کلمه جو
صفحه اصلی

سماق


مترادف سماق : سماک، چاشنی ترش مزه گیاهی

برابر پارسی : سماک

فارسی به انگلیسی

sumac or sumach, sumac

sumac


sumac or sumach


مترادف و متضاد

porphyry (اسم)
سنگ سماق، سنگ اذرین، سماق، سنگ سماک

sumac (اسم)
سماق

sumach (اسم)
سماق

سماک، چاشنی ترش‌مزه‌گیاهی


فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است . گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند . میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است . برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوهاش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود . سماک تتری تتم . یا سماق سمی . گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود . مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود ۱۲ تا ۳٠ سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است . یا سماق کاذب . سماق هرز . یا سماق هرز . گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب
دهی است از دهستان سماق بخش چنگی شهرستان خرم آباد .

فرهنگ معین

(سُ ) [ معر. ] (اِ. ) گیاهی است از ردة دو لپه ای ها که به شکل درخت یا درختچه دیده می شود. دارای برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای است . میوه اش کوچک و ترش مزه است . گرده میوه اش جهت چاشنی غذا به کار می رود، سماک ، تتری ، تتم . ، ~مکیدن (عا. ) وقت را به ب

(سُ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از ردة دو لپه ای ها که به شکل درخت یا درختچه دیده می شود. دارای برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای است . میوه اش کوچک و ترش مزه است . گرده میوه اش جهت چاشنی غذا به کار می رود، سماک ، تتری ، تتم . ؛ ~مکیدن (عا.) وقت را به بیهوده گذراندن .


لغت نامه دهخدا

سماق . [ س َ ] (اِ) نوعی از سنگ که سفید و نرم باشد. (غیاث ) (آنندراج ).


سماق . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی . آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان ، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه ٔ گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان ، کوه های سفیدکوه ، کوه گاو شمال ، کوه میل ، کوه سماق ، کوه گرز، کوه لهور، مراتع مرغوبی در سینه و دامنه کوه های مذکور وجود دارد که مورد استفاده حشم داران است . از 18 آبادی تشکیل گردیده است . جمعیت آن در حدود 4200 تن و قرای مهم آن عبارتند از هفت چشمه ، کالیاب و ژیرژیان . ساکنین از طوایف طولابی شاهیوند، شیراونده و سادات حیات الغیب می باشند و عده ای چادرنشین می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سماق . [ س ُ ] (ص ) دروغ ساده و خالص از هر چیزی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ): کذب سماق ؛ دروغ ساده و خالص . (ناظم الاطباء).


سماق . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار برند و باقی هسته و استخوان باشد. (صحاح الفرس ). تتری . (زمخشری ). دانه ای است ترش مزه و قهوه ای رنگ . (الفاظ الادویه ). گیاهی است از رده ٔ دولپه ای ها جدا گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ سماقیان میباشد. این گیاه کوچک بشکل درخت یا درختچه میباشد. برگهایش متناوب ومرکب و شانه ای است . گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه ٔ این گیاه سفت و ترش مزه و قابض است . برگش در تداوی بعنوان تب بر مصرف میشود. گرد میوه اش ترش و خوش طعم و جهت چاشنی اغذیه بکار میرود. سماک . تتری . تتم . (فرهنگ فارسی معین ) : دفع مضرت (شرابی که آفتاب پرورده باشد) با سکبا و سماق و نار باشد. (نوروزنامه ).
دست در آش ترش زن که بغایت خوبست
تمر هندی و سماق است و دگر آش انار.

بسحاق اطعمه .


رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی ، فهرست مخزن الادویه و جنگل شناسی شود.
- سماق سمی ؛ گونه ای سماق که در آمریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج بکار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی بکار میرود، در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از بکار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است . (فرهنگ فارسی معین ).
- سماق شکی . رجوع به سماق شود. (فرهنگ فارسی معین ).
- سماق کاذب ؛ سماق هرز. (فرهنگ فارسی معین ).
- سماق هرز ؛ گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه ٔ آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک بنام «لاک ژاپن » میسازند. سماق کاذب . (فرهنگ فارسی معین ).
- سنگ سماق . رجوع به سنگ سماق شود. (فرهنگ فارسی معین ).

سماق. [ س َ ] ( اِ ) نوعی از سنگ که سفید و نرم باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ).

سماق. [ س ُ ] ( ص ) دروغ ساده و خالص از هر چیزی. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ): کذب سماق ؛ دروغ ساده و خالص. ( ناظم الاطباء ).

سماق. [ س ُ / س ُم ْ ما ] ( اِ ) نام دوایی است و آن میوه باشد. ( غیاث ) ( از آنندراج ). تتری و آن میوه درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار برند و باقی هسته و استخوان باشد. ( صحاح الفرس ). تتری. ( زمخشری ). دانه ای است ترش مزه و قهوه ای رنگ. ( الفاظ الادویه ). گیاهی است از رده دولپه ای ها جدا گلبرگ که سردسته تیره سماقیان میباشد. این گیاه کوچک بشکل درخت یا درختچه میباشد. برگهایش متناوب ومرکب و شانه ای است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه سفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی بعنوان تب بر مصرف میشود. گرد میوه اش ترش و خوش طعم و جهت چاشنی اغذیه بکار میرود. سماک. تتری. تتم. ( فرهنگ فارسی معین ) : دفع مضرت ( شرابی که آفتاب پرورده باشد ) با سکبا و سماق و نار باشد. ( نوروزنامه ).
دست در آش ترش زن که بغایت خوبست
تمر هندی و سماق است و دگر آش انار.
بسحاق اطعمه.
رجوع به تحفه حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی ، فهرست مخزن الادویه و جنگل شناسی شود.
- سماق سمی ؛ گونه ای سماق که در آمریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج بکار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی بکار میرود، در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از بکار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سماق شکی . رجوع به سماق شود. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سماق کاذب ؛ سماق هرز. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سماق هرز ؛ گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک بنام «لاک ژاپن » میسازند. سماق کاذب. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سنگ سماق . رجوع به سنگ سماق شود. ( فرهنگ فارسی معین ).

سماق. [ س ُ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی. آب آن از رودخانه کشکان سراب رفتخان ، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان ، کوه های سفیدکوه ، کوه گاو شمال ، کوه میل ، کوه سماق ، کوه گرز، کوه لهور، مراتع مرغوبی در سینه و دامنه کوه های مذکور وجود دارد که مورد استفاده حشم داران است. از 18 آبادی تشکیل گردیده است. جمعیت آن در حدود 4200 تن و قرای مهم آن عبارتند از هفت چشمه ، کالیاب و ژیرژیان. ساکنین از طوایف طولابی شاهیوند، شیراونده و سادات حیات الغیب می باشند و عده ای چادرنشین می باشند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

سماق . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان . دارای 240 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کشکان . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است . ساکنین از طایفه ٔ طولابی بوده ، و در ساختمان و چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


فرهنگ عمید

درختی با برگ های مرکب، گل های سفید خوشه ای، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، تتم، تتری، تتریک، ترشابه، ترشاوه، تمتم، سماقیل.
* سماق سمی: (زیست شناسی ) درختی کوچک بومی امریکای شمالی با عصاره ای تند و بخار سمی که برگ آن به مقدار اندک در معالجۀ نقرس و روماتیسم به کار می رود.

درختی با برگ‌های مرکب، گل‌های سفید خوشه‌ای، میوۀ کوچک سرخ‌رنگ و ترش‌مزه که در جاهای سرد می‌روید و بلندیش تا پنج متر می‌رسد؛ تتم؛ تتری؛ تتریک؛ ترشابه؛ ترشاوه؛ تمتم؛ سماقیل.
⟨ سماق سمی: (زیست‌شناسی) درختی کوچک بومی امریکای شمالی با عصاره‌ای تند و بخار سمی که برگ آن به مقدار اندک در معالجۀ نقرس و روماتیسم به کار می‌رود.


دانشنامه عمومی

حدود ۲۵۰ گونه
سُماق معرب سماک پارسی (نام علمی: Rhus) درختچه ایست کوهستانی که میوه های خوشه ای دارد و میوهٔ آن پس از کوبیده شدن به عنوان چاشنی، همراه با غذاهایی همچون کباب استفاده می شود. طعم آن گرایش به ترشی دارد.
گیاه سماق از راسته افراسانان (Sapindales)، تیرهٔ پسته ایان (Anacardiaceae) است.
سماق در قدیم سماک نیز تلفظ می شده و ریشهٔ واژه، ܣܘܡܩ سُمّاق سریانی است. درختچه سماق در شمیران، تفرش، خراسان، قم، محلات، شیراز، رودبار، هوراند، تبریز، سردشت(مرغوب ترین نوع آن در سردشت برداشت میشود )باغات اقلید و بعضی از کشورهای خاورمیانه می روید. سماق برای دندان درد مفید است و اشتها را تحریک می کند. لثه را تقویت و از خون ریزی معده جلوگیری می کند. به دلیل داشتن تانن فراوان قابض و پاک کننده معده می باشد. همچنین سماق برای بیماران دیابتی بسیار مفید است.یکی از اجزای سفره هفت سین ایرانیان است.در یونان باستان از چوب سماق به جهت رنگ آمیزی پارچه های پشمی استفاده می شده است و در کشور ایتالیا از این گیاه برای رنگ دادن به چرم نیز استفاده شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

سُماق (sumac)
بوته یا درختی از جنسروس، تیرۀ سماق(پسته). برگ های مرکب پنجه ای یا شاخه ایو خوشهای از میوه های سرخ رنگ کوچک دارد. سماق امریکاییR. typhina به ارتفاع یازده متر می رسد و در امریکای شمالی به فراوانی یافت می شود. این گونه در ایران نیز کاشته شده است. در خانوادۀ سماق چندین گیاه سمی نیز وجود دارد که گاهی مجموعۀ آن ها را در جنس توکسی کودندرونطبقه بندی می کنند. از آن جمله اند عشقۀ سمی، سماق سمی، و بعضی گونه های سماق ژاپنی. سماق ترش (R. coriaria) گل هایی به رنگ سبز و مجتمع در خوشه های مخروطی دارد. پودر سماق از میوۀ کوبیده شدۀ این گیاه، که سرخ رنگ و ترش است، به دست می آید. کاهیرا نیز از دیگر گونه های جنس سماق است که در بلوچستان می روید.

گویش مازنی

/semaagh/ سماق

سماق


واژه نامه بختیاریکا

توتو

جدول کلمات

تتری

پیشنهاد کاربران

ترشابه

Sumach

لش


کلمات دیگر: