کلمه جو
صفحه اصلی

سنجار

فرهنگ فارسی

بخش کوهستانی شمال شرقی سوریه که سکنه آن کردان یزیدی هستند . نهر خابور آنرا مشروب میسازدو آن جزوی از دیار ربیعه بود
بخش کوهستانی شمال شرقی سوریه که سکنه آن کردان یزیدی هستند .

لغت نامه دهخدا

سنجار. [ س ِ ] (اِخ ) بخش کوهستانی شمال شرقی سوریه که سکنه ٔ آن کردان یزیدی هستند. نهر خابور آنرا مشروب میسازد وآن جز وی از دیار ربیعه است . (فرهنگ فارسی معین ).
- جبل سنجار ؛ کوهی است که کشتی نوح بر آن فرودآمده است . (از معجم البلدان ).
- یوم سنجار ؛ از ایام عرب است و مربوط به هجوم تغلب برقیس . (مجمع الامثال میدانی ).


سنجار. [ س ِ ] ( اِخ ) قلعه ای است در نواحی موصل و دیاربکر. گویند: تولد سلطان سنجر در آنجا واقع شد. ( برهان ) . سنجار از دیار ربیعه است و از اقلیم چهارم. دور بارویش سه هزار و دویست گام است از سنگ و گچ کرده اند و بر روی کوهی نهاده است بر جانب قبله و چنان افتاده است که بامهای هر رسته خانه ها زمین کوی یک رسته دیگر است. باغستان فراوان دارد و سماق و زیتون و انجیر و میوه های فراوان دارد و حقوق دیوانیش صد و چهل و هفت هزار و پانصد دینار است. ( نزهة القلوب ص 105 ). نام شهری است میان نصیبین و شهر دارا و مردم آنجا ایرانیان از قبیله اکراد باشند. ( از ابن بطوطه ). بفاصله سه منزل از موصل . ( غیاث ). شهری است مشهور به سه روزه راه از موصل به بین النهرین. محمد ابراهیم بن ساعد بخاری از آنجا است. ( منتهی الارب ). آشوری سَنجار در متون قدیم سنجارا در قدیم شهری بود از نواحی الجزیره و بین آن و موصل سه روزه راه بود اکنون قضایی است در عراق ( سوای موصل ) دارای 40511 تن سکنه ، شامل دو ناحیه سنجار و شمال. مرکز آن هم سنجار دارای 12700 تن سکنه است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نکند یاد عقل از مولد
نزند لاف سنجر از سنجار.
خاقانی.
سنجر بمرد ویحک سنجار ماند اینک
چون بنگری بصورت سنجار به ز سنجر.
خاقانی.
یکی درمسجد سنجار به تطوع بانگ نماز گفتی. ( گلستان ).

سنجار. [ س ِ ] ( اِخ ) بخش کوهستانی شمال شرقی سوریه که سکنه آن کردان یزیدی هستند. نهر خابور آنرا مشروب میسازد وآن جز وی از دیار ربیعه است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- جبل سنجار ؛ کوهی است که کشتی نوح بر آن فرودآمده است. ( از معجم البلدان ).
- یوم سنجار ؛ از ایام عرب است و مربوط به هجوم تغلب برقیس. ( مجمع الامثال میدانی ).

سنجار. [ س ِ ] (اِخ ) قلعه ای است در نواحی موصل و دیاربکر. گویند: تولد سلطان سنجر در آنجا واقع شد. (برهان ) . سنجار از دیار ربیعه است و از اقلیم چهارم . دور بارویش سه هزار و دویست گام است از سنگ و گچ کرده اند و بر روی کوهی نهاده است بر جانب قبله و چنان افتاده است که بامهای هر رسته خانه ها زمین کوی یک رسته ٔ دیگر است . باغستان فراوان دارد و سماق و زیتون و انجیر و میوه های فراوان دارد و حقوق دیوانیش صد و چهل و هفت هزار و پانصد دینار است . (نزهة القلوب ص 105). نام شهری است میان نصیبین و شهر دارا و مردم آنجا ایرانیان از قبیله ٔ اکراد باشند. (از ابن بطوطه ). بفاصله ٔ سه منزل از موصل . (غیاث ). شهری است مشهور به سه روزه راه از موصل به بین النهرین . محمد ابراهیم بن ساعد بخاری از آنجا است . (منتهی الارب ). آشوری سَنجار در متون قدیم سنجارا در قدیم شهری بود از نواحی الجزیره و بین آن و موصل سه روزه راه بود اکنون قضایی است در عراق (سوای موصل ) دارای 40511 تن سکنه ، شامل دو ناحیه ٔ سنجار و شمال . مرکز آن هم سنجار دارای 12700 تن سکنه است . (فرهنگ فارسی معین ) :
نکند یاد عقل از مولد
نزند لاف سنجر از سنجار.

خاقانی .


سنجر بمرد ویحک سنجار ماند اینک
چون بنگری بصورت سنجار به ز سنجر.

خاقانی .


یکی درمسجد سنجار به تطوع بانگ نماز گفتی . (گلستان ).

دانشنامه آزاد فارسی

سَنجار
نام عمومی شمال دشت های آبرفتی بین فرات و دجله در فلاتی خشک که در اصطلاح جغرافیانویسان اسلامی «الجزیره» نامیده می شد. ۱. جبل سنجار: رشته کوه هایی در غرب موصل که بنا به روایت های اسلامی، کشتی نوح پیش از نشستن بر کوه جودی آن جا فرود آمد. کوه های سنجار سرچشمۀ آب های وادی ثَرثار است که به دریاچۀ ثرثار می ریزد. ۲. شهر سنجار: مرکز قدیم دیار ربیعه. در ایالت موصل واقع در کردستان عراق، در حدود ۱۰۰ کیلومتری غرب موصل و در جنوب جبل سنجار واقع است. جغرافی نویسان قدیم آن جا را شهری بسیار آباد توصیف کرده اند. یاقوت حموی این محل را زادگاه سلطان سنجر سلجوقی دانسته است. بیشتر ساکنانش کردتبارند و مذهب یزیدی دارند.

پیشنهاد کاربران

باسلام سنجاربه معنی پرچمدار یاعلمدارهم می شود

"سنجار " و " سنقر " هردو تازی شده واژه " شنگار " پارسی است و گونه ای پرنده شکاری می باشد: سنجار از شهر های کردنشین عراق و مردم آنجا پیرو آیین ایزدی نه یزدی و سنقر از شهرهای استان کرمانشاه است .


کلمات دیگر: