کلمه جو
صفحه اصلی

جرین

فرهنگ فارسی

قریه ایست از قرای بزینه رود زنجان قدیم النسق ملکی خرده مالک از طایفه اینانلو هوایش ییلاق و زراعت آن دیمی و آبی است و از رودخانه مشروب میشود و صیفی کاری هم میکنند این قریه چهل و پنج خانوار سکنه دارد .

لغت نامه دهخدا

جرین. [ ج َ ] ( ع اِ ) آرد و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). جُرن. ( اقرب الموارد ). رجوع به جرن شود. || خرمنگاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( نصاب الصبیان ). جُرن. ( اقرب الموارد ). رجوع به این کلمه شود. || جای خرما خشک کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). جُرُن. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( آنندراج ).

جرین. [ ج ُ رَ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر جرن بمعنی جائی که در آن خرما خشک کنند.

جرین. [ ج ُ رَ ] ( اِخ ) نام موضعی است میان سواج و نیر در لعباء از اراضی نجد. ( از معجم البلدان ).

جرین. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قیدار از شهرستان زنجان. این ده در 27هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 20هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. محلی است کوهستانی و سردسیر و 921 تن سکنه شیعی مذهب دارد. محصول آن غلات ، بن شن ، قلمستان ، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

جرین. [ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای بزینه رود زنجان قدیم النسق ملکی خرده مالک از طایفه اینانلوهوایش ییلاق و زراعت آن دیمی و آبی است و از رودخانه مشروب میشود و صیفی کاری هم میکنند. این قریه چهل وپنج خانوار سکنه دارد. ( از مرآت البلدان ج 4 ص 225 ).

جرین . [ ج َ ] (ع اِ) آرد و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). جُرن . (اقرب الموارد). رجوع به جرن شود. || خرمنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (نصاب الصبیان ). جُرن . (اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود. || جای خرما خشک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). جُرُن . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (آنندراج ).


جرین . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است میان سواج و نیر در لعباء از اراضی نجد. (از معجم البلدان ).


جرین . [ ج ُ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر جرن بمعنی جائی که در آن خرما خشک کنند.


جرین . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بزینه رود زنجان قدیم النسق ملکی خرده مالک از طایفه ٔ اینانلوهوایش ییلاق و زراعت آن دیمی و آبی است و از رودخانه مشروب میشود و صیفی کاری هم میکنند. این قریه چهل وپنج خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 225).


جرین . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قیدار از شهرستان زنجان . این ده در 27هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 20هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. محلی است کوهستانی و سردسیر و 921 تن سکنه ٔ شیعی مذهب دارد. محصول آن غلات ، بن شن ، قلمستان ، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


دانشنامه عمومی

جرین یعنی خان,یعنی آشوب,20لیتری بنزین,جرین یعنی جومونگ,هریرده گوردی جریننی یدی قدم چکیل دالا.


مختصات: ۳۵°۵۸′۱۷″ شمالی ۴۸°۴۸′۲۷″ شرقی / ۳۵٫۹۷۱۳۹°شمالی ۴۸٫۸۰۷۵۰°شرقی / 35.97139; 48.80750
جرین نام روستایی از توابع بخش مرکزی در شهرستان خدابنده استان زنجان ایران است.این روستا در گذشته از جاهای بسیار حاصلخیز وپر آب بوده است همچنین یکی از ۳ روستای پرجمعیت بخش خرارود است.از مکان های تاریخی می توان به گرمابه باستانی که آبگرم آن به صورت چشمه از اعماق زمین تراوش می کندنام برد و تپه کوزه گران(کوزه کولان)، مکان زیارتی امام زاده یحیی دراین روستا اشاره کرد. مکان بسیار زیبا ودیدنی چشمه و باغ خصوصی دهکده یکی دیگر از مناظر زیبای این روستا واقع در کوهستانی به نام جلوگیر می باشد . ولی در 40 سال گذشته به دلیل مهاجرت اکثر ساکنان به شهرقدس از توابع تهران از جمعیت آن کاسته شده است.فاصله از شهر خدابنده (قیدار) 30 کیلومتر
این روستا در دهستان خرارود قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن (۲۴۸خانوار) ۱٬۱۱۰ نفر بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جَرَیْنَ بِـ: حرکت دهد
ریشه کلمه:
جری (۶۴ بار)

واژه نامه بختیاریکا

( جُرین ) قوزی

پیشنهاد کاربران

جرین بسیار جای دیدنی و زیباست

جرین پایتخت گوجه فرنگی کاری ایران
محبوب ترین وبا کیفیت ترین گوجه فرنگی در این روستا کشت میشود


کلمات دیگر: