مترادف لرد : ته مانده، ته نشست، درد، رسوب، مسطح، هموار
متضاد لرد : صاف
dregs, lees
lord
تهمانده، تهنشست، درد، رسوب ≠ صاف
مسطح، هموار
۱. تهمانده، تهنشست، درد، رسوب
۲. مسطح، هموار ≠ صاف
(لِ) (اِ.) دُرد، ته نشستِ مایعات .
(لَ)(اِ.) 1 - خارج ، بیرون . 2 - میدان ، صحرا.
(لُ) [ انگ . ] (اِ.) عنوانی است اشرافی که در انگلستان به نجبا و بزرگ زادگان می دهند.
؟
لرد. [ ل ِ ] (اِ) دُردی . لای . خرّه . لِرت . عکر.
- لرد سرکه یا لرد آب لیمو ؛ دُردی آنها.
لرد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . کوهستانی معتدل ، دارای 1276 تن سکنه شیعه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و سردرختی . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
لقبی که در انگلستان به بعضی اشخاص که دارای مقام عالی باشند داده میشود.
آنچه از مایعات در ته ظرف تهنشین شود؛ دُرد.
۱. صحرا؛ بیابان.
۲. میدان.
۳. میدان اسبدوانی.
بیرون
(زرین دشت فارس) لَرد؛ بیرون، بیرون از خانه یا ساختمان، پشت درب ورودی ساختمان.
از توابع خانقاه پی قائم شهر
درد مایع – لایه ی ته نشین رسوب ته نشین شده