کلمه جو
صفحه اصلی

ولتر

فرهنگ فارسی

فرانسوا ماری آروئه مشهور به ولتر ( و. ۱۶۹۴ - ف. ۱۷۷۸ م . ) فیلسوف و نویسنده فرانسوی و یکی از بزرگترین شخصیتهای فرانسه در قرن هیجدهم . دو بار به زندان باستیل افتاد ( ۱۷۱۷ - و ۱۷۲۶ م . ) و سه سال به انگلستان تبعید ( ۱۷۲۶ - ۲۹ م . ) و این زندان و تبعید نفرت وی را از حکومت استبدادی فرانسه بیشتر ساخت و به تمجید از نحوه حکومت انگلستان برانگیخت . دوستی وی با فردریک دوم امپراطور پروس که ولتر در ۱۷۴۹ م . به دربار وی آمد با فرار ولتر در ۱۷۵۳ از برلین پایان پذیرفت و هر چند پس از مدتی از سر گرفته شد اما فقط از راه دور ادامه یافت . آثار ولتر بسیار زیاد است. چاپ تجدید نظر شده و بسط یافته آثار وی در ۱۸۸۳ به ۵۲ جلد بالغ شد . از میان تراژدی های معروف او که به سبک کلاسیک نوشته زائر از همه معروفتر است . کتاب [ نامه هایی درباره ملت انگلیس ] که در انگلیس در ۱۷۳۲ و در فرانسه در ۱۷۳۳ انتشار یافت نفوذ شدیدی در فرانسه کرد . رساله وی [ مطالعه درباره آداب و روحیات ملل ] که در ۱۷۵۶ در ۷ مجلد منتشر شد روش جدیدی را در مردم شناسی نشان میدهد و در آن تاکید بیشتر بر جنبه های فرهنگی و اقتصادی و اخلاقیات است . امروز بیشتر داستانهای کوتاه فلسفی او از قبیل ساده دل خواننده دارد . مکاتبات وی با بزرگان زمان بسیار زیاد بود و همین نامه هاست که درخشش و زیبایی سبک و بیان او را نشان میدهد .

لغت نامه دهخدا

ولتر. [ وُ ت ِ ] ( اِخ ) فرانسوا ماری آروئه ، معروف به ولتر. نویسنده مشهور فرانسه. در 21 نوامبر 1694م. در پاریس متولد شد و در 30 مه 1778م. در همان شهر درگذشت. وی درجوانی از حکومت استبدادی رنج بسیار دید چنانکه در 23سالگی به گناه سرودن اشعاری در هجو نایب السلطنه فرانسه به زندان باستیل افتاد و یازده ماه در زندان ماند، ولی چون رهائی یافت نایب السلطنه برای او صد لیورشهریه مقرر داشت. آثار معروف ولتر در دوران جوانی بیشتر از جمله قطعات نمایش و مباحث تاریخی و علمی است و از معروفترین آنها قطعه بروتوس در تاریخ شارل دوازدهم و اصول فلسفه نیوتن و قرن لوئی چهاردهم و بحث در اخلاق ملل است. ولتر در سال 1750 به دعوت فردریک دوم پادشاه پروس به درباروی رفت و تا سال 1753 در خدمت آن پادشاه به سر برد.فردریک با او مانند دوستی نزدیک رفتار میکرد چنانکه برای او در قصر پوتسدام عمارتی پایین تر از عمارت خصوصی خویش تعیین کرده بود و با وی بر یک خوان می نشست.وظیفه ولتر تنها این بود که در آثار قلمی فردریک از لحاظ ادبی نظر کند. این نزدیکی سبب شهرت فوق العاده او شد و نامش در سراسر اروپا بر سر زبانها افتاد ودر این زمان او را «شاه ولتر» میخواندند. در سال 1753 میان ولتر و فردریک بر هم خورد و به فرانسه بازگشت ولی لوئی پانزدهم به وی خوشبین نبود. ولتر برای آنکه از خطر توقیف و زندان ایمن باشد در مزرعه ای نزدیک مرز فرانسه و سویس مسکن گزید ( 1755 ) و 23 سال باقی عمر را در آنجا به سر برد. آثار این دوره از عمر او بیشتر به صورت نامه و مکتوب انتشار یافته که جمع آنهاقریب ده هزار است. ولتر در سیاست و فلسفه بانی اساس تازه ای نگردید، بلکه به قول خود اساس گذشته را ویران کرد. نسبت به دین مسیح نیز خصومت می ورزید و در این دشمنی گاه از سرحد غرض و اتهام و دروغ نیز میگذشت.

دانشنامه عمومی

وُلتِر (به انگلیسی: Voltaire /voʊlˈtɛər) (زادهٔ ۲۱ نوامبر ۱۶۹۴-درگذشتهٔ ۳۰ مه ۱۷۷۸) از نامدارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است. شهرت او به خاطر ذکاوت خارق العاده اش، مخالفت هایش با کلیسای کاتولیک، حمایتش از آزادی مذهب، آزادی بیان، و جدایی دین از سیاست و شجاعتش در بیان نظریات بی پرده است. تمام شور زندگی او در جستجوی عدالت بود. ولتر در تمام سبک های ادبی و نوشتاری از جمله نمایشنامه، شعر، رمان، مقاله، و نوشته های تاریخی و علمی دست داشت. او بیش از ۲۰ هزار نامه و بیش از ۲ هزار کتاب و کتابچه نوشت. او مانند بسیاری از متفکران عصر روشنگری دئیست بود و در آثارش اغلب به نقد عدم مدارا، تعصب مذهبی، و ساختار قدرت در فرانسهٔ عصر خود می پرداخت.
نامداران فلسفه غرب
فیلسوفان سده های ۱۶-۱۸ میلادی
فرانسوا-ماری آروئه (به فرانسوی: François Marie Arouet) که بعدها نام ولتر (به فرانسوی: Voltaire) را بر خود نهاد به سال ۱۶۹۴ در پاریس متولد گردید. وی در هفت سالگی مادر خود را از دست داد و در یک خانواده مذهبی بزرگ شد. او در مدرسه لوئی کبیر توسط عیسویان آموزش دید و در آنجا زبان لاتین و یونانی فرا گرفت، و بعدها در طول زندگی نیز ایتالیایی، اسپانیایی و انگلیسی به طور سلیس و روان یادگرفت. فرانسوا که از دوران کودکی، روح عصیانگری در نهادش نمایان بود، بر خلاف میل پدر، که میل داشت حقوقدان شود، نویسندگی را پیش گرفت. به انجمنی به نام تمپل پیوست و سپس به شاگردی یکی از قضات دادگستری فرانسه درآمد. در سال ۱۷۱۸ اولین تراژدی خود را منتشر ساخت و پس از چندی جایزهٔ آکادمی فرانسه به وی تعلق گرفت.
در سال ۱۷۱۵ اشعاری ضد فیلیپ دوم از خاندان اورلئان سرود که باعث زندانی شدن او در باستیل شد. در ایام زندان نام مستعار ولتر را برای خود برگزید. مدت یازده ماه در زندان بود اما با تلاش دوستان و هوادارانش رهایی یافت. در زندان به قدری ضعیف شده بود، که دیگر به آدم شباهت نداشت، در عین حال از استحکام و مقاومت روحی برخوردار بود. پس از مدتی سلامت خود را بازیافت و بی پرواتر از گذشته به جنگ مخالفان آزادی و بیداری حرکت کرد. حکام فرانسه نیز به او اهانت کردند و حتی تا آنجا پیشروی کردند که به وی تهمت بدبینی زدند و اوباش را به جان وی انداختند. در همین زمان، آدریان لوکورور - هنرپیشهٔ معروف تئاتر - در بستر مرگ آرمید. به سنت مسیحیان، کشیشی را به بالین وی آوردند، اما کشیش برخلاف آئین عیسی مسیح، هنرپیشگی را حرفه ای ننگین شمرد و از او استغفار خواست. وقتی با افکار او مواجه شد، با خشم او را ترک کرد و به تحریک کلیسا، پلیس از دفن او خوداری کرد و جسدش را با آهک و زباله سوزاندند و ولتر که خود شاهد این رویداد بود، چون یکباره آتش شد. و گفت: «کسی که می گوید: با من هم عقیده شو وگرنه خدا تو را لعن خواهد کرد، به کسی می ماند که به من می گوید: با من هم عقیده شو وگرنه تو را خواهم کشت.» حکمرانان فرانسه که نتوانستند گفتار ولتر را تحمل کنند، او را برای بار دوم زندانی کردند و سپس از خاک فرانسه بیرون راندند. ولتر در سال ۱۷۲۶ م. رهسپار انگلیس شد.
جامعهٔ انگلیس به دلیل انقلاب صنعتی بر مردم سالاری دست یافته و از سایر جوامع اروپائی جلوتر بود و ولتر را سخت تحت تأثیر قرار داده و او را مجذوب ساخت. اقتدار پارلمان، استقلال دستگاه دادگستری، محدودیت قدرت پادشاه، حرمت دانشمندان و هنرمندان و فلاسفه او را به شگفتی و وجد آورد. مراسم تدفین نیوتن و تشریفات ویژه او را هیچ گاه از یاد نبرد.

نقل قول ها

ولتر (۲۱ نوامبر ۱۶۹۴–۳۰ مه ۱۷۷۸) از فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است.
• آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟• بردباری هرگز جنگ داخلی را تهییج نکرده است؛ حال آنکه تعصب خون بر زمین جاری ساخته است.• فلسفه، تنها فلسفه، این خواهر دین، دستانی را خلع کرد که خرافات مدتی بس طولانی به خون آغشته کرده بودند؛ و ذهن بشر هنگامی که از مستی به درآمد و هشیار شد، از این همه افراط که تعصب به بار آورده بود در شگفتی ماند.• حقوق انسانی را نمی توان بر هیچ پایه ای بنا نهاد مگر بر پایه حقوق طبیعت؛ و اصل اساسی، اصل جهان شمول در سرتاسر زمین از این قرار است: «آن چیزی که بر خودت روا نمی دانی بر دبگری روا مدار». حال معلوم نیست چگونه با وجود چنین اصلی، انسانی می تواند به انسان دیگر بگوید «ایمان بیاور به آنچه من ایمان دارم، از آنچه ایمان داری دست بکش وگرنه هلاک خواهی شد».• تنها کسی بود که به دلیل عقایدش به دست یونانی ها کشته شده است. اگر این امر دلیل محکومیتش بود، مایه سرافرازی نابردباری نیست.• اصل اساسی و مورد قبول سنا و مردم روم این جمله بود: «دغدغه خاطر بابت بی حرمتی نسبت به خدایان، تنها از آن خدایان است».• آیا بردباری حق الهی است یا نابردباری؟ اگر می خواهید مانند مسیح باشید، شهید شوید و نه جلاد.• دراین زندگی کوتاه، نه تنها آزار و ستم آنهایی که به شیوه ما نمی اندیشند، ظالمانه است، بلکه باید از خود بپرسیم آیا محکومیت ابدی آنها نیز عملی جسورانه نیست؟ ... آیا ما از تمامی خواسته ها ئ دوستورهای خداوند باخبریم؟ آیا ما بر وسعت بخشندگیاو واقفیم؟ آیا مجاز نیستسم به همان میزانی که از او می ترسیم به او امیدوار باشیم؟• فصل ۱۸: تنها مواردی که نابردباری حقی انسانی است: هر خطایی جرم محسوب نمی شود، مگر اینکه موجب اخلال در جامعه شود. خطایی موجب اخلال در جامعه است که تعصب و خشک اندیشی را القا کند. در نتیجه برای اینکه انسانها سزاوار بردباری شوند، باید از تعصب و خشک اندیشی عاری شوند.• انجام حتی کوچکترین بدی برای دست یافتن به بزرگترین خوبی ها جایز نیست.• سرزمینی در جهان نیست که عشق، از عاشقان شاعر نسازد.• «کسانی که می توانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، می توانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.» -> سؤال در معجزات (۱۷۶۵)
• «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.»• «جنگ تهاجمی، جنگ وحشی ها است؛ آن که از خود دفاع می کند، محق است.»• «ما فقیر هستیم اما خوش سلیقه ایم.»• «یکی از دلایل جدیدی که موجب فقر ما است، احتیاجات جدید ما است.»• «پاپ می میرد اما دستگاه او پابرجاست.»• «زهد و عفاف در قلب نشسته است، نه جای دیگر.»• «تصادف، کلمه ای است بی معنی، هیچ چیز بدون دلیل به وجود نمی آید.»• «دوستی ازدواج دو روح است و مانند هر ازدواجی تابع متارکه.»• «کتاب های مفید، آن هایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»• «حسن ظن عامه در حق کشیشان بی خود است// علم اینها بر اساس جهل و نادانی ماست»• «جز به خود یا جز به آنچه دیده ای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در کار نیست»• «در سیاره کوچک ما، عقاید بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده است.»• «نخستین روحانی نخستین شیادی بود که نخستین احمق را دیدار کرد»• «کسی که به وطن خود خدمت می کند، نیازی ندارد که به نیاکان خود تفاخر نماید».• «آخرین درجه فساد، به کار بردن قوانین برای ظلم است.»• «آدمی هرگز بدکار و خبیث به دنیا نمی آید. بدکاری و خباثت نیز بیماری عارضی است.»• «هراسناکترین چیز برای دین و انسان دینخو، منطق و عقل سلیم است.»• «حیوانات این امتیاز را بر انسان دارند: عالم ربانی ندارند که ارشادشان کند.»• «آنچه که در یک شب نمایش می آموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»• «آن که انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را می شناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را.»• «آیا در دنیا کسی آنقدر عاقل است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟»• «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بی اختیار فکر می کنیم.»• «از روی سؤال های شخص، بهتر از جواب های او می توانید درباره اش قضاوت کنید.»• «از خرافات فکری بشر یکی هم این است که بکارت جزو فضائل است.»• «افرادی که بزرگ ترین خدمت را به علم و فرهنگ نموده اند، نویسندگان و محققانی بوده اند که در انزوا می زیسته اند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمی ها ابراز نداشته اند.»• «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.»• «اگر می خواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.»• «انسان در لحظه تصمیم گیری اگر آزادی باشد، آزاد است.»• «بدبختانه هموطنان ما، آن هایی که در راه های صاف و کوبیده شده راه می روند، طوری ساخته شده اند که پیوسته در مسیر کسانی که می کوشند راه جدیدی باز کنند، سنگ می اندازند.»• «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور آزاد زندگی کرد.»• «بر سر دوراهی های زندگی گاهی اتفاق می افتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا می کنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.»• «من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئله ای به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت، کوشش خویش را بکار می برند و موشکافی می کنند، جز در مسئلهٔ دین که نه تنها پا بر روی عقل خود می گذارند، بلکه سفیه و دیوانه می شوند و چیزهایی باور می کنند که هیچ طفل نادانی باور نمی کند و حرف هایی می زنند که ابداً هیچ سفیه دیوانه ای نمی زند.»• «برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز می دهند.»• «بگذار که دوستی کم کم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برق آسا باشد، ناگهان از نفس می افتد و متوقف می شود.»• «بهترین راه برای جلب نیکی، رفع بدی است.»• «پیوند عشق حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمی شود، چه رسد به دوری.»• «تاریخ فقط تصویر جنایات و تیره بختی های بشر است.»• «تصور می کنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر زندگی خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.»• «تمام تعقلات و اندیشه های مرد به یک محبت زن نمی ارزد.»• «تمام هنرها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنایی می افکند.»• «تمام مردم آزادی را دوست می دارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار می برند.»• «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب می پرورانند.»• «حقایق را بگویید و مردم را آگاه سازید، هرچند مطمئن باشید که کشته خواهید شد.»• «حقیقت را عزیز دار ولی اشتباه را عفو کن.»• «حکومت کشوری که در آن تکدی به صورت حرفه در آید، بد و فاسد است.»• «خانم! زیبایی شما فقط چشم را لذت می بخشد، اما زیبایی اخلاق و فهم شما، روح را نوازش می دهد.»• «خدا، امید و خواب را برای جبران غم های زندگی به ما ارزانی داشته است.»• «خطاهای بشری، اول رهگذر است و بعد میهمان، چندی نمی گذرد که صاحب خانه می شود.»• «خوشبختی خانوادگی طولانی ترین و محکم ترین و شیرین ترین سعادت هاست.»• «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، زندگی ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.»• «خوشبختی کالایی است که طبیعت، آن را به قیمت بسیار گران به ما می فروشد.»• «در این دنیا هیچ کس نمی داند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چه ها می گذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که درباره هیچ چیز به استناد ظواهر نباید قضاوت کرد.»• «در بازی زندگی، انسان ابتدا گول خور است و در پایان، گول زن؛ به عبارت دیگر او بره به دنیا می آید و روباه از دنیا می رود.»• «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول می کنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته می کنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر می دهیم.»• «دوست مثل درشکه در روز بارانی، کمیاب است.»• «زندگی مانند کودکی است که اگر می خواهید به خواب نرود، پیوسته باید او را سرگرم داشت.»• «سعادت جز رؤیا چیز دیگری نیست، فقط ظاهرأ حقیقت دارد، چه وقتی انسان می خواهد مقدار زندگی را حساب کند نباید اندازه لذات را بسنجد بلکه باید تألماتی را که از آنها رهایی یافته است در نظر بگیرد.»• «سعادت، مثل هر فضیلتی از دو چیز به وجود می آید، صرفه جویی و کوشش.»• «سعادت وکامیابی در زندگانی تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء می گیرد.»• «شک، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخره آمیز است.»• «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش درمی آورد، صحیح است که افراط در آن، سبب غرق کشتی می شود لیکن بی وجود آن کشتی را یارای حرکت نیست، هرچیزی در این جهان، خطرناک و درعین حال لازم است.»• «شیرین ترین چیز در زندگی، عشق زن پاک دل به شوهرش می باشد.»• «عشق قوی ترین سپاه است زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله می کند.»• «عشق وسیله ای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل می کند.»• «عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.»• «فرصت بدی کردن در هر روز، صدها بار به دست می آید و فرصت خوبی کردن در هر سال، یک بار.»• «قلم روزنامه نگار مانند تیشه ای است که نمی شود آن را شکست؛ این تیشه بدان منظور ساخته شده است که دنیای قدیم را ویران کند و دنیای تازه ای به وجود آورد.»• «کار و کوشش ما را از سه شر بزرگ می رهاند: ملالت و دل سردی، رذیلت و تباهی و فقر و نیازمندی. در هر جامعه ای که کارها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بی کارند.»• «کتاب بر دنیای مدنیت فرمان روایی می کند.»• «کسانی که از حیث استعداد و قریحه مافوق دیگران هستند، غالبأ به خطا و تقصیر نزدیک ترند، زیرا هیچ علتی ندارد که استعداد، اشخاص را مافوق بشر قرار دهد.»• «کسی که از مرگ می ترسد، از زندگی هم می ترسد.»• «شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید»• «ما همه کودکانی هستیم که به خواب می رویم، رؤیای سعادت می بینیم و چون بیدار می شویم بجز تیره روزی تعبیری نمی یابیم.»• «مشغول نبودن با زنده نبودن یکی است.»• «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم غیرقابل اجتناب و به خود واگذار شده، تعقیب کند.»• «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.»• «نیش های چند مگس هرگز اسب چابک را از تاختن بازنمی دارد.»• «وقتی جامعه ای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.»• «وقتی که مسئله پول پیش می آید، همه پیرو یک کیش و آئین می شوند.»• «هرچه بیشتر فکر می کنیم بهتر می فهمیم که هیچ نمی دانیم.»• «هرچه عده متأهل ها زیادتر گردد، جنایت کم تر خواهد شد.»• «هرشخصی دو بار می میرد، یک بار آنگاه که عشق از دلش می رود و بار دیگر زمانی که زندگی را بدرود می گوید، اما وداع با زندگی در برابر مرگ عشق، ناچیز است.»• «هرگونه نوشته ای خوب است جز آنچه ملال آور باشد.»• «هروقت احساس می کنم که درد و رنج و بیماری می خواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به کار پناه می برم. کار، بهترین درمان دردهای من است.»• «همهٔ ما، در یک مذهب مشترک هستیم و آن هم ثروت است.»• «نخستین پیامبر، نخستین شیادی بود که به نخستین ابله برخورد کرد.»• «یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است.»• «گل را می توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمی توان در فضا کشت»

پیشنهاد کاربران

تلفظ نام ولتر ( Voltaire ) در اصل و ریشه فول طَیره می باشد که از دو واژه یکی لاتین و دیگری عربی - فارسی ساخته شده است. پسوند vol با تلفظ فول به معنای کامل می باشد و taire طیره یعنی پرنده. لذا ولتر به معنای پرنده کامل می باشد. فرانسوا به معنای " آمده از آن سو " یا آنسوئی و ماری آرویه به معنای " خزنده یا رونده شبیه مار " .


کلمات دیگر: