کلمه جو
صفحه اصلی

بیت


مترادف بیت : اطاق، خانه، دار، سرا، کاشانه، منزل، دومصراع شعر

برابر پارسی : خانه، سرا، کاشانه، کد

فارسی به انگلیسی

house, home, room, point, square


couplet, bit, distich, verse

distich, verse, couplet


عربی به فارسی

خانه , منزل , مرزوبوم , ميهن , وطن , اقامت گاه , شهر , بخانه برگشتن , خانه دادن(به) , بطرف خانه


مترادف و متضاد

اطاق، خانه، دار، سرا، کاشانه، منزل


دومصراع شعر


۱. اطاق، خانه، دار، سرا، کاشانه، منزل
۲. دومصراع شعر


فرهنگ فارسی

خانه، بیوت جمع، ابیات جمع
( اسم ) ۱ - خانه اطاق . جمع : بیوت . جمع الجمع : بیوتات . ۲ - دو مصراع از شعر. جمع : ابیات .
ظاهرا نام پارچه ایست .

رقم دوگانی صفر یا یک


فرهنگ معین

(بِ یا بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - خانه ، اتاق . ج . بیوت . ۲ - دو مصراع از شعر. ج . ابیات .

لغت نامه دهخدا

بیت . [ ] (اِ) در ابیات زیر از نظام قاری آمده است و ظاهراً نام پارچه ای است :
بیت و کتان و زوده و بیرم رود بکرد
آنجا که وصف روسی انصار میکنم .

نظام قاری (دیوان ص 26).


سیه گلیمی شده ، سفید رویی بیت
دو آیتند بهر دو خطی بمی مسطور.

نظام قاری (دیوان ص 33).


سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد
عمری بسر دوید و به آخر محال یافت .

نظام قاری (دیوان ص 51).


تکی جامه ٔ فتح کانراست صیت
ز هندوستان هم بیاورد بیت .

نظام قاری (دیوان ص 183).



بیت . [ ب َ ] (ع اِ) خانه . ج ، ابیات ، بیوت . جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خانه . (ترجمان القرآن ). مسکن . (اقرب الموارد). خانه و سرای . بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج ). محل سکونت . جای باش ، از هرچه ساخته باشند. (از اقرب الموارد). خانه و این مأخوذ است از بیتوته ای که بمعنی شب گذرانیدن باشد چون اکثر اوقات بیتوتت در خانه میباشد لهذا خانه را بیت گفتند. (غیاث ). خانه و سرای . ج ، بیوت . جج ، بیوتات . (آنندراج ).
- اهل بیت .
- اهل بیت النبوة .
- اهل بیت طهارت .
- اهل بیت عصمت .
- بیت الربة ؛ نام بتکده است برای لات . رجوع به لات شود.
- بیت عزی ؛ نام بتکده برای عزی . رجوع به عزی شود.
رجوع به هریک از این کلمات شود. || (اِخ ) خانه ٔ کعبه . (منتهی الارب ). کعبه . (آنندراج ). بیت العتیق ، کعبه . (اقرب الموارد). خانه ٔ کعبه زادها اﷲ شرفاً. (ناظم الاطباء). رجوع به بیت الحرام و بیت العتیق و کعبه شود. || (ع اِ) قبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گور. (آنندراج ). قبر و منه «کیف تصنع اذا مات الناس حتی یکون البیت بالوصیف ». اراد ان مواضع القبور تضیق فیبتاعون کل قبر بوصیف ای غلام . (اقرب الموارد). || فرش خانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و منه : تزوجها علی بیت ؛ ای علی فرش یکفی البیت . (از اقرب الموارد). || عیال و خانگیان مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیال مرد. (از آنندراج ). دودمان . (کشاف اصطلاحات الفنون ). قول بدوی لاَّخر: هل لک بیت ؛ ای امراءة. (اقرب الموارد). || شرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : بیت بنی تمیم فی بنی حنظلة؛ ای شرفهم . (اقرب الموارد). || فلان جاری بیت بیت ؛ یعنی همسایه ٔ من است . (از منتهی الارب ). || قصر. کوشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرد شریف . (آنندراج ). یقال : فلان بیت قومه ؛ ای شریفهم . (اقرب الموارد). || (اصطلاح نجوم ) بیت یا خانه ٔ کوکبی در نزد احکامیان ، برج یا بروجی است که قوت حال کوکب در آن برج یا برجها باشد. بیت هر سیاره برجی است که بدو منسوب است و هریک از نیرین را برجی و خمسه را هریک دو بیت است . بیت شمس اسد و بیت قمر سرطان و بیت زحل جدی و دلو و بیت مشتری حوت و قوس و بیت مریخ حمل و عقرب و بیت زهره ثور و میزان و بیت عطارد سنبله و جوزا است . (یادداشت بخط مؤلف ). || دو مصراع از شعر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به اصطلاح شعرا دو مصرع متحدالوزن . (آنندراج ). بیت شعر بنائی است از کلام که ملازمت آن به ضبط و اندیشه علی الخصوص در شب که اول خلوت و وقت فراغ است بیش از آن باشد که ملازمت همان مقدار از کلام منثور. و هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند و هر نیمه را مصراعی خوانند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 23) :
اگر بازجویی از او بیت بد
همانا که باشد کم از پنج صد.

فردوسی .


چون وی را بدیدم این بیت متنبی را که گفته است معنی نیکوتر دانستم . (تاریخ بیهقی ادیب ص 277). وقتی بیتی چند شعر فرستاده بود سوی وزیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 421).
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به درّ کس مزین .

خاقانی .


تضمین کنم ز شعر خود آن بیت را که هست
با اشک چشم سوز دلت در خور آمده .

خاقانی .


اول بیت ارچه بنام تو است
نام تو چون قافیه آخر نشست .

نظامی .


تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت .

مولوی .


چو بیتی پسند آیدت از هزار
بمردی که دست از تعنت بدار.

سعدی .


سر می نهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته ٔ سعدی نبشته ای .

سعدی .



بیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


بیت. [ ب َ ] ( ع اِ ) خانه. ج ، ابیات ، بیوت. جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خانه. ( ترجمان القرآن ). مسکن. ( اقرب الموارد ). خانه و سرای. بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. ( آنندراج ). محل سکونت. جای باش ، از هرچه ساخته باشند. ( از اقرب الموارد ). خانه و این مأخوذ است از بیتوته ای که بمعنی شب گذرانیدن باشد چون اکثر اوقات بیتوتت در خانه میباشد لهذا خانه را بیت گفتند. ( غیاث ). خانه و سرای. ج ، بیوت. جج ، بیوتات. ( آنندراج ).
- اهل بیت .
- اهل بیت النبوة.
- اهل بیت طهارت .
- اهل بیت عصمت .
- بیت الربة ؛ نام بتکده است برای لات. رجوع به لات شود.
- بیت عزی ؛ نام بتکده برای عزی. رجوع به عزی شود.
رجوع به هریک از این کلمات شود. || ( اِخ ) خانه کعبه. ( منتهی الارب ). کعبه. ( آنندراج ). بیت العتیق ، کعبه. ( اقرب الموارد ). خانه کعبه زادها اﷲ شرفاً. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیت الحرام و بیت العتیق و کعبه شود. || ( ع اِ ) قبر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گور. ( آنندراج ). قبر و منه «کیف تصنع اذا مات الناس حتی یکون البیت بالوصیف ». اراد ان مواضع القبور تضیق فیبتاعون کل قبر بوصیف ای غلام. ( اقرب الموارد ). || فرش خانه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و منه : تزوجها علی بیت ؛ ای علی فرش یکفی البیت. ( از اقرب الموارد ). || عیال و خانگیان مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). عیال مرد. ( از آنندراج ). دودمان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). قول بدوی لاَّخر: هل لک بیت ؛ ای امراءة. ( اقرب الموارد ). || شرف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : بیت بنی تمیم فی بنی حنظلة؛ ای شرفهم. ( اقرب الموارد ). || فلان جاری بیت بیت ؛ یعنی همسایه من است. ( از منتهی الارب ). || قصر. کوشک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شریف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مرد شریف. ( آنندراج ). یقال : فلان بیت قومه ؛ ای شریفهم. ( اقرب الموارد ). || ( اصطلاح نجوم ) بیت یا خانه کوکبی در نزد احکامیان ، برج یا بروجی است که قوت حال کوکب در آن برج یا برجها باشد. بیت هر سیاره برجی است که بدو منسوب است و هریک از نیرین را برجی و خمسه را هریک دو بیت است. بیت شمس اسد و بیت قمر سرطان و بیت زحل جدی و دلو و بیت مشتری حوت و قوس و بیت مریخ حمل و عقرب و بیت زهره ثور و میزان و بیت عطارد سنبله و جوزا است. ( یادداشت بخط مؤلف ). || دو مصراع از شعر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به اصطلاح شعرا دو مصرع متحدالوزن. ( آنندراج ). بیت شعر بنائی است از کلام که ملازمت آن به ضبط و اندیشه علی الخصوص در شب که اول خلوت و وقت فراغ است بیش از آن باشد که ملازمت همان مقدار از کلام منثور. و هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند و هر نیمه را مصراعی خوانند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 23 ) :

فرهنگ عمید

۱. [جمع: ابیات] (ادبی ) دو مصراع از شعر.
۲. [جمع: بُیُوت، جمع الجمع: بُیُوتات] [قدیمی] خانه.

دانشنامه عمومی

واژه بیت در فارسی در معانی زیر بکار می رود:
بیت (شعر) در شعر و ادبیات
بیت (رایانه) به عنوان کوچک ترین واحد حافظه در رایانه
جنبش بیت جنبش هنری ادبی در قرن بیستم
موسیقی بیت، سبک موسیقی بریتانیایی اوایل دهه ۶۰
بیت (آهنگ)، در موسیقی و نظریه موسیقی
بیت، یک واژه زبان عربی به معنی خانه

هر عبارتی در نثر که مشتمل بر پنجاه کلمه باشد، مقدار یک متن مشتمل بر پنجاه کلمه، در مقابل بیت شعر که مشتمل بر دو مصراع باشد. در قدیم اکثر مؤرخین و تذکره نویسان براى تعیین حجم کتاب این اصطلاح را به کار می بردند.


دانشنامه آزاد فارسی

بِیت
کوچک ترین واحد شعر در زبان فارسی و عربی، متشکل از دو مصراع، در نسخه شناسی. واحد اندازه گیری نوشتۀ کتاب، برابر با چهل یا پنجاه حرف، برای محاسبۀ حق الزحمۀ کاتبان. عموماً حق الزحمۀ کاتب را به ازای هر هزار بیت محاسبه می کردند و می پرداختند. رواج این اصطلاح و پرداخت حق الزحمه به این شیوه از قرن ۸ق متداول شد. پیش از آن، حق الزحمۀ کاتبان را به ازای هر «ورق کتابت» محاسبه می کردند. نسخه شناسان ایران نیز تا دورۀ معاصر اندازۀ کتابت نسخ خطی را براساس بیت می سنجیدند و ثبت می کردند.

فرهنگستان زبان و ادب

{bit} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] رقم دوگانی صفر یا یک

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] بیت یک کلمه عربی است و در متون فارسی یا عربی به معانی زیر به کار میرود:

[ویکی الکتاب] معنی بَیَّتَ: شب نشینی کرد (از کلمه بیتوته به معنای ادراک شب است چه باخواب همراه باشد و یا نباشد مراد از بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده در عبارت "وَﭐلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً "این است که : شب را به عبادت خدا به آخر میرسانند و در ع...
معنی بَیْتَ: خانه
معنی مَعْمُورِ: آباد - آباد شده (بعضی گفتهاند : مراد از بیت معمور کعبه مشرفه است ، چون کعبه اولین خانهای بود که برای عبادت مردم بنا شد ، و همواره از اولین روز بنایش (چهار هزار سال پیش ) تاکنون آباد و معمور بوده است ، همچنان که قرآن کریم در بارهاش میفرماید : ان اول ب...
معنی إِلْ یَاسِینَ: آل یاسین -اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معنی کَعْبَةَ: خانه ی خدا - بیت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
معنی عَتِیقِ: قدیمی (منظور از بیت عتیق کعبه است که به خاطر قدیمی بودنش به این نام نامیده شده ، چون اولین خانهای که برای عبادت خدا در زمین ساخته شد ، همین کعبه بوده همچنانکه قرآن کریم هم فرموده : ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا و هدی للعالمین و امروز قریب چها...
معنی یَأْتِینَ ﭐلْفَاحِشَةَ: آن زنان مرتکب زنا می شوند (فاحشه :طبق روایات وارده از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) گناهی ظاهر و فاش از قبیل زنا و یا ناسزا و یا اذیت اهل خانه)
معنی یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ: که آن زنان مرتکب زنا شوند (فاحشه :طبق روایات وارده از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) گناهی ظاهر و فاش از قبیل زنا و یا ناسزا و یا اذیت اهل خانه)
معنی أَهْلِ: اهل-خانواده (خواص آدمی از زن و فرزند و عیال است .کلمه اهل به معنای آن کسی است که : یک خانه ، او و مثل او را در خود جمع میکند و یا خویشاوندی و یا دین آنان را جمع مینماید ، پس اهل خانه و اهل دین و اهل بیت ، به معنای کسانی است که یک خانه و یک دین و یک د...
معنی مُبَوَّأَ: جایگاه - مسکن (عبارت " مُبَوَّأَ صِدْقٍ "یعنی خدای سبحان بنی اسرائیل را در مسکنی سکنی داد که در آن ، آنچه انسان از مسکن انتظار دارد موجود بوده است . یعنی هم آب و هوای خوبی داشت وهم سرزمینش پر از برکات و دارای وفور نعمت بودو آن مسکن عبارت بود از نوا...
معنی فَتِیلاًَ: نخ نازکی که در شکاف هسته ی خرما یا درون هسته ی آن است - چرکی که با مالیدن دست بر بدن به صورت فتیله در آمده (کلمه فتیل صفت مشبهه از ماده "فتل" به معنی پیچیدن است ، و صفت مشبهه گاهی به معنای اسم فاعل میآید ، و گاهی به معنای اسم مفعول ، و در عبارت "وَل...
تکرار در قرآن: ۷۳(بار)
مسکن. اعّم از آن که از سنگ باشد یا موی و غیره (اطاق - خیمه) (اقرب الموارد، مفردات) طبرسی ذیل آیه 125، بقره فرماید: بیت و منزل و مأوی نظیر هم‏اند و بیت شِعر را از آن بیت گویند که حروف و کلام را جمع کرده مثل منزل که اهلش را جمع می‏کند. راغب گوید: جمع بیت، بیوت و ابیات است لیکن بیوت مخصوص به مسکن و ابیات مخصوص به شعر است. ، هر که خانه خدا را قصد کند (حَجّ آورد) یا عُمْرَه آورد بر او گناه نیست که بصفا و مروه بگردد و طواف کند. ، اینک خانه‏هایشان در اثر ظلمی که کردند خالی مانده است. در اینجا درباره چند آیه باید توضیح بدهیم. 1- ، در اقرب الموارد گوید: «بات یبیت بیوتة... اَدْرَکه اللیل نام اولم ینم» یعنی بیتوته آن است که شب آدمی را درک کند بخوابد یا نه، در قاموس و نهایه نیز چنین گفته و در مجمع البیان آن را از زجّاج نقل می‏کند. زمخشری گفته: بیتوته آنست که شب تو را دریابد خواه بخوابی یا نه. علی هذا معنی آیه این است: بندگان خدا آنهائی‏اند که شب آنها را در می‏یابد در حالی که برای پروردگار خود ساجد و قائم‏اند. در این صورت احیاءِ تمام شب در عبادت، از آیه فهمیده نمی‏شود و اگر کمی ساجد و قائم باشد، مصداق آیه واقع مس شود. بعضی از بزرگان در تفسیر خود گوید: بیتوته درک شب است خواهد بخوابد یا نه. و این بر خلاف آن است که اهل لغت نقل شد زیرا در نقل اهل لغت، شب فاعل است نه مفعول. 2- ، بَیُّوت (بر وزن قَیّوم) آن است که در شب انجام داده شود (مفردات) در اقرب الموارد هست: «بَیَّتَ الاَمْرَ: عَمِلَه اَوْدَبَّرَهُ لَیلاً» همچنین است در نهایه ابن اثیر و صحّاح، طبرسی آن را از مُبَّرد نقل کره است. بنابراین معنی آیه چنین است: پس چون از پیش تو بیرون روند عدّه‏ای از آنها، شب هنگام غیر از آن چه تو می‏گوئی تدبیر می‏کنند. همچنین آیه ، خدا با آنهاست آنگاه که شب هنگام آن چه خدا راضی نیست تدبیر می‏کنند. 3- ، گفته‏اند: بیات و تبییت، قصد کردن دشمن است در شب. ترجمه آیه این است: بگو خبر دهید اگر عذاب خدا شب یا روز شما را یابد... و ازاین معنی است ، گفتند: بخدا قسم یاد کنید که صالح و اهل او را شب هنگام قصد کرده و بکشیم. ناگفته نماند: آن چه درباره سه آیه فوق گفته شد نزدیک بهم و بلکه مصداق هم‏اند. 4- ، مراد از بیت عتیق کعبه است، این ترکیب در آیه 33 همین سوره نیز واقع است. اما اینکه چرا به کعبه عتیق گفته شده، از وجوهی که در مجمع البیان نقل شده دو وجه اقرب بنظر می‏رسد. 1- چون کعبه و جای آن از مِلْکِّیت مردم آزاد است و آنگاه که بنا نهاده شد کسی مالک آن زمین نبود علی هذا، آن آزاد مطلق است و مال کسی نیست بلکه برای همه است (در کافی از امام باقر علیه السلام نقل شده: «قال هو بیت عتیق من الناس لم یملکه احد») «وُضِعَ للنّاس» 2- بواسطه قدمت آن که اوّلین خانه برای مردم است، عتیق نامیده شده است. راغب گوید: عتیق آنست که در زمان یا مکان یا رتبه مقدّم باشد لذا بقدیم و شخص محترم و آزاد عتیق گویند. بنابراین می‏شود گفت که: عتیق در آیه به معنی محترم است، بیت عتیق یعنی خانه محترم این وجه از دو وجه گذشته بهتر است و مؤّید آن کلمه حرام است که در بعض آیات صفت بیت واقع شده مثل ، و حرام چنان که می‏دانیم به معنی محترم است. 5- کلمه بیت در قرآن در بیوت مردم و حشرات و چادر و غیره بکار رفته است مثل ، ، ، 6- . اهل تفسیر گفته‏اند در جاهلیّت اشخاص مُحْرِم مادامی که در حال اِحرام بودند به منازل خود نقبی زده و از آن داخل می‏شدند و آن را کار خوب می‏پنداشتند، در مجمع البیان آن را از ابی جارود از امام باقر «علیه السلام» نقل کرده است. بنابراین، آیه می‏گوید خوبی آن نیست که بخانه‏هااز عقب آنها در آئید بلکه خوبی در تقوی است و بمنازل از درهای آنها در آئید. و در وجه ربط ما بعد آیه با ما قبل آن می‏گوید «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الاَهِّلَةِ قُل هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ» گفته‏اند: چون در ما قبل از حجّ یاد شده بدان مناسب این عادت بد ذکر داده شده است. در اخبار اهل بیت «علیهم السلام» که در تفسیر عیاشی و غیره نقل شده «وَأْتُوا البُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها» باتیان امور از وجوه شرعی معنی شده و نیز نقل شده: «آل محمّد (صلی اللّه علیه و آله) ابواب اللّه و سبیله و الدُّعاة الی الجّنة و القادة الیها و الا دِلّاءُ علیها الی یوم القیمة». 7- ناگفته نماند از اینکه نقل شد: بیت به معنی مسکن است خواه از سنگ باشد یا پارچه و از این که در معنی «دار» می‏گویند: محلّی است که جامع بناء و عرصه است (قاموس) روشن می‏گردد که ترجمه صحیح بیت، اطاق و ترجمه «دار» خانه است، اطلاقات قرآن نیز از این قرار است، چنان که با مراجعه به المعجم المفهرس واضح می‏گردد. 8- درباره این آیه به «اهل» رجوع شود.

[ویکی اهل البیت] بَیت. در عرفِ کاتبان و نسخه نویسان، بیت واحد اندازه گیری نوشته کتاب بوده است و هر چهل حرف (و به قول برخی نسخه نویسان، هر پنجاه حرف) کتابت و نوشته کتاب را خواه در یک سطر جای می گرفته یا بیشتر از یک سطر یک بیت می گفته اند. عموماً مبنای شمار بیت های نوشته شده را بر "هزار" می گذاشته و اندازه نوشته کتاب را بر اساس هر "هزار بیت" می سنجیده اند.
رواج این اصطلاح در میان نسخه نویسان، بی گمان از سده هشتم ق. به بعد بوده است؛ زیرا پیش از آن اُجرت کتابت را بر پایه هر "ورق کتابت" محاسبه می کرده اند و پس از سال 800 ق که خط کرسی متداول شد و انجامه های سطور در اندازه های همسان و همگون از عوامل زیبایی شناسی خط و کتابت تلقی گردید؛ کاتبان نیز در نسخه نویسی، مبنای حق الزحمه کتابت خود را بیت قرار می داده اند.
از اسناد موجود چنین برمی آید که نسخه نویسان سده های دهم به بعد با توجه به زمان و مکان زیستی و مقتضیات فرهنگی در ازای هر هزار بیت کتابت حق الزحمه های متفاوت می گرفته اند و بهای هر هزار بیت کتابت ناخوش، خوش و ممتاز تفاوت داشته است. چنان که در ترکیه عثمانی به هر هزار بیت کتابت ناخوش یک فلوری (لیره طلای ترک) و برای هر هزار بیت کتابت خوش و ممتاز به ترتیب دو و سه فلوری اجرت می داده اند و چنان چه خوشنویسان نامبردار و مشهور به کتابت نسخه ای اهتمام می کردند، به هر هزار بیت کتابت آنان در سده دهم ق. در ایران پنج فلوری حق الزحمه پرداخت می شد و در دوره قاجار این مبلغ سه هزار دینار بود.
کتاب شناسان و نسخه شناسان ایران نیز تا دوره معاصر اندازه کتابت نسخه های خطی را بر پایه همین اصطلاح می سنجیدند و معرفی می کردند.

[ویکی فقه] بیت (ابهام زدایی). بیت ممکن است در معانی ذیل و یا اضافه به معانی ذیل باشد: • خانه، محل سکونت• بیت شعر، از اجزای شعر• بیت الاحزان، به معنای ماتمسرا• بیت الحرام، کعبه یا خانه خدا در شهر مکه • بیت الحمد، خانه ای که از هنگام ولادت حضرت مهدی (علیه السّلام) چراغی در آن روشن شده• بیت الریس، خاندانی مکی و عهده دار منصب اذان گویی در مسجدالحرام• بیت المعمور، یکی از مفاهیم قرآنی • بیت العزة، نام مکانی در آسمان دنیا؛ محل نزول دفعی قرآن از لوح محفوظ در شب قدر • بیت الغزل، از اصطلاحات ادبی شعر فارسی و عربی • بیت الله، یکی از نام های کعبه • بیت الله الحرام، نام دیگر کعبه • بیت المال، به محلّ نگهداری اموال عمومی • بیت المدراس، از مراکز تعلیمی یهود در یثرب • بیت المقدس، نخستین قبله و سومین شهر مقدس مسلمانان (پس از مکه و مدینه)، نیز شهری مقدس برای یهودیان و مسیحیان • بیت النار، نام دیگر آتشکده • بیت بلس، نام دیگر شهر بالس • بیت عربایه، نام دیگر ناحیه باعربایا • بیت لحم، از شهر های تاریخی فلسطین
...

[ویکی اهل البیت] بیت (شعر). بیت، در شعر به دو مصراع گفته می شود. این لفظ در زبانهای سامی، در معنای چادر برای کوچندگان و خانه (سنگی، چوبی، آجری) برای یکجانشینان، هر دو بکار رفته است؛ نیز گاه به معنای پرستشگاه است چنانکه در عربی با «ألِ» تعریف: «البیت» به عنوان مثل اعلای بیت به مکان مقدس مکه، کعبه اطلاق می گردد که در این صورت، البیت الحرام (خانة مقدس) یا البیت العتیق (خانة کهن) نیز خوانده می شود.
نامهای جغرافیایی که با واژة «بیت» ترکیب شده اند، نیز تعدادشان بسیار است و جزء اول آنها، بیت در نام مکانهای سوریایی ـ فلسطینی به صورت پیشاوند بـ (B-) خلاصه شده است که خود از صورت آرامیِ (سریانیِ) بِـ (¦Be) آمده است.
در زبانهای سامی این لفظ به معنای «خانواده» نیز بکار رفته است، هر چند در شمار اصطلاحات خاص تقسیمات قبیله ای (شَعْب، قبیله، عماره، بطن، فخد و فصیله) دیده نمی شود.
بیت در فرهنگهای لغت عرب به معنای خانه ذیل واژه و جمع آن «بیوت»، «ابیات» و جمع الجمع آن «ابابیت»، «ابیاوات» و «بیوتات» ذکر شده است.
همچنین در معانی قصر، کوشک، زن، عیال و خانگیان مرد، قبر، فرشخانه بکار رفته است. در عربی به معانی «شرف» و «شریف» نیز مستعمل است؛ مثلاً در بیت بنی تمیم فی بنی حنظله (یعنی قدر و منزلت بنی تمیم نزد بنی حنظله)؛ و فلانٌ بیتُ قومه فلانی بزرگ قوم خویش است؛ ترکیبات اهل بیت، اهل بیت النبوّة، اهل بیت عصمت، اهل بیت طهارت، بیت المال، بیت العنکبوت، البیت الحرام، بیت المعمور و بیت المقدس نیز مستعمل است.
بیت به معنای دو مصراع معمولاً به «ابیات» جمع بسته می شود. سیبویه، جمع بیت به معنای شعر را «بیوت» نیز آورده و ابن جنی نیز، به پیروی از او به مناسبت نقل شعری از عجّاج، «بیوت» بکار برده است.
بیت «شِعر» را به بیت «شَعر» همانند کرده اند و وجه تسمیة آن را به بیت مویی (چادر و خیمة عرب ) مربوط می دانند؛ این به دلیل آن است که بیت شِعر دربردارندة سخن است، چنانکه بیت شَعر دربردارندة ساکنان آن است و به همین سبب اجزای تشکیل دهنده بیت شِعر را به اسباب و اوتاد (طنابها و میخهای) خانة مویی عرب تشبیه کرده و سبب و وتد نامیده اند.
نیز گفته اند: بیت شعر از این جهت بیت گفته شده که کلامی است با نظم و ترتیب خاص، همانند خانه که سقف و رواق و ستونها و سایر اجزایش بر اساس نظم خاصی پدید آمده است.

جدول کلمات

خانه

پیشنهاد کاربران

کامپیوتر قوی یا مخصوص که قادر به انجام کاریست که کامپیوتر عادی نمی تواند انجام دهد

این هم از عُمر شبی بود که حالی کردیم

خوابی
در نگاه تیز داس آفرید
خدایی که
قامت گندم را بر افراشت

گات - خانه - هر بیت از یک سروده ( شعر ) - گات در زبان پهلوی برابر بیت بکار میرفته ایما ( اشاره ) به گاتهای زرتشت -
گاث , گات و گاه از یک ریشه هستند.

این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) از واژه پهلوىِ بیتا Bita به معنى خانه ، سراى ، مسکن برداشته معرب نموده و ساخته اند: البیت ، بُیوت ، بیات ، أبیات ، باتَ یبیت ، بَیَّتَ یُبَیِّتُ تبییت ، مبیّت ، بیتوتة و . . . !!! دیگر همتایان آن در پارسى
اینهاست: خانه Xaneh ( پهلوى: خانَگ ) ، سَراى - سرا Sara - Saray ( پهلوى ) ، خان Xan ( پهلوى: خانه ) ، مان Man ( پهلوى: خانه ، پناه ، سرا ) ، خانگاه Xangah ( پهلوى: خانه گاه ، خانه و کاشانه ) ، کاشانه Kashaneh ( پهلوى: کاشانَگ ) ، آشیان Ashiyan ( پهلوى: خانه ، منزل ، مأوا )
، آوَریشْنْ Avarishn ( پهلوى: خانه ، مسکن ، منزل ، آوردن و . . ) ، خانمان Xaneman ( پهلوى: خانه و خانواده ) ، خُن Xon ( پهلوى: خانه ، منزل ، مسکن ) ، کده Kadeh ( پهلوى: کَتَک : خانه ، منزل ، سرا ، مکان ، جا ) ، کَرْتْمانKartman ( پهلوى: خانه ، منزل ، مسکن خوب ساخته
شده ) ، ماند Mand ( پهلوى: خانه ، سرا ، منزل ) ، ماسنا Masna ( پهلوى: منزل ، مسکن ، خانه بزرگ ) ،

در زبان لری بختیاری به معنی
شعر.
Baet

دوبندی

لطفا معنی این بیت رو برام بفرستید ماشکرم.
گل خرم و سرو آزاد بلبل همه در فریاد.
الحق که ستم کردند مرغان خوش الحان را.
متشکرم

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد

این واژه بسیار عجیب است چون که واژه ی �بت� در بسیاری از نوشته های پهلوی هست. و در زبان هایی که همخانواده پارسی هستند نیز دیده می شود، یونانی: b�ta, سانسکریت/هندی: beta. و سانسکریت هیچ وام واژه ای ندارد. و شاید که این واژه عربی شده است.

ولی همزمان، این واژه در زبان هایی که هم خانواده عربی هستند نیز دیده می شود. عبری: bet، زبان اتیوپی: bet.
زبان عبری وام واژگان کمی دارد.

شاید که اتفاقی این واژه در هر دو خانواده زبانی دیده می شود.

بیت درزبان فارسی به معنی شهر است وبا بیت عربی به معنی خانه است فرق دارد.

این واژه در پارسی پهلوی:
بیتا= bit� خانه، منزل، مسکن

بیت ( به معنای خانه ) بیتوته هم همان ریشه را دارد ( بیتوته به معنای شب را سپری کردن در جایی. ) پس بیت یعنی مکانی که بتوان در آن شب را به روز رساند . لفظ دیگر بیت ( بیت شعری ) است و از این جهت به بیت شعر شهرت یافته چون بیت حروف و کلام را در خود جمع کرده همان طور که بیت به معنای خانه افرادی را در خود جمع کرده است. بیت 2 تا جمع داره - بیوت جمع مخصوص خانه و ابیات جمع مخصوص شعر است.

نام قبیله ی دیاکو بنیانگذار مادها

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار�
به�گریه سحری�و�نیاز نیم شبی�است

بدان کوش که به هر محالی

بود درد من و درمانم تز دوست بود وصل من و هجرانم از دوست

کاشف عنصر درد و انفجار
آخر یه رمان ابزورد انتحار

به نظر من معنی بیت همان خونه یا همون بیت فارسی هستش هرکسی با من موافق بهم نظر مثبت بده و از مدیر آبادیس خواهش می کنم که هرچه زودتر به به به نظر من کنه ممنونم از شما که همچین دیکشنری رو در اختیار ما گذاشتین مرسی ممنون از تک تک شما ها

بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می ماند

بیت ( Bit ) : ( ) : [ اصطلاح ارز دیجیتال]یکی از واحد های کوچک بیت کوین هر بیت کوین = ۱, ۰۰۰, ۰۰۰ بیت

بیَّت آیه ۸۰ سوره نساء به معنای شبانه تصمیم گرفتن یا نقشه پنهانی کشیدن بیَُت طائفهٌ مِنهُم یعنی گروهی از آنان شبانه نقشه کشیدند


کلمات دیگر: