مترادف گرمسیر : قشلاق
متضاد گرمسیر : سردسیر
قشلاق ≠ سردسیر
گرمسیر. [ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ولایت بست و داور: خبر آمد که چنگیزخان به طالقان بلخ رسیده است و دو سه هزار مغول از راه گرمسیر بطلب . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 194). اوبه جانب گرمسیر که اردوی او آنجا بود مراجعت نمود. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 88). بعضی از سکان ولایات گرمسیر و غزنی که با ملک غیاث الدین دوستی داشتند بدو انهاء کردند. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 90). رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد برون از سعدی تا جامی و ذیل جامعالتواریخ رشیدی صص 62- 89 - 11 - 112 و جهانگشای جوینی ج 1 ص 108 شود.
گرمسیر. [ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است در سواحل خلیج فارس . رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد برون و جامعالتواریخ رشیدی شود.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 395).
خاقانی .
نظامی .
گرمسیر. [ گ َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان اردستان . این دهستان در سازمان آمار به نام زواره منظور شده . دهستان مزبور در شمال شهرستان اردستان واقع حدود و مشخصات آن به شرح زیر است :
حدود: از شمال به دشت کویر، از جنوب به دهستان بالا و پائین ، از خاور به بخش انارک شهرستان نائین ، از باختر به کاشان . این دهستان مسطح بوده و هیچگونه عارضه ای در آن دیده نمیشود و در قسمت شمالی زمین های آن شنزار میباشد. هوای دهستان بواسطه ٔ مجاورت با کویر گرم بوده و آب زراعتی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و مختصری صیفی جات و شغل اهالی زراعت و صنعت دستی محلی قالی و گلیم و عبابافی است . در قصبه زواره صنعت آهنگری معمول است . قراء مهم آن عبارتند از زواره (مرکز دهستان )، مهاباد، مغار، ملک آباد. معدن نمک در شمال دهستان موجود است . در این دهستان 8 باب دبستان و یک باب دبیرستان دایر است . قصبه زواره در زمان هلاکوخان مغول محاصره و قنوات آن کوبیده شده که قسمتی از آن هنوز هم مخروبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).