مترادف مطلع : آگاه، اهل، بااطلاع، باخبر، بصیر، خبره، خبیر، دانشمند، مخبر، مسبوق، مستحضر، مشرف، وارد، واقف | خاستنگاه، برآمدنگاه، جایگاه، طلوع، آغاز کلام، بیت اول شعر، غزل، قصیده
متضاد مطلع : ناآگاه | مقطع
برابر پارسی : آگاه، دانا
opening verse, [rare.] rising of the sun
informed, eware, well - informed
au fait, aware, informed, knowing, knowledgeable, prologue, well-informed, wise
فرجاد , اموزنده , عالم , دانشمند , متبحر , دانشمندانه
آگاه، اهل، بااطلاع، باخبر، بصیر، خبره، خبیر، دانشمند، مخبر، مسبوق، مستحضر، مشرف، وارد، واقف ≠ ناآگاه
خاستنگاه، برآمدنگاه ≠ مقطع
جایگاه، طلوع
آغاز کلام، بیتاول (شعر، غزل، قصیده)
۱. خاستنگاه، برآمدنگاه
۲. جایگاه، طلوع
۳. آغاز کلام، بیتاول (شعر، غزل، قصیده) ≠ مقطع
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای برآمدن آفتاب . ج . مطالع . 2 - نخستین بیت غزل یا قصیده .
(مُ طَّ لِ) [ ع . ] (اِفا.) آگاه ، باخبر.
مطلع. [ م َ ل َ / م َ ل ِ ] (ع مص ) طلع طلوعاً و مطلعاً و مطلعاً. رجوع به طلوع شود. (ناظم الاطباء).
مطلع. [ م ُ طَل ْ ل ِ] (ع ص ) آنکه پر می کند پیمانه را. (ناظم الاطباء).
مطلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه آگاه می کند و سبب می شود دریافت کردن را. || نخل مطلع؛ خرمابنی که شکوفه کرده باشد. (ناظم الاطباء). خرمابنی که شکوفه ٔ آن برآمده باشد و اغلب مطلعة گویند. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مُطلِعَة شود.
سعدی .
سعدی (کلیات چ امیرکبیر ص 554).
سعدی .
سعدی .
ناصرخسرو.
مطلع. [م ُطْ طَ ل َ ] (ع ص ) خبردار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) برآمدنگاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) .محل صعود. (از معجم متن اللغة). مأتی . (اقرب الموارد). || جای اطلاع یافتن از مکان بلند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال این مطلع هذاالامر؛ ای محل اتیانک ایاه و وجهه الذی تأتیه منه . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || قیامت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- هول المطلع ؛ آن چیزی است که مشرف می شوند بر آن از امر آخرت .
- هول یوم مطلع ؛ هول روز حساب (از معجم متن اللغه ).
|| الحدیث : مانزل من القرآن آیة الا لها ظهر و بطن و لکل حرف حد و لکل حد مطلع؛ یعنی از برای هر حدی محل صعودی است که صعود کرده می شود به سوی آن از معرفت علم به آن . (ناظم الاطباء).
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 52).
خاقانی .
سعدی .
سعدی .
نظامی .
ملافوقی یزدی (از آنندراج ).
درویش واله هروی (ایضاً).
میرمحمد علی رایج (ایضاً).
۱. جای برآمدن.
۲. جا یا جهت طلوع ستارگان.
۳. آغاز کلام.
۴. (ادبی) نخستین بیت غزل یا قصیده.
دانا و آگاه به کاری یا امری؛ بااطلاع.