مترادف مزرعه : پالیز، فالیز، کشتزار، کشتگاه، مزرع
برابر پارسی : جالیز، کشتزار
farm
farm, field, grange, hacienda, land
کشتزار , مزرعه , زمين مزروعي , پرورشگاه حيوانات اهلي , اجاره دادن به (با) , کاشتن زراعت کردن در , کشت و زرع , مزرعه يا مرتع احشام , دامداري کردن , در مرتع پرورش احشام کردن
پالیز، فالیز، کشتزار، کشتگاه، مزرع
قطعهای از زمین که برای کشاورزی به کار گرفته شود
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 72 هزارگزی جنوب غربی مهاباد و 17 هزارگزی غرب راه مهاباد به سردشت در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 139 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ بادین آباد، محصولش غلات و حبوبات ، شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان ؛ در 12هزارگزی شرق گلپایگان و 12هزارگزی راه خونسار، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 335 تن سکنه است . آبش از قنات و چاه ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت ، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، در 14هزارگزی جنوب کبودرآهنگ و 2هزارگزی شمال راه همدان به تهران ، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 860 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش غلات ، انگور، حبوبات ، صیفی ، لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، در 54هزارگزی شرق حاجی آباد و سرراه حاجی آباد به احمدی ، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 196 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش خرما، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، در 32 هزارگزی غرب اردبیل و 3هزارگزی راه تبریز به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 199 تن سکنه است . آبش از رودخانه ، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
نظامی .
ابن یمین (از امثال و حکم ص 247).
نظامی .
مزرعة. [ م َ رَ / رُ / رِ ع َ ] (ع اِ) کشتزار. ج ، مزارع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کلاته . (نصاب چ برلن ص 9) : الدنیا مزرعة الاَّخرة. (حدیث ، امثال و حکم ج 1 ص 247).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیجوجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، در 15هزارگزی شمال شرقی اردبیل و 6 هزارگزی راه خیاو به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع دارای 250 تن سکنه است . آبش از چشمه و چاه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 12هزارگزی باختر گرمی در مسیر شوسه ٔ گرمی اردبیل در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 198 تن سکنه است . آب آن از دهات اطراف ، محصول عمده ٔ آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز در 60هزارگزی شمال غربی اهواز بین راه آهن و راه اهواز به اندیمشک ، در دشت گرمسیر واقع و دارای 750 تن سکنه است . آبش ازشهر شاهپور، محصولش غلات و برنج ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . آثار ابنیه ٔ قدیم از قبیل آجر، سوفال در آن دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) یکی از دهات دهستان کتول از توابع گرگان . (مازندران و استرآباد رابینو ص 128 قسمت انگلیسی ).
کشتزار