کلمه جو
صفحه اصلی

قلیان


برابر پارسی : نارگیله

فارسی به انگلیسی

hooka, hookah, hubble-bubble, water pipe, nargileh

shisha, nargileh, hookah


hooka, hookah, hubble-bubble, water pipe


فارسی به عربی

شیشَة، غَرشَة، نارجیلَة


مترادف و متضاد

hookah (اسم)
غلیان، قلیان، قلیان هندی، نارگیله

hubble-bubble (اسم)
غلیان، شلوغ، قلیان

فرهنگ فارسی

( اسم ) رسم الخطی غالب برای غلیان . یا قلیان چاق کردن . آماده کردن قلیان .
ده کوچکی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در ۴۲ هزار گزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو چال به سکانه .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . غلیان ] (اِ. ) وسیله ای برای دود کردن تنباکو.

لغت نامه دهخدا

قلیان . [ ق َل ْ ] (اِ) غلیان . رجوع به غلیان شود.
- قلیان بردار ؛ خدمتکاری از مقربان که قلیان بردارد. (لغت محلی شوشتر ذیل رسم ).
- قلیان شوی ؛ چوبی بر سر آن دسته ریسمان پشمین کرده که درون کوزه یا شیشه ٔ قلیان را شویند.مفتولی و بر سر آن مقداری موی اسب که در میان کوزه ٔقلیان گردانیده جرم آن شویند.


قلیان . [ ق َل ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 42هزارگزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالرو چال به سکانه . سکنه ٔ آن 17 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


قلیان . [ ق ُل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد. بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 11هزارگزی شمال سنندج و 2 هزارگزی خاور شوسه ٔ سنندج به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 110 تن آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات . و شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قلیان. [ ق َل ْ ] ( اِ ) غلیان. رجوع به غلیان شود.
- قلیان بردار ؛ خدمتکاری از مقربان که قلیان بردارد. ( لغت محلی شوشتر ذیل رسم ).
- قلیان شوی ؛ چوبی بر سر آن دسته ریسمان پشمین کرده که درون کوزه یا شیشه قلیان را شویند.مفتولی و بر سر آن مقداری موی اسب که در میان کوزه ٔقلیان گردانیده جرم آن شویند.

قلیان. [ ق ُل ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد. بخش حومه شهرستان سنندج ، واقع در 11هزارگزی شمال سنندج و 2 هزارگزی خاور شوسه سنندج به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنه آن 110 تن آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات. و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

قلیان. [ ق َل ْ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 42هزارگزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالرو چال به سکانه. سکنه آن 17 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

وسیله ای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نی پیچ، و مخزن آب.

دانشنامه عمومی

قلیان یا نارگیله وسیله ای آبی برای کشیدن تنباکو است که در خاورمیانه، آسیای مرکزی و شمال آفریقا متداول است. بنابر شواهد موجود، قلیان از ایران به سایر نقاط جهان ازجمله هند و مصر راه یافت. در فارسی، به صورت قالیان (در عربی غلیون به معنای پیپ) نیز ثبت شده و گاه نارگیلی نیز نامیده شده است. در افغانستان، به کل مجموعه قلیان، چلم نیز می گویند.در کشورهای عربی، به نام شیشه و نارجیلة معروف است و در شبه قاره به حقّه معروف است. قلیان برای استفاده از دود حاصل از تماس زغال گداخته و تنباکو است که به این عمل «کشیدن قلیان» می گویند.قلیان هندی   مردی نشسته با قلیان. گرفته شده بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵   کریم خان زند در حال کشیدن قلیان   آتش گردان قلیان
بررسی ۵۴۲ مطالعهٔ علمی در زمینهٔ قلیان نشان می دهد که در مقایسه با کشیدن یک عدد سیگار، کشیدن یک قلیان حدوداً ۱۲ برابر بیش تر از دود، ۵ برابر بیش تر از قیر، ۲ برابر بیش تر نیکوتین، و ۲ برابر بیشتر منواکسید کربن وارد بدن می کند و به ازای هر ۴۵ دقیقه تا یک ساعت کشیدن قلیان، به اندازه ۵ بسته سیگار، دود وارد بدن انسان می کند.
قلیان به صورت سنّتی از چندین جز تشکیل شده که در دانشنامه ایرانی ها چنین ذکر شده است.
یکی از روش های درمانی که کاربرد زیادی در طبّ جامع ایران داشته است، هدایت دارو به موضعی است که درد و بیماری در آن جا ریشه دوانده است. از جمله وسایلی که می توان از طریق آن چنین شیوه درمانی را پیاده سازی کرد، قلیان و چُپُق بوده است.مثلا، برای از بین بردن عفونت که باید مرزنجوش به آن ناحیه برسد، آن را به شکل تنباکو خیس می کنند. فردی که طبیعت ریه اش به گرمی و خشکی می خورد، مرزنجوش را با قلیان می کشید. هم چنین، عرقیات گیاهان دارویی مانند نعنا، اکالیپتوس یا بادرنجبویه را می توان گرم کرد و در جام ریخت. از قطعات شنگرف در حقه برای درمان عفونت ریوی و عفونت سینوزیت می توان بهره برد.

دانشنامه آزاد فارسی

قَلیان
(یا: غلیان) وسیله ای برای دودکردن تنباکو، با مخزن آبِ معمولاً شیشه ای و آتش دانی بر سَر آن. در مخزن کوزه ای آن آب ریخته می شود و تنباکو در قسمت فوقانی در جایی مخصوص زیر زغال قرار می گیرد و از طریق نی پیچ انعطاف پذیر که به کنار این وسیله متصل است، دود با گذشتن از آب بالا کشیده می شود. کوزۀ آن از بلور، شیشه، و پوست کدو یا نارگیل تهیه می شد که امروزه نوع شیشه ای آن متداول است. به احتمال فراوان قلیان را ایرانیان پدید آوردند و سپس از ایران به هند، ترکیه و عراق رفته است. استعمال قلیان از دورۀ شاه عباس صفوی اول در میان ایرانیان معمول شد. در گذشته کشیدن قلیان مخصوص درباریان و اعیان بود و کم کم به درون مردم راه یافت. با رواج سیگار، قلیان از رونق افتاد و از اعتبار و اهمیت آن کاسته شد.

نقل قول ها

قلیان وسیله ای آبی است برای کشیدن تنباکو که در خاورمیانه، آسیای مرکزی و شمال آفریقا متداول است.
• «گاهی اصلاً نمی کشم و گاهی زیاد می کشم، اما به هر حال کشیدن قلیان را دوست دارم.» -> موسی صدر

گویش اصفهانی

تکیه ای: qelyun
طاری: qelyun
طامه ای: qelyun
طرقی: qeylun
کشه ای: qelyun
نطنزی: qalyon


گویش مازنی

/ghalyaan/ قلیان

قلیان


پیشنهاد کاربران

چلم

قِلیان - kalian برگرفته شده از فارسی است!
توجه: ایرانیان و هندیان، نخستین بار آن را برای درمان بیماری های گوناگون پدید آوردند که گیاهان درمانی در آن دود می کردند!
معنی: وسیله یا ابزاری که برای دود کردن گیاهان دارویی و امروزه تنباکو بکار می رود - در افغانستان به آن: چَلَم ( چَلیم ) می گویند!

قلیان یا نارگیلی به عربی غلیون یا النرجیلة به زبان اردو بکها به انگلیسی Hookah می باشد که توسط حکیم و دانشمند ایرانی ابوالفتح گیلانی آفریده ۹۲۶ خورشیدی و وزیر دربار ابوالفتح جلال الدین محمد اکبر سومین پادشاه از سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند اختراع شد.

قَلْیان: وسیله ای برای دود کردن تنباکو
غَلَیان: جوشش ( برای یادگیری این واژه میتوان به یاد غُل غُل کردن کتری افتاد )

دوستانی که به چیلیم اشاره کردند، چیلیم با قلیان فرق دارد، چیلیم یک واژه تورکی ست و وسیله ای متفاوت برای استعمال دخانیات به حساب می آید تقریبا مشابه با وسیله ای که آمریکایی ها برای استعمال ماریجوانا استفاده می کنند اما با مقداری تفاوت.
چیلیم همچنان در مناطقی مثل استان گلستان در بین تورکمن ها کاربرد دارد. اما در برخی از لهجه های تورکی به اشتباه جایگزین قلیان شده است.


کلمات دیگر: