کلمه جو
صفحه اصلی

ترشی

فارسی به انگلیسی

sourness, acidity, pickles, acerbity, pickle, tartness

sourness, acidity, pickles


acerbity, acidity, pickle, sourness, tartness


فارسی به عربی

حموضة , مخلل

مترادف و متضاد

acerbity (اسم)
تندی، ترشی، دبشی، درشتی

pickle (اسم)
ترشی، سر که، خیار ترشی، وضعیت دشوار

acidity (اسم)
ترشی، اسیدیته، حموضت

acidification (اسم)
ترشی، اسید سازی، اسید شدگی، تحمیض

souse (اسم)
شستشو، ترشی، اب نمک، اهار فروبری

verjuice (اسم)
ترشی، تیزی، ابلیمو، ابغوره، اب سیب ترش، اب ترش میوه نرسیده

asperity (اسم)
ترشی، خرق، تلخی و خشونت، خشونت، نامطبوعی

فرهنگ فارسی

۱- کیفیت چیز ترش حموضت .۲- ( اسم ) کلی. مواد غذایی که مز. ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد . ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند. ۳- اسید. جمع : ترشیها. ترشیجات .
نرمی کردن با یکدیگر نرمی کردن .

فرهنگ معین

(تُ ) (اِ. ) کلیة مواد غذایی که مزة ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند. ، ~انداختن کنایه از: بلااستفاده و عاطل گذاشتن .

لغت نامه دهخدا

ترشی. [ ت ُ / ت ُ رُ ] ( حامص ) حموضت. ( ناظم الاطباء ). مقابل شیرینی :
بزرگوارا دانی کز آفت نقرس
ز جمله ترشیها همی بپرهیزم.
انوری.
یکی چون ترشی آن غوره خوردی
چو غوره زآن ترشرویی نکردی.
نظامی.
همه کس را دندان به ترشی کُند شود مگر قاضی را که به شیرینی. ( گلستان ).
- ترشی دل ؛ ترش شدگی معده و دل سوخته. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ترش کردن شود.
|| سختی و ترشرویی. ( ناظم الاطباء ) :
از شیر شتر خوشی نجویم
چون ترشی ترکمان ببینم.
خاقانی.
نه کمال حسن باشد ترشی و روی شیرین
همه بد مکن که مردم همه نیکخواه داری.
سعدی.
|| حزن و اندوه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) آچار و مخلل و چیزی که در سرکه حفظ کنند و با غذا جهت گوارد و تحریک اشتهاتناول نمایند، مانند ترشی بادنجان و ترشی لیمو و ترشی انبه ، و هر چیزی که ترش باشد. ( ناظم الاطباء ) :
هر دوستی که خوانْش من اندر نهم به پیش
شیرینیش مدیح بود ترشیش هجا.
سوزنی.

ترشی. [ ت َ رَش ْ شی ] ( ع مص ) نرمی کردن بایکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نرمی کردن. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ).

ترشی . [ ت َ رَش ْ شی ] (ع مص ) نرمی کردن بایکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نرمی کردن . (از اقرب الموارد) (المنجد).


ترشی . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (حامص ) حموضت . (ناظم الاطباء). مقابل شیرینی :
بزرگوارا دانی کز آفت نقرس
ز جمله ٔ ترشیها همی بپرهیزم .

انوری .


یکی چون ترشی آن غوره خوردی
چو غوره زآن ترشرویی نکردی .

نظامی .


همه کس را دندان به ترشی کُند شود مگر قاضی را که به شیرینی . (گلستان ).
- ترشی دل ؛ ترش شدگی معده و دل سوخته . (ناظم الاطباء). رجوع به ترش کردن شود.
|| سختی و ترشرویی . (ناظم الاطباء) :
از شیر شتر خوشی نجویم
چون ترشی ترکمان ببینم .

خاقانی .


نه کمال حسن باشد ترشی و روی شیرین
همه بد مکن که مردم همه نیکخواه داری .

سعدی .


|| حزن و اندوه . (ناظم الاطباء). || (اِ) آچار و مخلل و چیزی که در سرکه حفظ کنند و با غذا جهت گوارد و تحریک اشتهاتناول نمایند، مانند ترشی بادنجان و ترشی لیمو و ترشی انبه ، و هر چیزی که ترش باشد. (ناظم الاطباء) :
هر دوستی که خوانْش من اندر نهم به پیش
شیرینیش مدیح بود ترشیش هجا.

سوزنی .



فرهنگ عمید

۱. نوعی چاشنی اشتهاآور و ترش مزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر، و امثال آن ها در سرکه تهیه می کنند.
۲. از چهار طعم اصلی، مانندِ طعم سرکه.
۳. (حاصل مصدر ) [مجاز] بدخلقی.

دانشنامه عمومی

تُرشی یکی از چاشنی ها به ویژه در آشپزی خاورمیانه و بالکان است. ترشی گذاشتن یکی از فرایندهای نگهداری طولانی مدت تره بار است که خوراکی مورد نظر را درون محلول آب نمک یا سرکه با پی اچ پایین و دارای حالت اسیدی قرار می دهند.با بهره گیری از این فرایند، می توان مواد خوردنی فاسد شدنی را تا چند ماه سالم نگه داشت. اگر ماده خوراکی خود دارای آب کافی باشد، تنها افزودن نمک برای ساختن ترشی بس است.در برخی کشورها مانند کره، به انواع سبزیجات نمک می افزایند و این نمک، آب اضافی موجود در سبزیجات را خارج می کند. سپس سبزیجاتی را که آب اضافی شان گرفته شده می گذارند تا به شیوهٔ طبیعی فراورده شود و محلول سرکه مانندی درست شود. بر خلاف فرایند کنسرو کردن، در ترشی گذاشتن نیازی به استریل نمودن کامل ماده خوراکی نمی باشد.
در نمک سودکردن نمک یا محلول نمکی با فشار اسمزی آب موجود در میکروب ها را بیرون رانده و میکروب ها را می کُشد یا در ترشی ها پ هاش ترشی که اسیدی است سبب می شود که هیچ باکتری یا قارچی نتواند در چنین محیطی نمو کند.
فرایند ترشی گذاشتن برای نگهداری از مواد خوراکی و بهره گیری از آن ها در بیرون از فصل برداشتشان به وجود آمد. از مواد خوراکی ترشی شده در مسافرت های طولانی، به ویژه مسافرت های دریایی استفاده می شد. پیش از اختراع موتور بخار، گوشت گاو و خوک نمک سود شده، خوراک ملوانان به شمار می آمد. البته امروزه افراد، نه تنها به دلیل نگهداری از مواد خوراکی، بلکه به دلیل لذت بردن از مزه انواع ترشی، اقدام به ترشی گذاشتن می کنند.
اگر چه امروزه واژه ترشی تنها به انواع سبزیجات و صیفی جات ترشی شده گفته می شود، در گذشته از انواع خوراک ها ترشی تهیه می کردند (مخصوصاً مردم آسیایی).

دانشنامه آزاد فارسی

تُرشی
نام عام مخلوط در سرکه نهادۀ شماری از میوه ها و سبزی ها و ادویه ها، که برای تحریک اشتها به همراه غذای اصلی صرف می شود. ترشی انواع فراوان دارد؛ معروف ترین و مرسوم ترین نوع ترشی، ترشی مخلوط است، فراهم آمده از پیاز سفید نقلی، گل کلم، کلم پیچ، خیار، هویج، سیب زمینی ترشی، فلفل سبز یا قرمز، سیر، سرکه، کرفس، نمک، نعناع و ترخون. دیگر از انواع ترشی های معروف، سیر ترشی است که ارزش آن به مدت زمان ماندن در سرکه است. ترشی بادنجان نیز از دیگر انواع معروف ترشی است و به دو صورت تهیّه می شود: ۱. لیتۀ بادنجان که بادنجان قلمی بی تخم و دانه را پوست گرفته از چرخ گوشت می گذرانند و بدان سرکه، زردچوبه، نمک، و سبزی های معطر ترشی می افزایند؛ ۲. ترشی بادنجان خرد نکرده و پوست نگرفته که شکم بادنجان پوست نگرفته را باز می کنند و مخلوط سبزی را در درون آن جا می دهند و بادنجان های شکم پر را در سرکه می نهند. ترشی مخلوط میوه ها، ترشی انبه، و ترشی آلبالو از دیگر انواع ترشی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ‏ ترشی یکی از مزه‏هاست.
از آن به مناسبت در باب نکاح یاد شده است.
حکم ترشی برای عروس
مستحب است تازه عروس در هفته نخست عروسی از خوردن سیب ترش و سرکه خودداری کند.


گویش اصفهانی

تکیه ای: torši
طاری: torši
طامه ای: torši
طرقی: torši
کشه ای: torši
نطنزی: torši


گویش مازنی

/tershi/ ترشی – از مزه ها - عصاره ی برخی میوه های ترش مزه که به عنوان چاشنی غذا مورد استفاده قرار می گیرد

۱ترشی – از مزه ها ۲عصاره ی برخی میوه های ترش مزه که به عنوان ...


واژه نامه بختیاریکا

( تُرُشی ) ترشی؛ انار دانه؛ نام ترشی مترادف با ترشی انار است.

جدول کلمات

اسید


کلمات دیگر: