کلمه جو
صفحه اصلی

سرکه


مترادف سرکه : خل

فارسی به انگلیسی

vinegar

فارسی به عربی

خل , مخلل

مترادف و متضاد

pickle (اسم)
ترشی، سر که، خیار ترشی، وضعیت دشوار

acetic acid (اسم)
سر که

acetum (اسم)
سر که، استخراج عصاره از گیاهان دارویی

vinegar (اسم)
سر که

خل


فرهنگ فارسی

مایع ترش که ازانگوریامویزیاخرمایاانجیر
( اسم ) مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید . سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند . جوهر سرکه . اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک . یا سرکه ده ساله . ۱ - سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد . ۲ - کینه دیرینه .

فرهنگ معین

(س کِ ) (اِ. ) مایعی است اسیدی بسیار تُرش و با بوی تند و زننده که از انگور، خرما، انجیر، گرفته می شود و طبیعت آن سرد و خشک است . ، ~ فروختن کنایه از: ترشرویی کردن . ، مثل سیر و ~ جوشیدن کنایه از: ناآرام بودن ، در تب و تاب بودن .

لغت نامه دهخدا

سرکه. [ س ِ ک َ /ک ِ ] ( اِ ) سرکا. گیلکی «سرکه » . می ترش شده بوسیله تخمیر. خَل . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). ابونافع. ( دهار ). اسم فارسی خَل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). آب انگور ترش شده :
بیاورد زن خوان و بنهاد راست
بر او تره و سرکه و نان و ماست.
فردوسی.
کرا سرکه دارو بود بر جگر
شود زانگبین درد او بیشتر.
فردوسی.
رغم مرا چو سرکه مکن چون به من رسی
رویی کزو بتنگ بریزد همی شکر.
فرخی.
چرا نبید حرام است و هست سرکه حلال
نه هم نبید بود ابتدا از آن سرکه.
منوچهری.
بسا کس کو خورد سرکه به خوان بر
نهاده پیش او حلوای شکر.
( ویس و رامین ).
تره و سرکه هست و نانت نیست
قامتت کوته است و جامه طویل.
ناصرخسرو.
ز می سرکه توان کردن ولیکن
ز سرکه می طمع داری نیاید.
خاقانی.
درستش شد که این دوران بدعهد
بقم با نیل دارد سرکه با شهد.
نظامی.
گر دهدت سرکه چو شیره مجوش
خیر توخواهد تو چه دانی خموش.
نظامی.
سرکه از دست رنج خویش و تره
بهتر از نان کدخدا و بره.
سعدی.
با هرکه نه دولتی است منشین
کز سرکه نگشت کام شیرین.
امیرخسرو دهلوی.
کسی را که از سرکه باشد دوا
شود دردش از انگبین بیشتر.
قرةالعیون.
- سرکه انداختن ؛ ریختن انگور یا مویز به خُم برای سرکه شدن.
- سرکه بر ابرو داشتن ؛ عبوس بودن. ترشرو بودن.
- امثال :
از خم سرکه ، سرکه پالاید.
به یکی گفتند سرکه هفت ساله داری ؟ گفت دارم و نمیدهم. گفتند چرا؟ گفت اگر به هر خواهنده میدادم هفت ساله نمیشد.
سرکه ای دادن و سپندان خواستن.
سرکه مفت شیرین تر از عسل است. ( آنندراج ).
سرکه نقد به از حلوای نسیه.

فرهنگ عمید

مایعی ترش که بخش اصلی آن اسیداستیک و آب است و از انگور، خرما، انجیر و بعضی میوه های آب دار دیگر به دست می آید و در داروسازی برای حل کردن بعضی داروها به کار می رود.
* سرکه فروختن: (مصدر لازم )
۱. فروختن سرکه به کسی.
۲. [قدیمی، مجاز] رو ترش کردن، روی در هم کشیدن، به کسی اخم کردن: سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی: ۱۳۱ ).

مایعی ترش که بخش اصلی آن اسیداستیک و آب است و از انگور، خرما، انجیر و بعضی میوه‌های آب‌دار دیگر به دست می‌آید و در داروسازی برای حل کردن بعضی داروها به کار می‌رود.
⟨ سرکه‌ فروختن: (مصدر لازم)
۱. فروختن سرکه به کسی.
۲. [قدیمی، مجاز] رو ترش کردن، روی در‌هم کشیدن؛ به کسی اخم کردن: ◻︎ سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی: ۱۳۱).


دانشنامه عمومی

اِدامُ البَیت.


سِرکه مایع ترشی است که از اکسید شدن اتانول حاصل از تخمیر قندهای موجود در انگور، خرما، آب سیب، آبجو و موادی از این قبیل به دست می آید. معمولاً ۳ تا ۵ درصد از حجم سرکه ها، اسید استیک می باشد. سرکه های طبیعی، اسید تاتاریک و جوهر لیموی کمتری دارند.
خواص میوه ها و سبزیها، غلامحسین قره گزلو
دانشنامه رشد.
سرکه معمولی افزون برداشتن آنتی بیوتیکهای طبیعی، پس از تخمیر دارای اسید آمینه های بیولوژیک می شود، در صورتی که در سرکه مصنوعی این ماده مهم وجود ندارد.
سرکه طبیعی ناظم متابولیسم بدن می باشد، چون ترشح بزاق را زیاد می کند، ترشح بزاق از نظر علم بیوشیمی، دارای مقدار زیادی مواد پروتئینی (آلبومین) است که غذا را بهتر حل و هضم می کند. همچنین اختلاط سرکه با بزاق دهان، از دندانها در برابر فساد دفاع می کند.
سرکه محرک بدن است و برای پاره ای از داروها، مانند آتروپینف ضدتریاک محسوب می شود. مدت ها پیش سرکه را عامل سرطان زا می دانستند، ولی هم اکنون تا اندازه ای آن را عامل مبارزه با مواد تولیدکننده سرطان (کانسروژن) به حساب می آورند.

دانشنامه آزاد فارسی

سرکه (vinegar)
مایع ترش، حاوی حداقل چهار درصد اسید استیک تهیه شده از تخمیر و اکسیداسیون الکل. چاشنی غذا و مادۀ نگه دارنده در ترشی ها به شمار می رود. سرکۀ جوانۀ جو (مالت)قهوه ای رنگ است و از حبوبات تهیه می شود. سرکۀ سفیدنوع تقطیرشدۀ آن است. از شراب سیب، شرابو عسلنیز سرکه می گیرند. سرکۀ تابستان، شراب سرکه شدۀ کهنه در چلیک های چوبی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سرکه از جمله الفاظی است که در فقه کاربرد دارد.
سرکه مایع ترش به دست آمده از مواد گوناگون، بویژه انگور و خرما می باشد.
کاربرد سرکه در ابواب فقه
از آن در بابهای طهارت، نکاح و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
سرکه در روایات
در روایات متعدد از سرکه تعریف و به خوردن آن سفارش شده است. از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده که فرمود: سرکه خوب خورشی است و خانواده ای که از آن برخوردارند، فقیر نمی شوند. و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: خداوند و فرشتگان او به سفره ای که در آن سرکه و نمک باشد درود می فرستند.
احکام سرکه
...

گویش مازنی

/serke/ سرکه

سرکه


پیشنهاد کاربران

سک

خل، سک

سِر، به معنی بی حس شدن است ، که هم به معنی کم و سبک است.
سرکه ، بی حس کننده ضعیف

سرکه در اصل Sirkə واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود بن حسین کاشغری

سرکه یک واژه پارسی است در شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره شده است و در هفت سین از آن بهره گرفته می شود و این واژه در گویش های گوناگون زبان پارسی نیز بکار می رود. همچنین آمیختگی دو واژه سرکه و انگبین، واژه سکنجبین ساخته می شود و همین واژه سکنجبین در رساله پورسینا بچشم می خورد. همین واژه سرکه به زبان عربی راه یافته و به شکل سِکر، واگویی و تلفظ می شود. دیوان لغاتی که کاربر بالا به آن اشاره می کند در سده 466 هجری قمری نوشته شده و گویا اشاره کاربر بالا به رویه 68 از ترجمه محمدزاده صدیق است و از همکنشی و تعامل واژگان سخن به میان آمده و از دید بُنواژه شناسی بررسی نکرده تا روشن شود این واژه از چه زبانی به زبان دیگری راه یافته است.


کلمات دیگر: