کلمه جو
صفحه اصلی

بیدک

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان مشهد ریزمیان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد است ٠

لغت نامه دهخدا

بیدک . [ دَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه شیراز به جهرم میان گردنه ٔ عرفه ومیان جنگل در 109500 گزی شیراز. (یادداشت مؤلف ).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنار که دربخش مرکزی شهرستان آباده واقع و دارای 980 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). دو فرسخ و نیم میانه ٔ جنوب و مشرق آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری ).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد و 354 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهدریز میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد و 146 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است در چهارفرسخی شمالی باشت (به فارس ). (از فارسنامه ٔ ناصری ).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است در هفت فرسخی میانه ٔ شمال و مغرب شهر فسا (به فارس ). (از فارسنامه ٔ ناصری ).


بیدک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد و 126 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان است و 450 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چنار که دربخش مرکزی شهرستان آباده واقع و دارای 980 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ). دو فرسخ و نیم میانه جنوب و مشرق آباده است. ( فارسنامه ناصری ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است در هفت فرسخی میانه شمال و مغرب شهر فسا ( به فارس ). ( از فارسنامه ناصری ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است در چهارفرسخی شمالی باشت ( به فارس ). ( از فارسنامه ناصری ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه شیراز به جهرم میان گردنه عرفه ومیان جنگل در 109500 گزی شیراز. ( یادداشت مؤلف ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد و 354 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد و 126 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

بیدک. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشهدریز میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد و 146 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

بیدک. کرفته شده از بادک است چون دهانه کوهی که مابین دو تا از روستاهای بیدک به نامهای تلخ آب سفلی بیدک و سرتنگ بیدک واقع شده باد خنکی از آن میوزید به بادک نامگذاری شد که در بین مردم به بیدک تغییر کرد برگرفته از کتاب خطی بحرالانساب امیرتیمور گورگانی


بیدک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بیدک (آباده)
بیدک (بشرویه)، روستایی در دهستان رقه بخش ارسک شهرستان بشرویه استان خراسان جنوبی
بیدک (بجنورد)، روستایی در دهستان بدرانلو بخش مرکزی شهرستان بجنورد استان خراسان شمالی
بیدک (تایباد)، روستایی در دهستان دشت تایباد بخش میان ولایت شهرستان تایباد استان خراسان رضوی
بیدک (تربت جام)، روستایی در دهستان جلگه موسی آباد بخش مرکزی شهرستان تربت جام استان خراسان رضوی
بیدک (جیرفت)، روستایی در دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت استان کرمان
بیدک (خاش)، روستایی در دهستان نازیل بخش نوک آباد شهرستان خاش استان سیستان وبلوچستان
بیدک (دماوند)، روستایی در دهستان جمع آبرود بخش مرکزی شهرستان دماوند استان تهران
بیدک (سبزوار)، روستایی در دهستان کوه همائی بخش روداب شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی
بیدک (شوسف)، روستایی در دهستان شوسف بخش شوسف شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی
بیدک (فسا)
بیدک (گرمه)، روستایی در دهستان گلستان بخش مرکزی شهرستان گرمه استان خراسان شمالی
بیدک (مشهد)، روستایی در دهستان میامی بخش رضویه شهرستان مشهد استان خراسان رضوی
بیدک (نه)، روستایی در دهستان نه بخش مرکزی شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَدِهِ: دستش (برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی اموری هستند که از شؤون مربوط به دست میباشند ، مانند انفاق و س...
معنی یَدِیَ: دستم (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی...
معنی بَیْنَ أَیْدِیکُمْ: پیش روی شما - جلوی شما - در مقابلتان(در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن با...
معنی بَیْنَ أَیْدِینَا: پیش روی ما - جلوی ما - در مقابل ما (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن بای...
معنی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ: پیش روی آنان (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دا...
معنی بَیْنَ یَدَیْ: پیشاپیش - پیش از(در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بین یدیه "بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند مع...
معنی بَیْنَ یَدَیَّ: پیش از من (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن ...
معنی بَیْنَ یَدَیْهِ: پیش از خود (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن...
معنی بَیْنَ یَدَیْهَا: روبروی آن - در حضور آن (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار می...
معنی بَیْنَ یَدَیِ: جلوتر از (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بین یدیه "بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست...
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)
یدی (۱۲۰ بار)

دست. . اگر دستت را برای کشتی من باز کنی من دستم را برای کشتن تو باز نخواهم کرد. «ید» در اصل «یدی» با یاء است جمع آن در قرآن ایدی است . ید به طور استعاره در چند معنی به کار می‏رود از جمله: 1- نعمت. «یدیت الیه» نعمتی به او رساندم جمع آن در این معنی ایادی است در صحیفه سجادیه دعای 37 آمده: «جَزاءً لِلصُّغْری مِنْ أَیادیکَ» یعنی جزائی برای کوچکترین نعمتهایت. 2- حیازت و ملک مثل . یا عفو کند آنکه عقده نکاح در اختیار و تسلط او است. رجوع شود به «عقد». . اختیار در قدرت و سلطه تو است تو بر هر چیز توانائی. 3- ید مغلوله کنایه است از امساک و بخل چنانکه ید مبسوطه به عکس آن است . یهود گفتند: دستان خدا بسته است دستهایشان بسته باد، در مقابل گفته خود ملعون گشتند بکله هر دو دست خدا باز است هر طور بخواهد انفاق کند رجوع شود به «غل». 4- مباشرت. . چه چیز مانع شد از اینکه سجده کنی به آنکه با دست خود آفریدم یعنی مباشر خلقت او خودم بودم و شاید مراد قوت و قدرت باشد. 5- نیرو. . یعنی صاحبان نیرو و بصیرت بودند. در طاعت و بندگی خدا نیرومند و با بصیرت بودند اینک به چند آیه توجه کنیم: * . از لفظ «بَیْنَ یَدَیْهِ» و نظیر آن در پیش بودن. حاضر بودن و نزدیک بودن استفاده می‏شود چنانکه در «بین» گفته‏ایم یعنی او کسی است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش مژده می‏فرستد. * . در این آیه دست حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» به دست خدا تشبیه شده و در جای آن قرار گرفته است و روشن می‏شود که در موقع بیعت آن حضرت دستش را باز و بالا نگاه می‏داشته و بیعت کنندگان دست خود را از پائین به کف دست آن بزرگوار می‏رسانده‏اند تا یداللَّه فوق ایدیهم مصداق پیدا نماید. * . گفته‏اند مراد از «ید» قوه و نیرو است یعنی تا جزیه را از روی قدرت و سلطه‏ای که بر آنها دارید بدهند و اگر مراد دست باشد ظاهراً معنی آن باشد که از دستشان به دست شما برسد در جوامع الجامع فرموده: «حتی یُعْطُوها عَنْ یَدٍ اِلی یَدٍ» یعنی نقداً و بدون واسطه بدهند در المیزان آمده: «مُتَجاوِزَةٍ عَنْ یَدِهِمْ اِلی یَدِکُمْ». * حد ید از سرانگشتان است تا شانه و غیر آن با قرینه فهمیده می‏شود مثل . که به قرینه «اِلَی الْمَرافِقِ» معلوم می‏شود مراد از «اَیْدِیَکُمْ» تا آرنج است و مثل . که به وسیله روایات معلوم می‏شود مراد از ایدی چهار انگشت است که از دزد بریده می‏شود. و مثل . که مراد از «ید» تیمم از مچ تا سرانگشتان است.

پیشنهاد کاربران

پیشنهادنام اول بیدک بی بی تک بوده بخاطرپیرزنی تنها زندگی میکرده وکاروانانی که ازانجا میگذشتند بیدک رابیبی تک به مرور زمان شد بیتک بعدشدبیدک

در اشعار مولانا به معنی سرباز کوچک آمده


کلمات دیگر: