مترادف سیب : آلمه، تفاح، سیو، حیران، سرگشته، مبهوت
سیب
مترادف سیب : آلمه، تفاح، سیو، حیران، سرگشته، مبهوت
فارسی به انگلیسی
apple
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
۱. آلمه، تفاح، سیو
۲. حیران، سرگشته، مبهوت
اسم
آلمه، تفاح، سیو
حیران، سرگشته، مبهوت
فرهنگ فارسی
طایفه از طوایف ناحیه سراوان کرمان
فرهنگ معین
(س ) (ص .) سرگشته ، گیج .
(س ) (ص . ) سرگشته ، گیج .
[ په . ] (اِ.) درختی است از تیرة گل سرخیان ، برگ هایش بیضوی با دندانه های فاصله دار، میوه اش خوشبو و خوش طعم و بر چند قسم است . همة اقسام آن خوشبو، لطیف و مغذی است . ؛ مثل ~ که از وسط نصف کرده باشند کنایه از: عیناً شبیه کسی .
لغت نامه دهخدا
نه غلیواژ ترا صید تذرو آرد و کبک
نه سپیدار ترا بار بهی آرد و سیب .
ناصرخسرو.
سیب صفاهان الف فزود در اول
تا خورم آسیب جانگزای صفاهان .
خاقانی .
میوه های لطیف طبعفریب
از ری انگور و از سپاهان سیب .
نظامی .
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ .
سعدی .
سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالو
باز انجیر وزیری و خیار خوشخوار.
بسحاق اطعمه .
- سیب آزایش ؛ نوعی از سیب است که در اصفهان بهتر باشد. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : و میوه های تازه و شیرین و رسیده مثل سیب های گوناگون چون سیب آزایش آبدار چون سیب بی آسیب زنخدان لعبتان چگل .(ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 108).
سیب آزایش ذقن داری
چه غم از ضعف حال من داری .
خان خالص (از آنندراج ).
غبغب ساقی بدست آریم در مستی ندیم
ضعف دل را چاره ای از سیب آزایش کنیم .
میرزا زکی ندیم (از آنندراج ).
خال چون بوسه گره گشته بگرد دهنت
سیب آزایش بهتر ز دلیل ذقنت .
میرنجات (از آنندراج ).
- سیب آفتابی ؛ کنایه از سیب داغدارو پژمرده .
- سیب بخور ؛ نوعی از سیب بسیار خوشبو که پوست آنرا مانند عود بخور کنند. (از آنندراج ) (غیاث ) :
ز آتش تب بر رخ آن رشک حور
سیب زنخ سوخت چو سیب بخور.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).
- سیب پیاده ؛قسمی سیب که هم پوست و هم گوشت و میوه آن سرخ است .
- سیب ترشک ؛ قسمی سیب که طعم ترش دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).
- سیب جنگلی ؛درخت سیب جنگلی که از نیاکان سیب باغی میباشد آنرا در رودسر، سیب ، هسیب و هسی و در طوالش سف و در ارسباران و آستارا آلما خوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 237).
- سیب دست افشار ؛ از عالم ترنج دست افشار. (آنندراج ).
- سیب دلیلی ؛ سیب مخصوص یزد. (آنندراج ) :
بیوسف راهبر گردیده آن چاه زنخدانم
دلالت کرد این سیب دلیلی تا بکنعانم .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
- سیب مُسکان ؛ سیب مخصوص طوس . (آنندراج ) :
بشاخ سیب پیدا سیب مسکان
چو بر زلف بتان سیب زنخدان .
نجیب خالص (از آنندراج ).
- امثال :
سیب تا فرودآمدن هزار چرخ میخورد ؛ یعنی تا چشم بهم زنی چرخ هزار چرخ زند و عجب چیزها روی کار آورد. (آنندراج ).
سیبی و سجودی ؛ به معنی تحفه ٔ محقر و نیاز بسیار. (آنندراج ) :
درطریقت چونکه سیبی و سجودی گفته اند
پیش هر سیب زنخدانی سجودی میکنم .
سالک قزوینی (از آنندراج ).
سیبی و سجودی دان دل بر کف تسلیم .
در عالم درویشی از کفر همین دارم .
ابراهیم ادهم (از آنندراج ).
|| (ص ) سرگشته . مدهوش . (برهان ). || (اِ) سرگشتگی . (برهان ). رجوع به سیب و تیب شود.
سیب . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کرمان ص 97).
سیب . [ س َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهش . عطا. بخشش . (ناظم الاطباء). ج ، سیوب . || یال اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مجداف کشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).مجداف و پاروی کشتی . (ناظم الاطباء). || موی دم اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سیب . [ س َ ] (ع مص ) رفتن آب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). روان گردیدن آب . (ناظم الاطباء). || شتاب رفتن آب و مار و جزآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بر سر خود رفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نه غلیواژ ترا صید تذرو آرد و کبک
نه سپیدار ترا بار بهی آرد و سیب.
تا خورم آسیب جانگزای صفاهان.
از ری انگور و از سپاهان سیب.
برآورند غلامان او درخت از بیخ.
باز انجیر وزیری و خیار خوشخوار.
سیب آزایش ذقن داری
چه غم از ضعف حال من داری.
ضعف دل را چاره ای از سیب آزایش کنیم.
سیب آزایش بهتر ز دلیل ذقنت.
- سیب بخور ؛ نوعی از سیب بسیار خوشبو که پوست آنرا مانند عود بخور کنند. ( از آنندراج ) ( غیاث ) :
ز آتش تب بر رخ آن رشک حور
سیب زنخ سوخت چو سیب بخور.
- سیب ترشک ؛ قسمی سیب که طعم ترش دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- سیب جنگلی ؛درخت سیب جنگلی که از نیاکان سیب باغی میباشد آنرا در رودسر، سیب ، هسیب و هسی و در طوالش سف و در ارسباران و آستارا آلما خوانند. ( از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 237 ).
- سیب دست افشار ؛ از عالم ترنج دست افشار. ( آنندراج ).
- سیب دلیلی ؛ سیب مخصوص یزد. ( آنندراج ) :
بیوسف راهبر گردیده آن چاه زنخدانم
دلالت کرد این سیب دلیلی تا بکنعانم.
فرهنگ عمید
۲. درختی از تیرۀ گل سرخیان، دارای برگ های بیضی و دندانه دار که شکوفه های سفید و صورتی دارد.
دانشنامه عمومی
Malus communis Desf.Malus pumila auct.Pyrus malus L.
درخت سیب (نام علمی: M. pumila) درختی برگریز از خانواده گلسرخیان است که به خاطر میوه شیرین و گوشتی اش شناخته شده است. در سرتاسر دنیا، این درخت برای میوه اش کشت می شود و وسیع ترین گونهٔ رشد کرده از سرده مالوس است. منشأ این درخت آسیای مرکزی است؛ جایی که امروزه هنوز هم گونهٔ وحشی آن یعنی مالوس سیورسی یافت می شود. سیب پس از هزاران سال کشت در آسیا و اروپا، توسط مهاجران اروپایی به آمریکای شمالی برده شد. سیب در برخی فرهنگ ها از اهمیت مذهبی و اساطیری بالایی برخوردار است، از جمله فرهنگ اهالی اسکاندیناوی، یونان و مسیحیان اروپایی قدیم. سیب همچنین یکی از سین های اصلی هفت سین است.
درختان سیب حاصل از کاشت دانه بزرگ هستند، اما درختان حاصل از پیوند ریشه (ساقه زیرزمینی) کوچکند. بیش از ۷٬۵۰۰ رقم سیب شناخته شده وجود دارد، و در نتیجه طیف وسیعی از ویژگی های دلخواه به دست می آید. ارقام مختلف برای سلیقه ها و استفاده های مختلف از جمله آشپزی، مصرف خام و تولید شراب پرورش می یابند. درختان سیب معمولاً با پیوند زدن تکثیر داده می شوند، گرچه سیب های وحشی به سادگی از دانه می رویند. درختان و میوهٔ سیب مستعد تعدادی از آفت های قارچی و باکتریایی قابل کنترل با روش های ارگانیک و غیرارگانیک هستند. در سال ۲۰۱۰، در بخشی از پژوهشی که برای کنترل بیماری و پرورش انتخابی محصول سیب صورت گرفت، ژنوم این میوه رمزگشایی شد.
سیب همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سیب (اهواز)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اهواز در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان غیزانیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۷ نفر (۴خانوار) بوده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۳٬۸۷۹ نفر (۱٬۰۵۸خانوار) بوده است.
معصومه نادری در نقش معصومه
زهرا نادری در نقش زهرا
قربانعلی نادری در نقش پدر
عزیزه محمدی در نقش عزیز
زهرا سقری ساز
سارا سقری ساز
امیرعلی خسروجردی
امیرحسین خسروجردی
صغری بهروزی
فاطمه مهدی زاده چرمی
اصلی رفعتی
ایرج سرباز
اصغر مشکینی
عباس رمضان خانی
همسایه های یک خانواده چهار نفری به سرپرستی پیرمردی به نام ملا، طی طوماری به سازمان بهزیستی خبر می دهند که ملا یازده سال است معصومه و زهرا، دو دختر نوجوانش را در خانه زندانی کرده است. سازمان بهزیستی ملا و همسر نابینایش را به همراه دخترها با خود می برد، و از پدر و مادر تعهد می گیرد که از این پس دخترانشان را زندانی نکنند. بچه ها با والدینشان به خانه برمی گردند؛ اما ملا که از شکایت و گزارش و عکس یکی از روزنامه ها به شدت عصبانی است، همچنان به معصومه و زهرا اجازه نمی دهد از منزل خارج شوند. خانم محمدی، مددکار سازمان بهزیستی که ادامه وضعیت پیشین را بر خانه حکمفرما می بیند، این بار ملا را که معتقد است طبق سنت های قدیمی آفتاب نباید روی دختر را ببیند، در خانه زندانی می کند و دو دختر را به داخل کوچه می فرستد. خانم محمدی یک اره آهن بر از همسایه ها قرض می گیرد و به ملا می دهد تا خود بعد از بریدن میله های آهنی در خانه، به حیاط راه پیدا کند. دخترها در کوچه با یک بستنی فروش نوجوان و یک بز برخورد می کند و پس از آن با پسر خردسال همسایه ـ که سرگرمی اش آویزان کردن یک سیب بسته به نخ از تراس طبقه اول خانه شان به داخل کوچه است ـ آشنا می شوند. پسربچه از ملا برای خرید سیب پول می گیرد و دخترها از مغازه میوه فروشی سیب می خرند. معصومه و زهرا در محله به دو دختر دیگر برمی خورند که در حال بازی کردن در خیابان هستند، و با آنها همراه می شوند. چهار دختر پس از مراجعه به یک دوره گرد ساعت فروش به خانه ملا برمی گردند تا از او برای خریدن ساعت پول بگیرند. اما پدر خانواده پشت میله ها گرفتار است و عصبی و خسته با خانم محمدی مشغول جربحث است. به پیشنهاد خانم محمدی، زهرا پس از تلاش فراوان موفق می شود کلید را داخل قفل در بچرخاند و پدر را آزاد کند. ملا دست دو دخترش را می گیرد و با همدیگر از خانه بیرون می روند. مادر پیر و نابینای خانواده نیز در حالی که به دنبال دیگر اعضای خانواده می گردد، وارد کوچه می شود و با سیب آویزان پسربچه همسایه از تراس طبقه اول برخورد می کند.
دانشنامه آزاد فارسی
میوه ای از چندین گونۀ متعلق به درخت سیب. چندصد نوع سیب زراعی در سراسر دنیا کاشته می شوند که به سیب های خوراکی، آشپزی، و سیب های مخصوص آب گیری تقسیم می شوند. همۀ این انواع از سیب وحشی مشتق شده اند. (جنس درخت سیب Malus، تیرۀ گل سرخیان). درخت سیب در کشورهای معتدل دارای اقلیم سرد و باران فراوان زمستانی بهتر رشد می کند. نوع مرغوب آن را به پایه های مقاوم پیوند می زنند. درخت را شش الی هشت سال قبل از آن که محصول مناسب تولید کند، می کارند. برای میوه دهی در بهار، درخت نیاز به گذراندن دورۀ خفتگی زمستانی دارد. لازم است زمانی که گل ها و میوه ها جوان اند از سرمازدگی محافظت شود. هرس کردن آن برای تولید شاخه های محکم ضروری است و برای محفاظت از میوه در برابر آفت ها و تحریک نمو میوه ها از سم پاشی استفاده می کنند. از هزاران سال قبل، سیب گیاه مغذی مهم اروپا و آسیا بوده است. اروپا و امریکای شمالی تولیدکنندگان اصلی سیب اند، اما سیب های گوناگونی در استرالیا، نیوزیلند، افریقای جنوبی، و برخی قسمت های آسیا نیز تولید می شود. باغ های میوۀ پیشرفتۀ تجاری دارای تعداد کمی گونه، ازجمله درختانی کوتاه رشد به ارتفاع دو مترند که آن ها را برای تسهیل و تسریع جمع آوری ماشینی به فاصلۀ یک متری می کارند. در ۱۹۸۹، صنایع تولید سیب ایالات متحده اعلام کرد که استفاده از دامینوزید را ادامه نمی دهد. مشخص شد این مادۀ شیمیایی، که قبلاً برای رسیدن و ترد شدن میوه های سیب به کار می رفت، موجب سرطان می شود. پانزده درصد از سیب هایی که در ایالات متحده تولید می شدند، محتوی این ماده بوده اند.
نقل قول ها
• «خوردن روزی یک سیب، پزشک را از شما دور می کند.» -> ضرب المثل آمریکایی
• «باغ ما سه درخت سیب داشت، سیب های آنها به رنگ گونه های فریده بود. وقتیکه شعله ورش می کردم و گونه هایش گلگون می شدند. فریده که به باغ ما می آمد، اول به سراغ درختهای سیب می رفت. آدمی همیشه فریفتهٔ چیزهاییست که از آنها دور است.»• «روزهایی که با هم قهر بودیم، سیب های سرخ را می چیدم، آنها را نوازش می کردم، و به آب جوی می دادم. آب آنها را به سوی باغ فریده می برد. از دنبال آنها می رفتم و هر جا به علفها و پونه های کنار جوی گیر می کردند، با ترکهٔ دستم آزادشان می کردم. در آنسوی دیوار فریده را می دیدم که با شادی دنبال آنها می دود و آنها را از آب می گیرد.حالا که آن باغ خالیست، برای که سیب ها را به آب جوی بیاندازم؟»کتاب: همیان ستارگان- داستان برای که سیب ها را به آب جوی بیاندازم. نوشتهٔ :عباس حکیم. صفحه 499• «سرانجام اشک هایش را پاک کرد. لحظه ای آرام گرفت. در سکوت غم انگیزی مرا بوسید و از جیب جلیقه اش که در گوشهٔ زندان افتاده بود، چند شاهی پول خرد درآورد و به پسرعمویم داد و گفت: «برایش سیب قندی بخر.» مثل اینکه با این کار به خودش هم دلداری داد.»• «بعد از آن دیگر پدرم را ندیدم، اما هر سال بهار، در آخرین روزهای فصل و اوایل تابستان که سیب قندی به بازار می آید، این میوهٔ سفید و ظریف با آن عطر لطیفش مرا به یاد آخرین دیدار پدرم در زندان می اندازد:پدری که خیلی زود از دست دادمش…»کتاب: همیان ستارگان- داستان سیب قندک. نوشتهٔ :علی اکبر کسمایی. صفحه۲۸۴ و 285• «اوه! وقتی بادهای جنوب می وزند، سیب ها خوشحال هستند.»ویلیام والاس هارنی، آدونیس• «اما آن دو مرد فروشندهٔ سیب، پس یکی از ایشان کسی است که برای محبت خدای موعظه می کند.» -> انجیل برنابا از برنابا، مترجم حیدرقلی سردار کابلی
• «لیکن کسی که پوست را به وزن آن به طلا می فروشد و سیب را می نهد، همانا او کسی است که بشارت می دهد تا مردم راضی شوند.» -> انجیل برنابا از برنابا، مترجم حیدرقلی سردار کابلی، فصل ۱۳۴
• «به ایشان فرمود: بنگرید به درستی که عطا می کنم شما را هر ثمری که بخورید از آن، به جز سیب و گندم.» -> انجیل برنابا از برنابا، مترجم حیدرقلی سردار کابلی، فصل 38
• «ظهر تابستان است.• سهراب سپهری - کتاب حجم سبز• «یک سیب را که بالا بیندازی هزار چرخ می خورد»• «سیب، خیلی دور از درختش نمی افتد.»
دانشنامه اسلامی
گویش اصفهانی
تکیه ای: sow
طاری: sow
طامه ای: sow
طرقی: sow
کشه ای: sow
نطنزی: sow
گویش مازنی
استخوان لگن خاصره
پیشنهاد کاربران
ضد سیب: آسیب
https://www. digikala. com/product/dkp - 856966/سیب - قرمز - دماوند - فله - 1 - کیلوگرم
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد.
کلمه آشنا:سیب، میوه ی سلامتی.
کلمه جدید:سَیْبْ:عطا، بخشش.
ارتباط سازی:سَیْبْ من به تو سیب است یا سیب یک سَیْبْ الهی است به آدم.
درج یاقوت را به در یتیم
کرد چون سیب عاشقان به دو نیم
معنی بیت : لبخندی زد و سیب عاشقان ( غنچه ی سرخ دهان ) را به دو نیم کرد .
دکتر ثروتیان در مورد سیب عاشقان می نویسد : " هم اکنون در میاندآب و مراغه ( آذربایجان ) سیب عاشقی یکی از انواع بسیار خوب و مشهور سیب است که آن را ( عاشیق آلماسی ) می نامند . نصف روی آن زرد و نصف دیگرش سرخ رنگ است گویی عاشقی رخ زرد بر رخسار سرخ معشوق نهاده است . "
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص484 )
شهریار در حیدر با با به این نوع از سیب اشاره کرده است .
شنگیل آوا یوردى ، عاشیق آلماسىی
گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسىی
داش آتماسی ، آلما ، هیوا سالماسىی
قالیب شیرین یوخی کیمین یادیمدا
اثر قویوب روحومدا ، هر زادیمدا
( دیار شنگل آوا با آن سیب های عاشقی اش یادش بخیر )
( هر از گاهی به عنوان مهمان گذرم به آنجا می افتاد )
( که سنگ می انداختیم سیب و به را از درخت پایین می آوردیم )
( گویی وقتی این خاطرات را به یاد می آورم خواب شیرین می بینم )
( این خاطرات در تارپود وجودم رخنه کرده و همه رفتارم را تحت تاثیر قرار داده )
إِلَهِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالأَْصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأَْشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَی فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ
خدایا، اگر مرا با زنجیرها ببندی، و عطایت را در میان مردم از من بازداری، و بر رسواییهایم دیدگان بندگانت را بگشایی،
وَ أَمَرْتَ بِی إلَی النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الأَْبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ
و مرا به سوی دوزخ فرمان دهی، و بین من و نیکان پرده گردی ( حائل گردی ) ، امیدم را از تو نخواهم برید، ( از دعای ابوحمزه ثمالی )
نامه مدل گوشی
در زبانهای ترکی آذربایجانی، ترکمنی، قزاقی، قرقیزی و مجاری به سیب، آلما می گویند
در زبان ترکی استانبولی به سیب، اِلما ( elma ) می گویند
در زبان مغولی به سیب، آلیم ( alim ) می گویند
در زبانهای هندی، اردو و فارسی سیب ( sib ) می گویند
در زبان ارمنی به سیب، خندزور ( khndzor ) می گویند
در زبان یونانی به سیب، میلو ( milo ) می گویند
در زبان روسی به سیب، یابلوکو ( yabloko ) می گویند
در زبان گرجی به سیب، واشلی ( vashli ) می گویند
سیب در دستگاه گوارش به سرعت به سرکه تبدیل میشود و زیان به بار می آورد. بیهوده نیست که آن را میوه ی ممنوعه نامیده اند.