وهران . [ وَ ] (اِخ ) شهری است به مغرب و از آن تا تلمسان یک شب راه است . شهر کوچکی است و در کنار دریا قرار گرفته و مردم آن بیشتر به تجارت مشغولند. رجوع به معجم البلدان شود.
وهران
لغت نامه دهخدا
وهران . [ وَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان با 310 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
وهران. [ وَ ] ( اِخ ) شهری است به مغرب و از آن تا تلمسان یک شب راه است. شهر کوچکی است و در کنار دریا قرار گرفته و مردم آن بیشتر به تجارت مشغولند. رجوع به معجم البلدان شود.
وهران. [ وَ ] ( اِخ ) جایی است در فارس. ( معجم البلدان ).
وهران. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان با 310 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
وهران. [ وَ ] ( اِخ ) جایی است در فارس. ( معجم البلدان ).
وهران. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان با 310 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
وهران . [ وَ ] (اِخ ) جایی است در فارس . (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: