کلمه جو
صفحه اصلی

مفسر


مترادف مفسر : تفسیرگر، گزارشگر، مترجم، تفسیرنویس

برابر پارسی : گزارشگر، گزارنده، گزارنده | ( مفسّر ) گزارنده، گزارنده

فارسی به انگلیسی

commentator, exegetist


analyst, interpreter, translator, commentator, exegetist

analyst, interpreter, translator


فارسی به عربی

مترجم شفوی , معلق

مترادف و متضاد

تفسیرگر


گزارشگر


مترجم


تفسیرنویس


commentator (اسم)
مفسر، سفرنگ گر، مفسر اثار ادبی کهن، حاشیه نویس

exegete (اسم)
مفسر، شارح، متخصص تفسیر و شرح متون

expositor (اسم)
مفسر، توضیح دهنده

expounder (اسم)
مفسر

scholiast (اسم)
مفسر، مفسر اثار ادبی کهن، حاشیه نویس

۱. تفسیرگر
۲. گزارشگر
۳. مترجم
۴. تفسیرنویس


فرهنگ فارسی

تفسیرکننده، کسی که معنی سخنی رابیان کند، کسی که مطلبی راشرح وبسط بدهد
( اسم ) ۱ - تفسیر کننده شرح دهنده گزارنده . ۲ - تفسیر کننده قران گزارنده فرقان :[ در ین آیت سخنی نغزاست و قاعده ای نیکو که معظم اقوال مفسر آن که بر شمردیم در آن بیاید...] ( کشف الاسرار . ۲٠:۱ ) جمع : مفسرین . ۳ - کسی که در روزنامه مجله رادیو یا تلویزیون بتفسیر اخبار و وقایع پردازد . یا مفسر سیاسی . کسی که درروزنامه مجله و غیره اخبار سیاسی را شرح و تفسیر کند . یا مفسر نظامی . کسی که در روز نامه مجله و غیره اخبارنظامی را شرح و تفسیر کند . ۴ - جزو صحیح لگاریتم اعداد را مفسر و جزو اعشاری لگاریتم اعداد را [ مانتیس ] می گویند.

در لگاریتم، جزء صحیح لگاریتمی یک عدد در پایۀ 10


فرهنگ معین

(مُ فَ سِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تفسیر کننده ، شرح دهنده .

لغت نامه دهخدا

مفسر. [ م ُ ف َس ْ س َ ] (ع ص ) بیان کرده شده . تفسیر و تأویل شده . (از ناظم الاطباء). روشن و واضح گردیده . روشن . واضح :
بپرسیدی ز حد و غایت عشق
جوابی جزم خواهی و مفسر.

فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 61).


ز کلک شاه وصفی کرد خواهم
دو شاخش را به دو معنی مفسر
یکی مر جهل را ضری است بی نفع
یکی مر علم را نفعی است بی ضر.

عنصری (دیوان چ قریب ص 65).


از آن مهمانت آمد میر کرمان
که فضلت بود نزدیکش مفسر.

عنصری (دیوان چ قریب ص 77).


چون وصل نکورویان مطبوع و دل انگیز
چون لفظ نکوگویان مشروح و مفسر.

ناصرخسرو.


گفتا مبر انده که من اینجای طبیبم
بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.

ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 512).


قولی به قلم گوید گویا به کتابت
قولی به زفان گویدمشروح و مفسر.

ناصرخسرو (ایضاً ص 131).


ز خانه ٔ مهین و کهین و کبوتر
جوابم بیاور از آنها مفسر.

ناصرخسرو.



مفسر. [ م ُ ف َس ْ س ِ ] (ع ص ) بیان نماینده ٔ معنی سخن . (آنندراج ). تفسیرکننده . شرح نماینده . تأویل کننده . بیان کننده . (از ناظم الاطباء). شارح .مُبَیِّن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
اینت مفسر ظفر، خاطب اعجمی زبان
ز اعجمیان عجب بود، خاطبی و مفسری .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 431).


|| آنکه قرآن شرح و تفسیر کند : در این آیت سخنی نغز است و قاعده ای نیکو که معظم اقوال مفسران که برشمردیم در آن بیاید. (کشف الاسرار میبدی ج 1 ص 20). و چون به سرخس آمد، پیش امام ابوعلی زاهربن احمد شد که مفسر و محدث و صاحب حدیث بود. (اسرارالتوحید چ صفا ص 24). فضلاء دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید... تصنیفی مستوفی کردند مشتمل بر اقاویل مفسران و تأویل و تفسیر متقدمان و متأخران . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران صص 252-253). علمای ظاهر سه طایفه اند: مفسران و اصحاب حدیث و فقها. مفسران به علم لغت ونحو و صرف و وجوه قراآت و شأن نزول آیات و اصول قصص منسوب و اصحاب حدیث ... (مصباح الهدایة چ همایی ص 62). و رجوع به تفسیر شود. || (اصطلاح ریاضی )جزو صحیح لگاریتم اعداد را مفسر و جزو اعشاری لگاریتم اعداد را «مانتیس » گویند.

مفسر. [ م ُ ف َس ْ س ِ ] ( ع ص ) بیان نماینده معنی سخن. ( آنندراج ). تفسیرکننده. شرح نماینده. تأویل کننده. بیان کننده. ( از ناظم الاطباء ). شارح.مُبَیِّن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اینت مفسر ظفر، خاطب اعجمی زبان
ز اعجمیان عجب بود، خاطبی و مفسری.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 431 ).
|| آنکه قرآن شرح و تفسیر کند : در این آیت سخنی نغز است و قاعده ای نیکو که معظم اقوال مفسران که برشمردیم در آن بیاید. ( کشف الاسرار میبدی ج 1 ص 20 ). و چون به سرخس آمد، پیش امام ابوعلی زاهربن احمد شد که مفسر و محدث و صاحب حدیث بود. ( اسرارالتوحید چ صفا ص 24 ). فضلاء دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید... تصنیفی مستوفی کردند مشتمل بر اقاویل مفسران و تأویل و تفسیر متقدمان و متأخران. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران صص 252-253 ). علمای ظاهر سه طایفه اند: مفسران و اصحاب حدیث و فقها. مفسران به علم لغت ونحو و صرف و وجوه قراآت و شأن نزول آیات و اصول قصص منسوب و اصحاب حدیث... ( مصباح الهدایة چ همایی ص 62 ). و رجوع به تفسیر شود. || ( اصطلاح ریاضی )جزو صحیح لگاریتم اعداد را مفسر و جزو اعشاری لگاریتم اعداد را «مانتیس » گویند.

مفسر. [ م ُ ف َس ْ س َ ] ( ع ص ) بیان کرده شده. تفسیر و تأویل شده. ( از ناظم الاطباء ). روشن و واضح گردیده. روشن. واضح :
بپرسیدی ز حد و غایت عشق
جوابی جزم خواهی و مفسر.
فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 61 ).
ز کلک شاه وصفی کرد خواهم
دو شاخش را به دو معنی مفسر
یکی مر جهل را ضری است بی نفع
یکی مر علم را نفعی است بی ضر.
عنصری ( دیوان چ قریب ص 65 ).
از آن مهمانت آمد میر کرمان
که فضلت بود نزدیکش مفسر.
عنصری ( دیوان چ قریب ص 77 ).
چون وصل نکورویان مطبوع و دل انگیز
چون لفظ نکوگویان مشروح و مفسر.
ناصرخسرو.
گفتا مبر انده که من اینجای طبیبم
بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 512 ).
قولی به قلم گوید گویا به کتابت
قولی به زفان گویدمشروح و مفسر.
ناصرخسرو ( ایضاً ص 131 ).
ز خانه مهین و کهین و کبوتر
جوابم بیاور از آنها مفسر.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده.

دانشنامه عمومی

مفسر (رایانه). در علوم کامپیوتر یک مفسر، (به انگلیسی: Interpreter) یک برنامهٔ کامپیوتری است که دستورهای نوشته شده در یک زبان برنامه نویسی را اجرا می کند. با وجود اینکه تفسیر کردن و ترجمه کردن، دو وسیلهٔ اصلی هستند که از طریق آن ها زبان های برنامه نویسی اجرا می شوند، دو مقولهٔ کاملاً مجزا نیستند. یکی از دلایل این است که اغلب سیستم های مفسر برخی از کارهای ترجمه را انجام می دهند. یک مفسر می تواند برنامه ای باشد که:
پرل، پایتون، روبی و متلب همه نمونه هایی از نوع ۲ هستند، در حالی که پاسکال (زبان برنامه نویسی) و ماشین مجازی جاوا نوع ۳ هستند. برنامه های نوشته شده با جاوا از قبل ترجمه شده و به عنوان کدهای مستقل از ماشین، ذخیره می شوند و بعد در زمان اجرا توسط یک مفسر (ماشین مجازی) اجرا می شوند. برخی سیستم ها، مانند اسمال تاک و غیره ممکن است ترکیبی از نوع ۲ و ۳ باشند. لفظ های زبان مفسر و زبان مترجم صرفاً به این معنا هستند که اساس پیاده سازی یک زبان برنامه نویسی یک مفسر است یا یک مترجم؛ یک زبان سطح بالا زبانی است که مستقل از پیاده سازی مشخصی است.
عیب اصلی مفسرها این است که برنامه ای که تفسیر می شود، نسبت به برنامه ای که ترجمه شود، دیرتر اجرا می شود. تفاوت سرعت می تواند ناچیز یا زیاد باشد. اغلب در مرتبه بزرگ و شاید بیشتر. غالباً اجرای یک برنامه تحت یک مفسر نسبت به اجرای کد ترجمه شده وقت بیشتری نیاز دارد. امّا مدت زمان تفسیر یک برنامه از مجموع زمان لازم برای ترجمه کردن و اجرا کردن آن، کمتر است. این موضوع هنگام نمونه سازی و تست کردن کد اهمیت ویژه ای پیدا می کند. زیرا یک عملیات ویرایش-تفسیر-خطایابی می تواند کوتاهتر از عملیات ویرایش-ترجمه-اجرا-خطایابی باشد.
تفسیر یک کد کندتر از اجرای کد ترجمه شده است، زیرا مفسر باید هر دفعه که برنامه شروع به اجرا می کند، همهٔ عبارت های آن را تحلیل کند و سپس عملیات مورد نظر را اجرا کند در حالی که کد ترجمه شده فقط عبارتها را اجرا می کند. این تحلیل زمان اجرا تحت نام «بالاسری تفسیری» نامیده می شود. دسترسی به متغیرها نیز در مفسر کندتر است. زیرا مسیردهی شناسه به محل ذخیره سازی در زمان اجرا نسبت به زمان ترجمه به دفعات بیشتری صورت می گیرد.

دانشنامه آزاد فارسی

مفسر (رایانه). مُفَسِّر (رایانه)(interpreter)
برنامهای که هریک از عبارتهای درون یک برنامه را که به یک زبان تفسیری(مانند زبان بیسیک) نوشته شده اند ابتدا ترجمهنموده و سپس اجراکند.

مفسر (ریاضیات). مُفَسِّر (ریاضیات)(characteristic)
در ریاضیات، قسمت صحیحلگاریتم. قسمت کسریلگاریتم را مانتیسمی نامند. در پایۀ۱۰، ۱=۱۰۰، ۱۰= ۱۰۱، ۱۰۰= ۱۰۲، ۱۰۰۰=۱۰۳، و ... . بنابراین، عددهای صحیح ۰، ۱، ۲، ۳، ... مفسرهای لگاریتم های اعدادند. حال اگر بخواهیم لگاریتم عددی بین دو توان ۱۰، مثلاً لگاریتم ۲۰ را که بین ۱۰ و ۱۰۰ است، تعیین کنیم، از قاعـدۀ کلی log ab=loga + log b استفاده می کنیم. در این حالت خاص، می نویسیم log ۲۰=log ۲× ۱۰=log ۲+log ۱۰ ، یعنی باید log ۱۰ را که ۱ است به عنوان مفسر با log۲ جمع کنیم تا log ۲۰ به دست آید. log ۲ برابر است با ۰.۳۰۱۰ پس log ۲۰=۱+ ۰.۳۰۱۰=۱.۳۰۱۰.

فرهنگ فارسی ساره

گزارنده


فرهنگستان زبان و ادب

{characteristic} [ریاضی] در لگاریتم، جزء صحیح لگاریتمی یک عدد در پایۀ 10
{interpreter} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامه ای که گزاره های زبان مبدأ را خط به خط (یک خط در هر مرحله ) ترجمه و اجرا کند

پیشنهاد کاربران

تفسیر کننده

متفسر

پَروپاک

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آویداک، آویدار ( اوستایی: آوید = تفسیر + «اک، ار» )
پَرکاساک، پرکاسار، پرکاسو ( پرکاس از سنسکریت: پْرَکاسی= تفسیر + «اک، ار، او» )
پَروپاک، پروپار ( پَروپ از سنسکریت: پْرَروپَنَ= تفسیر+ «اک، ار» )
اک پسوند یاتاکی ( = فاعلی ) در پهلوی است

شارح

هویداگر ، زندیک


کلمات دیگر: