کلمه جو
صفحه اصلی

قضایا


مترادف قضایا : اتفاقات، حکایات، حوادث، رخدادها، رویدادها، وقایع، مسایل

برابر پارسی : پیش آمدها، سرگذشت، رخداد، رخدادها

مترادف و متضاد

۱. اتفاقات، حکایات، حوادث، رخدادها، رویدادها، وقایع
۲. مسایل


فرهنگ فارسی

جمع قضیه
( اسم ) جمع ۱ - اتفاقها حوادث : بعد ازاین قضایا نسبت بامرائ ترکمان و تکلو اندکی بی اعتماد شد . ۲ - قضیه های منطقی : و این نسبتها را مواد قضایا خوانند .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قضیه .

لغت نامه دهخدا

قضایا. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قضیه. ( منتهی الارب ).
- قضایا قیاساتها معها ؛ قضایائی است که عقل در آنها به واسطه امری که از ذهن غایب نمیگردد هنگام تصور طرفین حکم کند، چنانکه گوئیم چهارجفت است و این حکم به واسطه وسطی است که همواره در ذهن ما حاضر است و آن انقسام به دو متساوی می باشد، به وسیله همین وسط ذهن چنین شکلی ترتیب میدهد: چهار تقسیم میشود به دو متساوی و هرچه چنین باشد جفت است. پس چهار جفت است. این نوع قضایا را فطریات نیز نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به قضیة شود.

فرهنگ عمید

= قضیه

قضیه#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قضایا یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای مرکب تام قابل صدق و کذب است.
هر قولی که مشتمل بر اثبات یا نفی خبری باشد، و بر خلاف انشاء، قابل تصدیق و تکذیب باشد، قضیه نامیده می شود. علّامه حلّی در تعریف قضیه می گوید: قضیه، قولی است مرکب که در آن حکم شده باشد به صدق جزء دوم بر همان چیزی که جزء اول بر آن صدق می کند (صورت اوّل)، یا به تبعیت و مصاحبت جزء دوم نسبت به جزء اول (صورت دوّم)، یا به معاندت و تباین جزء دوم با جزء اول (صورت سوّم)، و یا به سلبِ (اتحاد، تابعیت و تباینِ) جزء دوم از جزء اول (صورت چهارم). صورت اول را قضیه حملیه، و صورت دوم را قضیه شرطیه متصله، و صورت سوم را قضیه شرطیه منفصله می گویند. مثال صورت اول (قضیه حملیه): "انسان حیوان است" که جزء اول "محکومٌ علیه"، و جزء دوم "محکومٌ به" است، و نیز مشتمل بر جزء دیگری است که "رابطه" نام دارد. لکن دو جزء اول جزء مادی هستند و رابطه، جزء صوری است که گاهی ذکر و گاهی حذف می شود. مثال صورت دوم (قضیه شرطیه متصله): "اگر خورشید طلوع کرده باشد روز موجود است" که به مصاحبت و تبعیت وجود روز نسبت به طلوع خورشید حکم شده است. مثال صورت سوم (قضیه شرطیه منفصله): "عدد یا زوج است یا فرد" که به مباینت و تعاند جزء اوّل با جزء دوم حکم کرده ایم. مثال صورت چهارم: "چنین نیست که انسان حیوان است" و "چنین نیست که اگر خورشید طلوع کرده باشد روز موجود است" و "چنین نیست که عدد یا زوج است یا فرد". علاوه بر اجزای مادی (محکومٌ علیه و محکومٌ به) و صوری (رابط) که اجزای ذاتی قضیه هستند و هر قضیه ای خالی از آنها نیست، اجزای دیگری نیز در قضیه هست که مقتضای ذات قضیه نیست مانند ادات سلب و جهت، که در بعضی از قضایا ذکر می شوند و در بعضی دیگر ذکر نمی شوند. در کتاب های منطقی از نام های دیگری هم برای قضیه استفاده شده مثل: اخبار، خبر، حکم و قول جازم.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.• خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی.• شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.• مظفر، محمدرضا، المنطق.
۱. ↑ مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۲۴۶-۲۵۴.
...

پیشنهاد کاربران

قضایا ( جمع قضیه ) ــ پرونده ها، موارد، مسائل؛موضوعات؛ امور، کارها
به انگلیسی: ( مفرد ) case. ( جمع ) cases
نمونه ها: قضایای پناهندگی asylum cases
سوئدی ( سویدی ) : asyl�renden


کلمات دیگر: