مف .) بخشیده ، عطا شده . 2 - (اِ.) اطلاع ، خبر. 3 - قسمت ، سرنوشت . 4 - پول یا سندی که به بانکی داده می شود تا به حساب پرداختی برند.


لغت نامه دهخدا

داده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از دادن. مبذول. بخشیده. عطا کرده :
دل بمهر امیر دادستم
کس نگوید که داده باز ستان.
فرخی.
چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بود
عفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند.
خاقانی.
آخر آن بوسه که روزی دادی
داده را روز دگر باز مگیر.
خاقانی.
بدارا نداد آنچه داد از نخست
همان داده را نیز ازو باز جست.
نظامی.
|| عطا. عطیه. بخشش :
ببایدش دادن بسی خواسته
که نیکو بود داده ناخواسته.
دقیقی.
خواسته ننهد و ناخواسته بسیار دهد
از نهاده پدر و داده دارنده اله.
فرخی.
داده خود سپهر بستاند
نقش اﷲ جاودان ماند.
سنائی.
داده تو نه زان نهادم پیش
تا رجوع افتدت به داده خویش.
نظامی.
قسمت حق است مه را روی نغز
داده بخت است گل را بوی نغز.
مولوی.
کلمه داده را در این معانی ترکیباتی است چون : آب داده ؛ گوهردار؛ تیزکرده.
- تاب داده ؛ با تاب ، پیچان :
لعلش چو عقیق گوهرآگین
زلفش چو کمند تاب داده.
سعدی.
- خداداده ؛ عطیه الهی. بخشش الهی :
بملک خداداده خرسند باش.
نظامی.
خداداده را چون توان بست راه.
نظامی.
خدادادت این چیره دستی که هست
مشو بر خدادادگان چیره دست.
نظامی.
چو شه دید گنج فرستاده را
چهار آرزوی خداداده را...
نظامی.
- دل داده ؛ عاشق. دلباخته :
دلداده را ملامت کردن چه سود دارد
میباید این نصیحت کردن بدلستانان.
سعدی.
- رنگ داده ؛ بارنگ. رنگین :
بیا ساقی آن رنگ داده عبیر...
نظامی.
- زهرآب داده ؛ آغشته به آب زهر.
زنهارداده ؛ در پناه گرفته شده.
- ناداده ؛ عطا نکرده. نبخشیده.
|| کنایه از نصیب و قسمت است :
تو مخروش وز داده خرسند باش
به گیتی درخت برومند باش.
فردوسی.
در کام اژدها و پلنگ آب خورده ایم
هر صبح و شام داده ما میرسد بما.
میرزا صدرالدین مشهدی ( از آنندراج ).
|| پرداخته شده ( پول ). ( در اصطلاح بانک ).

فرهنگ عمید

۱. ویژگی آنچه کسی به دیگری بدهد.
۲. بخشیده شده.
۳. سپرده شده.
۴. (اسم ) (بانکداری ) پول یا سندی که کسی به بانک بدهد که به حساب دادگی او بنویسند.
۵. (اسم ) اطلاعاتی که برای یک کار آماری گردآوری می شود.

دانشنامه عمومی

به طور کلی، می توان همهٔ دانسته ها، آگاهی ها، داشته ها، آمارها، شناسه ها، پیشینه ها و پنداشته ها را داده نامید. انسان برای ثبت و درک مشترک هر واقعیت و پدیده از نشانه های ویژهٔ آن بهره گرفته است.
مفاهیم مربوط به سامانه های مدیریت پایگاه داده ها (انگلیسی)
انسان برای نمایاندن داده ها نخست از نگاره و در ادامهٔ سیر تکاملی آن از حروف، شماره ها و نشانه ها کمک گرفت. برای بازنمودن داده ها از این موارد کمکی یا ترکیبی از آن ها استفاده می شود برای نمونه:
به اعداد، حروف و علائم که جهت درک و فهم مشترک از انسان ها یا رایانه سرچشمه می گیرند داده می گویند. داده ها معمولاً از سوی انسان ها به صورت حروف، اعداد، علائم و در رایانه به صورت نمادهایی (همان رمزهای صفر و یک) قراردادی ارائه می شوند. اصطلاح داده یک عبارت نسبی است یعنی اگر موجب درک و فهم لازم و کامل در این مرحله شده است به عنوان آگاهی یا اطلاعات از آن نام می برند و چنانچه موجب درک و فهم کامل نگردد به عنوان همان داده به شمار می آیند و چون هدف نهایی آگاهی و اطلاعات است باید از سوی دست اندرکاران (انسان یا رایانه) دستکاری یا پردازش شوند. منظور از دستکاری یا پردازش داده ها انجام عملیاتی از قبیل جمع، تفریق، ضرب، تقسیم، مقایسه وغیره است.
داده ها مجموعه ای از نمادها (برای انسان حروف، اعداد، علائم و برای رایانه رمزهای صفر و یک) هستند که حقایق را نشان می دهند و برای انسان از طریق رسانه های وی (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، بساوایی) و برای رایانه از طریق لوازم ویژه (صفحه کلید موس و غیره) به دست می آیند.

دانشنامه آزاد فارسی

داده (datum)
شاهد یا گواه مفروض برای مقصودی معیّن. چیزی که داده شمرده می شود ممکن است در اثر تغییر نظریه یا شواهد تغییر کند. دادۀ مطلق چیزی است که مطلقاً اصلا ح ناپذیر و غیر قابل تغییر باشد، اما بسیاری از نظریه پردازان معرفت هیچ دادۀ مطلقی را نمی پذیرند، زیرا گرچه بعضی چیزها ممکن است به منزلۀ شالوده ای برای پژوهش های خاص به خدمت گرفته شوند، اما این امر مانع نمی شود که داده بودن آن ها از جهات دیگر محل تردید قرار گیرد.

فرهنگستان زبان و ادب

{data} [باستان شناسی] اطلاعات کمّی حاصل از مشاهدۀ یافته ها که مبنای استدلال و بحث و محاسبه قرار می گیرد متـ . داده ها

پیشنهاد کاربران

در زبان کردی معمولا به خواهر بزرگتر داده گفته می شود و علاوه بر آن به نشانه احترام قبل از اسم خانم ها بکار می رود بنوعی داده همان کلمه فارسی خانم است

اطلاعات

در زبان کوردی به خواهر بزرگتر "داده" میگویند ( ابجی )
یا در کل دختر یا زن بزرگتر را به این اسم صدا میکنند
تلفظ:dada

( کامپیوتر ) اطلاعات خام اولیه - اطلاعات قبل از پردازش


کلمات دیگر: