کلمه جو
صفحه اصلی

لوبیا

فارسی به انگلیسی

haricot, bean, broad bean, legume

haricot, legume


فارسی به عربی

فاصولیة

مترادف و متضاد

bean (اسم)
دانه، لوبیا، باقلا، حبوبات، حبه، چیز کم ارزش و جزئی

haricot bean (اسم)
لوبیا

فرهنگ فارسی

نامی است که قدما به بخش از آفریقا که آنرا میشناختند داده بودند .
ازدانه های خوردنی که پخته آن خورده میشود، گیاه، آن شبیه لبلاب وبگیاه هاواشیائ مجاورخودمیپیچد
( اسم ) گیاهی است از تیر. پروانه واران که دست. خاصی را بنام دست. لوبیاها در این تیره بوجود میاورد . این گیاه پیچنده و بالارونده است . برگهایش مرکب سه تایی است . گلهایش کوچک و غالبا سفید رنگ و گل آذینش خوشه یی است . در حدود ۶٠ گونه از این گیاه شناخته شده که غالبا در نواحی معتدل و یا گرم میرویند . لوبیا در اغلب نقاط ایران کشت میشود و اقسام مختلف آن در اغذیه مصرف میگردد . میو. لوبیا جزو میوه های بنام است و در هر غلاف آن چندین دانه موجود است . اقسام مختلفی که در ایران کشت میشوند عبارتند از : لوبیای مرمری لوبیای قرمز لوبیای چشم بلبلی لوبیای رسمی لوبیای چینی فصولیه لوبیائ . یا لوبیای چینی . لوبیای ژاپنی یا لوبیای دریایی . گیاهی است از تیر. اسفناجیان که در سواحل دریاها میروید . ساقه ها و برگهایش متقابل گلهایش عاری از جام و میوه اش کپسولی شکل است . در حدود ۸ گونه از این گیاه شناخته شده است . از خاکستر این گیاه سود ( کربنات سدیم ) بدست میاورند خریس قلی . یا لوبیای ژاپنی . گونه ای لوبیا که ارتفاعش بین ۳٠ تا ۸٠ سانتیمتر و گاهی تا یک متر است . برگهایش متناوب و مرکب از سه برگچه است . گلهایش تقریبا سفید رنگ و متمایل به بنفش هستند . میوه اش زرد رنگ بطول ۲ تا ۶ سانتیمتر و بعرض ۱ تا ۱/۵ سانتیمتر است و در آن ۲ تا ۵ دانه قرار دارد . دان. لوبیای ژاپنی ببزرگی یک نخود ولی کمی مسطح است و گاهی کروی میباشد . درازیش ۶ تا ۷ میلیمتر و پهنایش ۴ تا ۶ میلیمتر است . رنگ دان. لوبیای ژاپنی ممکنست سفید یا زرد یا قرمز و یا برنگهای دیگر باشد . لوبیای ژاپنی گیاهی بسیار مفید است بطوریکنه امروزه از لحاظ اهمیت فراوانی که درتغذی. انسان دارد در غالب نقاط کشت میشود لوبیای چینی فول صویه سویا . یا لوبیای سبز . قسمی لوبیا که فقط بمنظور استفاده از میوه اش در حالیکه هنوز دانه ها نارس میباشند کشت میشود . میو. نارس لوبیا که بشکل میو. باقلا سبزرنگ است در اغذیه مصرف میگردد . یا لوبیای سفید . لوبیای مرمری یا لوبیای فرنگی . قسمی لوبیاکه درعهد ناصر الدنشاه بایران وارد شد ورواج یافت . یا لوبیای مرمری . گونه ای لوبیا که دانه هایش سفید رنگ است لوبیای سفید.
یا بلاد لوبیا یا موضعی اعجمی .

فرهنگ معین

(اِ. ) گیاه علفی بالارونده که به دور چوبی که در کنارش قرار می دهند می پیچد و بالا می رود. دانه های خوارکی آن در غلافی شبیه غلاف باقلا قرار دارد و انواع مختلف دارد: لوبیا سفید، لوبیا چیتی ، لوبیا قرمز و...

لغت نامه دهخدا

لوبیا. (اِخ ) الحوت الذی علیه الارض . (از معجم البلدان چ طهران ج 4 ص 38).


لوبیا. (اِخ ) بلاد لوبیا . (ابن البیطار در شرح کلمه ٔ سقنقور). || موضع اعجمی . (از معجم البلدان ).


لوبیا. ( اِ ) لوبیاء . لوباء. ( منتهی الارب ). از گیاهان دو لپه ای و از تیره پروانه داران و از دسته لوبیاها . این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 221 ). دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم تر از نخود به رنگ سرخ و سفید و گاهی دورنگ و سه رنگ مشهور به لوبیا چیتی یا قزوینی و هم لوبیائی که دو جانب آن سیاه باشد و بقیه سفید، مشهور به لوبیا چشم بلبلی ( در تداول تهران ) و سیاه چشم ( در تداول قزوین ). دانه ای است خرد نزدیک به باقلا که آن را سیاه چشمک گویند. ( منتخب اللغات ). لوبیای دورنگ ( سفید دارای رگه ها و خطوط قرمز ) یا سه رنگ که درشت تر از انواع دیگر است و به لوبیای قزوینی شهرت دارد و به آن که سیاه و سفید است لوبیای چشم بلبلی یاسیاه چشم گفته میشود. غله ای است معروف که در طعام کنند و بخورند. ( آنندراج ). نام غله ای است ، سهلتر از ماش هضم شود و نفخش از باقلا کمتر باشد و بهترین آن سرخ رنگ بود و آن را لوویا هم میگویند و لوبا هم به نظر آمده است. ( برهان ). از جمله بقولات است که در اکثر نقاط ایران به عمل می آید. اقسام آن عبارت است از: لوبیای قرمز، لوبیای سفید، لوبیای چشم بلبلی و در آن لغات است. دُجر. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر ). ثامر. حُنُبل. اَجلَل. لوبیاج. ( صیدنه ). قریناء. ( منتهی الارب ). لوباء. ( المعرب ص 300 ). لوویاء. لوبیه. غند ماش. تُلک. ژاژومک که به عربی لیاء گویند. ( برهان ). صاحب بحر الجواهر گوید: حارة فی الاولی معتدل الرطوبة و الیبوسة و قیل بارد یابس مُنق من دم النفاس و یُدِرﱡ الطمث و البول مخصب للبدن مخرج للاجنة و المشیة. ( بحر الجواهر ). ابوریحان در صیدنه آرد: ابن الاعرابی گوید:
عرب لوبیا را لیاء گوید و یکی را لیاة ومدّ و قصر الف در لوبیا لغت است و لوبیاج هم میگویند و لوبا نیز گویند. «ری » گوید به خط شمر دیدم که عرب لوبیا را دُجر گویند به ضم دال. و ثعلب از ابن الاعرابی به فتح دال روایت کند. و اهل ترمد او را ژاژومک گویند و به رومی مسوقی و به هندی دوَس و چولا نیز گویند. «ص اونی » گوید: گرم و تر است در اول و بادانگیز است ، باه را تقویت کند و بول و حیض را براند. ( از ترجمه صیدنه ابوریحان ). صاحب اختیارات گوید: لوبیا ولوبا نیز گویند و ثامر و آن سهلتر از ماش هضم شود وبیرون آید و نفخ وی کمتر از باقلا بود و نیکوترین آن سرخ بود که نخورده ( ؟ ) بود و طبیعت وی گرم بود در اول و معتدل بود در تری و خشکی و گویند سرد و خشک بود. و سرخ وی کمتر از غیر وی بود و آبی که وی را در آن پخته باشند حیض براند، خاصه سرخ وی و دم نفاس را پاک گرداند و بول براند و بدن را فربه کند و سینه و شش را نافع بود و مشیمه برون آورد و بچه مرده و وی مولد خلط غلیط بلغمی بود و مغثی و مولد اخلاط بد و نفخ بود و ضرر آن کم بود، چون : بازیت و مری و سرکه و خردل و نمک و فلفل و دارچینی و سقز مستعمل کنند و شراب بر سر آن بیاشامند - انتهی. حکیم مؤمن در تحفه آرد:لوبیا، مؤلف تذکره گوید: لغت هندی است و به یونانی سیاهن ( سیلمین ) و به عربی ( ظ. به عبری ) فریقا نامند. نبات او شبیه به لبلاب و منبسط بر زمین و بعضی به مجاور خود می پیچد و دانه بعضی سفید و از بعضی سرخ واز باقلی کوچکتر و شبیه به گرده طیور و غلافش مانندباقلی و از آن رقیق تر و قوتش تا دو سال باقی و بهتراز باقلی و زبون تر از نخود و سرخ او در آخر اول گرم ، و سفید او مایل به اعتدال و محرک باه و مولد منی ومدرّ شیر و بول و حیض و مسمن بدن. و شرب آب مطبوخ او با اندکی قند و جلوس در طبیخ او منقی نفاس و مخرج جنین زنده و مرده و مشیمه و جهت درد کمر و گرده مفیدو دیرهضم و نفاخ و مولد خلط غلیظ و مصلحش خردل و آبکامه و زنجبیل و بالخاصیه مورث غثیان و مصلح آن دارچینی و سکنجبین است. ضریر انطاکی در تذکره آرد: لوبیا، هندی ُ بالیونانیه سیاهین و القبطیه مامیرا و العبریة فریقا نبت سبط عریض الاوراق یمتد علی الارض و فی قضبانه کالخیوط یغرس بنیسان و یدرک بحزیران ثمره حب کالکلی مطرف بالحمرة و بعضه بالسواد داخل غلف اطول و اغلظ من الحلبة تبقی قوة هذا الحب نحو عشر سنین و هواجود من الفول و دون الحمص حار رطب فی الثانیة ینفع من اوجاع الظهر و الکلی یهیج الباه جدا خصوصاً بالزنجبیل و یخصب الابدان و الهند تأکله لذلک کثیراً و اجود ما اکلت رطبة بالجوز و الزیت و ملازمة اکلها تجلو الابدان ولکنها تولد ریحاً یصلحها السکنجبین و الدارصینی و قیل تسمی الدمادم :

لوبیا. (اِ) لوبیاء . لوباء. (منتهی الارب ). از گیاهان دو لپه ای و از تیره ٔ پروانه داران و از دسته ٔ لوبیاها . این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم تر از نخود به رنگ سرخ و سفید و گاهی دورنگ و سه رنگ مشهور به لوبیا چیتی یا قزوینی و هم لوبیائی که دو جانب آن سیاه باشد و بقیه سفید، مشهور به لوبیا چشم بلبلی (در تداول تهران ) و سیاه چشم (در تداول قزوین ). دانه ای است خرد نزدیک به باقلا که آن را سیاه چشمک گویند. (منتخب اللغات ). لوبیای دورنگ (سفید دارای رگه ها و خطوط قرمز) یا سه رنگ که درشت تر از انواع دیگر است و به لوبیای قزوینی شهرت دارد و به آن که سیاه و سفید است لوبیای چشم بلبلی یاسیاه چشم گفته میشود. غله ای است معروف که در طعام کنند و بخورند. (آنندراج ). نام غله ای است ، سهلتر از ماش هضم شود و نفخش از باقلا کمتر باشد و بهترین آن سرخ رنگ بود و آن را لوویا هم میگویند و لوبا هم به نظر آمده است . (برهان ). از جمله ٔ بقولات است که در اکثر نقاط ایران به عمل می آید. اقسام آن عبارت است از: لوبیای قرمز، لوبیای سفید، لوبیای چشم بلبلی و در آن لغات است . دُجر. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). ثامر. حُنُبل . اَجلَل . لوبیاج . (صیدنه ). قریناء. (منتهی الارب ). لوباء. (المعرب ص 300). لوویاء. لوبیه . غند ماش . تُلک . ژاژومک که به عربی لیاء گویند. (برهان ). صاحب بحر الجواهر گوید: حارة فی الاولی معتدل الرطوبة و الیبوسة و قیل بارد یابس مُنق من دم النفاس و یُدِرﱡ الطمث و البول مخصب للبدن مخرج للاجنة و المشیة. (بحر الجواهر). ابوریحان در صیدنه آرد: ابن الاعرابی گوید:
عرب لوبیا را لیاء گوید و یکی را لیاة ومدّ و قصر الف در لوبیا لغت است و لوبیاج هم میگویند و لوبا نیز گویند. «ری » گوید به خط شمر دیدم که عرب لوبیا را دُجر گویند به ضم دال . و ثعلب از ابن الاعرابی به فتح دال روایت کند. و اهل ترمد او را ژاژومک گویند و به رومی مسوقی و به هندی دوَس و چولا نیز گویند. «ص اونی » گوید: گرم و تر است در اول و بادانگیز است ، باه را تقویت کند و بول و حیض را براند. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صاحب اختیارات گوید: لوبیا ولوبا نیز گویند و ثامر و آن سهلتر از ماش هضم شود وبیرون آید و نفخ وی کمتر از باقلا بود و نیکوترین آن سرخ بود که نخورده (؟) بود و طبیعت وی گرم بود در اول و معتدل بود در تری و خشکی و گویند سرد و خشک بود. و سرخ وی کمتر از غیر وی بود و آبی که وی را در آن پخته باشند حیض براند، خاصه سرخ وی و دم نفاس را پاک گرداند و بول براند و بدن را فربه کند و سینه و شش را نافع بود و مشیمه برون آورد و بچه ٔ مرده و وی مولد خلط غلیط بلغمی بود و مغثی و مولد اخلاط بد و نفخ بود و ضرر آن کم بود، چون : بازیت و مری و سرکه و خردل و نمک و فلفل و دارچینی و سقز مستعمل کنند و شراب بر سر آن بیاشامند - انتهی . حکیم مؤمن در تحفه آرد:لوبیا، مؤلف تذکره گوید: لغت هندی است و به یونانی سیاهن (سیلمین ) و به عربی (ظ . به عبری ) فریقا نامند. نبات او شبیه به لبلاب و منبسط بر زمین و بعضی به مجاور خود می پیچد و دانه ٔ بعضی سفید و از بعضی سرخ واز باقلی کوچکتر و شبیه به گرده ٔ طیور و غلافش مانندباقلی و از آن رقیق تر و قوتش تا دو سال باقی و بهتراز باقلی و زبون تر از نخود و سرخ او در آخر اول گرم ، و سفید او مایل به اعتدال و محرک باه و مولد منی ومدرّ شیر و بول و حیض و مسمن بدن . و شرب آب مطبوخ او با اندکی قند و جلوس در طبیخ او منقی نفاس و مخرج جنین زنده و مرده و مشیمه و جهت درد کمر و گرده مفیدو دیرهضم و نفاخ و مولد خلط غلیظ و مصلحش خردل و آبکامه و زنجبیل و بالخاصیه مورث غثیان و مصلح آن دارچینی و سکنجبین است . ضریر انطاکی در تذکره آرد: لوبیا، هندی ُ بالیونانیه سیاهین و القبطیه مامیرا و العبریة فریقا نبت سبط عریض الاوراق یمتد علی الارض و فی قضبانه کالخیوط یغرس بنیسان و یدرک بحزیران ثمره حب کالکلی مطرف بالحمرة و بعضه بالسواد داخل غلف اطول و اغلظ من الحلبة تبقی قوة هذا الحب نحو عشر سنین و هواجود من الفول و دون الحمص حار رطب فی الثانیة ینفع من اوجاع الظهر و الکلی یهیج الباه جدا خصوصاً بالزنجبیل و یخصب الابدان و الهند تأکله لذلک کثیراً و اجود ما اکلت رطبة بالجوز و الزیت و ملازمة اکلها تجلو الابدان ولکنها تولد ریحاً یصلحها السکنجبین و الدارصینی و قیل تسمی الدمادم :
نیستی آگه چه گویم مر ترا جز من همانک
عامه گوید نیستی آگه ز نرخ لوبیا.

ناصرخسرو.


پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست .

ناصرخسرو.


گه بپختم از برایت لوبیا.

مولوی (از آنندراج ).


پا بجای زنگ زر بندم بپایش کوفته
باز درّ لوبیا چنگل به جوهر گیرمش .

بسحاق اطعمه .


دمادم ؛ نوعی از لوبیای هندی است . (منتهی الارب ). خرمه ؛ گیاهی است مانند لوبیا. (منتهی الارب ).
- لوبیا چیتی ؛ لوبیای دورنگ مشهور به لوبیا قزوینی .
- لوبیا سبز ؛ لوبیای تازه . لوبیا که در غلاف بود نارسیده .
- لوبیا سفید ؛ نوعی از لوبیا به رنگ سفید یکدست . لوبیا الابیض . اصوفورون . فاسیولن . فاسیلیون .
- لوبیا قرمز ؛ نوعی از لوبیا به رنگ قرمز یکدست . رجوع به لوبیا شود.
- لوبیا گلی . رجوع به لوبیا قرمز شود.
- || قسمی گل .
- لوبیا هندی ؛ قسم اخیر فشغ است و در عراق دمادم نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- لوبیای تازه ؛ لوبیای با پوست سبز. لوبیای نارسیده که در غلاف بود .
- امثال :
نرخ لوبیا را ندانی یا هنوز نرخ لوبیا نداند .

فرهنگ عمید

۱. از دانه های خوردنی سرشار از پروتئین که پختۀ آن خورده می شود، ژاژک، ژاژومک.
۲. گیاه این دانۀ علفی، گل های ریز بنفش دارد و دانۀ آن در غلاف است.

دانشنامه عمومی

لوبیا نام نوعی دانه خوراکی است. در سال ۱۵۳۳ میلادی لوبیا به نام مکزیکی اولیه اش «ایاکوک» از آمریکا به اروپا آورده شد و از آنجا به سایر نقاط جهان راه یافت و اکنون همه ساله میلیون ها تن به مصرف می رسد و یکی از مواد غذایی نسبتاً ارزان و فراوان است.
لوبیا سبز
لوبیا چیتی
لوبیا چشم بلبلی
لوبیا سفید
لوبیا قرمز
لوبیا سیاه
سویا
لوبیا از ۲۲ درصد پروتئین، ۶۲ درصد قند(کربوهیدرات) از نوع نشاسته و ۲ درصد مواد چربی تشکیل شده و یکی از مقوی ترین حبوبات روی زمین به شمار می رود و چون مواد پروتئینی آن نسبتاً زیاد است، عده ای از دانشمندان آن را بمانند عدس، «گوشت فقرا» هم نامیده اند. زیرا «تا حدودی» می تواند جای خالی گوشت حیوانی را در یک برنامهٔ غذایی سالم پر کند و تا حدی همان مواد لازم در گوشت را به بدن برساند.لوبیا برای بعضی از مردم که دارای معده ضعیف هستند غذای سنگینی به شمار می رود و ممکن است به دشواری هضم شود. اما اگر چند روزی آن را در آب خیس کنند و هنگامی که لوبیا می خواهد جوانه بزند آن را بپزند، هم زودتر پخته می شود و هم سریعتر گوارده و جذب می گردد.
این لوبیای تازه جوانه زده، دارای ویتامین های گوناگون هم خواهد بود که مهم ترین آن ها عبارت اند از انواع ویتامین «ب» ویتامین «ث» ویتامین «د». بنا براین فواید چنین لوبیایی خیلی بیش از لوبیای خیس نشده وجوانه نزده می باشد. لوبیا برای مبتلایان به رماتیسم، اختلال فشارخون و بیماری های کلیوی خوراک سودمندی به شمار می رود. اما بعلت سرشار بودن از کربوهیدرات نشاسته، اشخاص چاق و مبتلایان به بیماری قند (دیابت) باید از مصرف زیاد آن پرهیز کنند و نیز کسانی که به بیماری نقرس دچارند یا اورهٔ خونشان بیشتر از حد طبیعی است به علت وجود پروتئین نسبتاً زیاد در لوبیا باید در مصرف آن احتیاط کنند و از لوبیای سبز استفاده نمایند.
Source: فائو (FAO)

دانشنامه آزاد فارسی

لوبیا (bean)
بذر بسیاری از گیاهان تیرۀ نخود. لوبیاها ترکیبات ازت دار و پروتئینی غنی اند و آن ها را برای تغذیۀ انسان، گاو، و اسب می کارند. انواع متفاوت لوبیاها را در سراسر اروپا، امریکا، امریکای جنوبی، چین، ژاپن، آسیای جنوب شرقی، و استرالیا می کارند. باقلا (vicia faba) از پیش از تاریخ در اروپا کاشته می شده است. لوبیا سبز (phaseolus vulgaris) احتمالاً از امریکای جنوبی منشأ گرفته است. لوبیای رونده (phaseolus coccineus) به گونۀ قبلی نزدیک است، امّا به سبب فرم رویشی بالا روندهاش با آن تفاوت دارد. از لوبیاهای مناطق گرم تر، می توان لوبیای روغنی (phaseolus lunatus) از امریکای جنوبی؛ سویا (Glycine max)، که به فراوانی در چین و ژاپن مصرف می شود؛ و لوبیای باله دار (Psophocarpus tetragolobus)، در آسیای جنوب شرقی، را نام برد. ریشه های غده ای لوبیای باله دار در مناطق حاره ای، که دچار فقر پروتئین در رژیم غذایی اند، قابلیت تبدیل شدن به محصول زراعی عمده را دارد. لوبیای آسیایی مانگو (phaseolus mungo) جوانه های خاصی تولید می کند که در آشپزی چینی مصرف می شوند. لوبیاهای کنسروی نوعی از لوبیای معمولی (Phaseolus vulgaris)اند که در ایالات متحده امریکا به خوبی می رویند. از جنس Phaseolus سه گونه در ایران می روید که بومی بلوچستان اند. دیگر گونه ها وارداتی و کاشته شده اند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: lubiyâ
طاری: libiyâ
طامه ای: luviyâ
طرقی: liviyâ
کشه ای: libiyâ
نطنزی: lubiyâ


پیشنهاد کاربران

در پارسی " تلک tolek " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
تلک سرخ = لوبیا قرمز
تلک بوبردی = لوبیا بلبلی

Kidney bean

لوبیا کلمه ای آکدی است که وارد زبانهای فارسی و ترکی شده است. در زبان ترکی به صورت لوبیه lobiyə تلفظ میشود


کلمات دیگر: