مترادف هیئت : حالت، نهاد، وضع، ریخت، شکل، صورت، ظاهر، قیافه، نشان
برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه
figure, form, aspect, body of men, board, council
board, carriage, commission, council, form, panel
حالت، نهاد، وضع
ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه
نشان
۱. حالت، نهاد، وضع
۲. ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه
۳. نشان
۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.
۲. عده و دستهای از مردم.
۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.
〈 هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.
〈 هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شده و پس از مشاهدۀ جریان دادرسی به بیگناهی یا گناهکار بودن متهم رٲی میدهند.
دسته، ریخت، گروه