کلمه جو
صفحه اصلی

تکیه


مترادف تکیه : اتکا، اطمینان، اعتماد، پناه گاه، تعزیه خانه، حسینیه، تأکید، اصرار، فشار

برابر پارسی : پشت دادن، یله دادن، پشت گرمی، لم دادن

فارسی به انگلیسی

leaning, something to lean on, support, prop, reliance, theatre for passion-plays, emphasis, stress, pop, [fig.] reliance

leaning, support, pop, [fig.] reliance, stress


فارسی به عربی

اقامة , تدل
( تکیه (کردن ) ) اِرْتکازٌ

اقامة , تدل


مترادف و متضاد

stop (اسم)
ترک، تعلیق، نقطه، ایست، توقف، تکیه، ایستگاه

support (اسم)
پشت، تقویت، پا، کمک، طرفداری، تایید، پشت گرمی، تکیه گاه، پشتیبانی، متکا، پشت بند، ملاک، تکیه، نگاهداری، اتکاء، پشتیبان زیر برد، زیر بری

stay (اسم)
ایست، مانع، حائل، توقف، تکیه، نقطه اتکاء، توقفگاه، عصاء

emphasis (اسم)
تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه

rest (اسم)
سامان، استراحت، اسایش، نتیجه، باقی، باقی مانده، تکیه، رستی، بقایا، فراغت، تجدید قوا، سایرین، دیگران، الباقی، موقعیت سکون

reliance (اسم)
اعتماد، دلگرمی، توکل، تکیه، اتکاء

prop (اسم)
پشتیبان، تیر، نگهدار، پایه، شمع، تکیه، پشتی صندلی و غیره

اتکا، اطمینان، اعتماد، پناه‌گاه


تعزیه‌خانه، حسینیه


تاکید، اصرار


فشار


۱. اتکا، اطمینان، اعتماد، پناهگاه
۲. تعزیهخانه، حسینیه
۳. تاکید، اصرار
۴. فشار


فرهنگ فارسی

پشت دادن بچیزی، پشت خودرابچیزی نهادن، محل، روضه خوانی وعزاداری، جای نگهداری مستمندان
۱ -( مصدر ) پشت دادن بچیزی پشت نهادن . ۲ - ( اسم ) محل نگاهداری تهیدستان . ۳ - جایی وسیع مکه در آن مراسم عزا و روضه خوانی برپا کنند : تکی. حسینی .

برجستگی یک هجا یا واژه در زنجیرۀ گفتار متـ . تکیۀ واژه word accent 2


فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تکیة ] ۱ - (مص ل . ) پشت دادن به چیزی . ۲ - (اِ. ) جایی وسیع برای انجام مراسم عزا و روضه خوانی .

لغت نامه دهخدا

تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است . کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابویی است که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است . کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهی دشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دربند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه تل که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 900 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ کرد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


تکیه . [ ت َی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چیمه رود است که در بخش نطنز شهرستان کاشان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 3).


تکیه. [ ت َک ْ ی َ / ی ِ ] ( از ع ، اِمص ) لفظ عربی است بمعنی پشت به چیزی گذاشتن. ( غیاث اللغات ) :
بر فضل تست تکیه امید او از آنک
پاشنده عطایی و پوشنده خطا.
خاقانی.
مرا تکیه جان پسر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست.
سعدی.
|| بمعنی اعتماد مجاز است. به لفظ کردن و زدن و دادن و آوردن و داشتن مستعمل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). استناد و اعتماد. ( ناظم الاطباء ) :
تکیه بر حسن عهد بوالفتح است
شادی از حفظ و نظم قرآن است.
مسعودسعد.
روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار.
سعدی.
|| ( اِ ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند... و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی. ( آنندراج ). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار... و ساده و بالش. ( ناظم الاطباء ) :
مرد نه محتاج به یاری کس است
همت او تکیه پشتش بس است.
امیرخسرو.
|| بمجاز پشت و پناه را گویند. ( غیاث اللغات ). پشت و پناه. ( ناظم الاطباء ). || مکان بودن فقرا. ( غیاث اللغات ). مکان بودن فقرا، چنانکه تکیه صائب که جای پاکیزه ایست در صفاهان و مزار ایشان در آن واقع شده. ( آنندراج ). خانقاء و منزل دراویش و فقراو جایی که در آن به دراویش طعام دهند. ( ناظم الاطباء ). مجمع درویشان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). دزی درذیل قوامیس عرب آرد: تَکیَّه ج ، تکایا. دیر. صومعه. همچنین جایی که معمولاً از مسافران فقیر یا افرادی که توصیه شده باشند بلاعوض پذیرائی کنند...تکیه در هند و ایران و مصر مشابه زاویه در آفریقاست : و منها التکیتین الشهیرتین لمأوی الفقراء والمساکین.
... فلیشر عقیده دارد که این کلمه از «اتکا» آمده است و باید تَکیِه تلفظ شود نه تکیِّة ولی ظاهراً این نظر درست نیست به جهت آنکه جمع آن تکایاست... و این شکل جمع مخصوص کلمات مؤنث است به صورت فَعیلَة که از یک ریشه ٔبی قاعده و خارج از رسم و شرایط معمول می آید. در حالیکه جمع تَکیِة نمی تواند تکایا باشد. ( از دزی ج 1 صص 149-150 ) : در تکیه بودم که مرا گفتند آن فقیران مشتاق منتظرند. ( انیس الطالبین بخاری ).

تکیه . [ ت َک ْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) لفظ عربی است بمعنی پشت به چیزی گذاشتن . (غیاث اللغات ) :
بر فضل تست تکیه ٔ امید او از آنک
پاشنده ٔ عطایی و پوشنده ٔ خطا.

خاقانی .


مرا تکیه جان پسر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست .

سعدی .


|| بمعنی اعتماد مجاز است . به لفظ کردن و زدن و دادن و آوردن و داشتن مستعمل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). استناد و اعتماد. (ناظم الاطباء) :
تکیه بر حسن عهد بوالفتح است
شادی از حفظ و نظم قرآن است .

مسعودسعد.


روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار.

سعدی .


|| (اِ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند... و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی . (آنندراج ). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار... و ساده و بالش . (ناظم الاطباء) :
مرد نه محتاج به یاری کس است
همت او تکیه ٔ پشتش بس است .

امیرخسرو.


|| بمجاز پشت و پناه را گویند. (غیاث اللغات ). پشت و پناه . (ناظم الاطباء). || مکان بودن فقرا. (غیاث اللغات ). مکان بودن فقرا، چنانکه تکیه ٔ صائب که جای پاکیزه ایست در صفاهان و مزار ایشان در آن واقع شده . (آنندراج ). خانقاء و منزل دراویش و فقراو جایی که در آن به دراویش طعام دهند. (ناظم الاطباء). مجمع درویشان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دزی درذیل قوامیس عرب آرد: تَکیَّه ج ، تکایا. دیر. صومعه . همچنین جایی که معمولاً از مسافران فقیر یا افرادی که توصیه شده باشند بلاعوض پذیرائی کنند...تکیه در هند و ایران و مصر مشابه زاویه در آفریقاست : و منها التکیتین الشهیرتین لمأوی الفقراء والمساکین .
... فلیشر عقیده دارد که این کلمه از «اتکا» آمده است و باید تَکیِه تلفظ شود نه تکیِّة ولی ظاهراً این نظر درست نیست به جهت آنکه جمع آن تکایاست ... و این شکل جمع مخصوص کلمات مؤنث است به صورت فَعیلَة که از یک ریشه ٔبی قاعده و خارج از رسم و شرایط معمول می آید. در حالیکه جمع تَکیِة نمی تواند تکایا باشد. (از دزی ج 1 صص 149-150) : در تکیه بودم که مرا گفتند آن فقیران مشتاق منتظرند. (انیس الطالبین بخاری ).
در تکیه ٔ فراغت ما قیل و قال نیست
آنجا که هست بالش ما قو نمی پرد.

تأثیر (از آنندراج ).


یاد حق منزل آرام وفاکیشان است
تکیه بر لطف خدا تکیه ٔ درویشان است .

(تأثیر (ایضاً).


|| محل آسایش . || حسینیه که در آن روضه خوانند. (ناظم الاطباء). جای تعزیه خوانی . جای روضه خوانی . ج ، تکایا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || طاق و قبه . «؟» (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

۱. پشت دادن به چیزی، پشت خود را به چیزی نهادن.
۲. (اسم ) محل وسیع برای روضه خوانی و عزاداری.
۳. (اسم ) [قدیمی] جای نگه داری مستمندان.

دانشنامه عمومی

تکیه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تکیه (مکان مذهبی)، نوعی مکان مذهبی در شهرهای ایران
تکیه (معماری ایرانی)، یا کوشک، نوعی ساختمان مجللِ محصور به درخت و باغ در معماری سنتی ایران است که معادل ویلا در معماری نوین است
تکیه (زبان شناسی)

دانشنامه آزاد فارسی

تَکیه
تَکیه
(در تداول عامه: تِکیه) مکان برپایی مجالس عزاداری، روضه خوانی، و تعزیه خوانی. در میانۀ آن سکویی (تخت گاهی) چهارگوش یا مدور ساخته شده که محل اجرای نمایشِ تعزیه بود. گاه در اطراف این سکو طاق نماهایی ساخته می شد که جایگاه نشستن تماشاگران بود. اصطلاح تکیه برای خانقاه (محل خلوت و عبادت) صوفیان نیز به کار می رفت. از مهم ترین تکایا «تکیه دولت» بود که به دستور ناصرالدین شاه در محل ارگ تهران (واقع در جنوب غربی عمارت شمس العماره) ساخته شد. نیز تابلوی معروفی از کمال الملک به جا مانده است که در آن مراسم تعزیه در تکیه دولت تصویر شده است. از تکایای دیگر باید از تکیۀ حاجی میرزا آغاسی، سیدناصرالدین، ولی خان، حیاط شاهی، حاجی رجب علی، رضا قلی خان، منوچهرخانی، سرپولک، سیداسماعیل و پاچنار نام برد.

فرهنگ فارسی ساره

پشت دادن


فرهنگستان زبان و ادب

{accent , stress , word accent} [زبان شناسی] برجستگی یک هجا یا واژه در زنجیرۀ گفتار متـ . تکیۀ واژه word accent 2

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] تکیه، در اصطلاح شیعیان ایرانی به محل برگزاری مراسم سوگواری پیشوایان دین به ویژه سوگواری محرم و اجرای تعزیه می گویند. این کلمه برای اشاره به مکان گردآمدن صوفیان، مزار مشایخ صوفیه، اقامتگاه موقت صوفیان در سفر و مهمانپذیر رایگان در شهرهای زیارتی نیز به کار رفته است.
واژه تکیه و ترکیبات هم خانواده آن (تکیه دادن، تکیه داشتن و تکیه کردن) به معنای پشت به چیزی گذاشتن، اعتماد کردن، پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن، چیزی که بر آن پشت گذارند، در فارسی از قدیم کاربرد بسیار داشته است. این واژه در زبان ترکی و فارسی و سپس عربی معنای اصطلاحی است. سبب این امر، آن بوده است که ساکنان تکیه برای گذران زندگی بر درآمد اوقاف و کمکهای نیکوکاران اتکا می کرده اند. این واژه قطعاً عربی نیست و در فرهنگهای کهن لغت عربی نظیر آثار ابن فارس، جوهری، ابن منظور و مرتضی زبیدی وجود ندارد.
تکیه، مکان گردآمدن صوفیان، مزار مشایخ صوفیه، اقامتگاه موقت صوفیان در سفر، مهمانپذیر رایگان در شهرهای زیارتی، و بویژه در ایران محل برگزاری مراسم سوگواری پیشوایان دین بویژه سوگواری های ماه محرّم و اجرای تعزیه است.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
محلی که برای عزاداری سیدالشهدا علیه السلام، به ویژه در ایام عاشورا ساخته و برپا می شود. این گونه اماکن، علاوه بر آن که حرمت و قداست خاص خود را دارد، احکام مخصوص مساجد را ندارد، بنابراین محدودیت حضور در آن مثل مسجد نیست.
«تکیه یا تکیه گاه بعد از مسجد در حقیقت پایگاه معنوی مسلمانان خصوصا شیعیان به حساب می آید. جایی که مردم با تعزیه خوانی و سوگواری سالار شهیدان و یاران باوفایش به او متوسل و متکی می شوند... تکیه با تعزیه و عزاداری عجین گشته و این دو را هرگز نتوان از یکدیگر جدا کرد. به نظر می رسد تعزیه پس از حادثه کربلا برای نشان دادن وقایع خونبار عاشورا به سبک سوزناک ابداع شده باشد و با تقلید از نمایش های قدیمی که تا عهد پیشدادیان می رسد، ارتباط پیدا می کند».
در نقل فوق، روی تکیه گاه بودن تکیه برای عزاداران حسینی تکیه شده است. این دقت را دیگران نیز داشته اند و در پیشینه تاریخی آن به این جنبه عنایت کرده اند. از جمله به این نقل توجه کنید: «جایی که مامن و پناهگاه و تکیه گاه فقیران و مسافران بوده و رایگان در آنجا اقامت موقت داشته اند. محافظان و نگهبانان آن (تکیه داران)از جوانمردان بودند و آداب و رسومی خاص داشتند که در «فتوت نامه »ها آمده است. جز این مفهوم، تکایا محلی برای اجرای تعزیه برای سالار شهیدان بوده که در وسط تکیه، روی سکویی برآمده از زمین، تعزیه خوانان موجب تحریک احساسات جماعت عزادار می شدند.
رفته رفته تکیه به محلی برای عزاداری تبدیل شد. از زمان ناصرالدین شاه به بعد، تکیه های به طور رسمی محل اجرای نمایش های مذهبی شد... در بیشتر تکیه ها - به اقتضای فصل - چادرهایی بزرگ برمی افراشتند که در واقع سقف این گونه تکیه ها به شمار می رفت. پارچه هایی سیاه که اشعاری در سوگ خاندان امام حسین علیه السلام بر آن نقش بسته است و علامت و شکل مخصوص تکیه نیز در جایی از آن قرار می گرفت.
هر تکیه، علامتی ویژه و علمی ممتاز از بقیه تکیه ها برای خود داشت. بیشتر تکیه ها بر گذرگاهها و راههای رفت و آمد مردم ساخته می شدند و دو مدخل داشتند که قافله ها و شبیه گردانان و دسته های عزاداری از آن عبور می کردند... در هر تکیه به یادبود تشنگی شهیدان کربلا سقاخانه ای بنا می شد. بعدها در کنار تکیه ها، محل هایی به نام حسینیه و زینبیه بنا شد و یا تکایا به نام «حسینیه » تغییر نام یافتند.
گاهی به همت اهل یک شهر، در شهرهای زیارتی از قبیل «مشهد»، «کربلا»، «نجف » و... حسینیه هایی ساخته می شود که اغلب مورد استفاده زوار آن شهر قرار می گیرد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

[ویکی فقه] تکیه (ابهام زدایی). تکیه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: مقالات و معانی• تکیه (مکان)، مکان گردآمدن صوفیان، مزار مشایخ صوفیه، اقامتگاه موقت صوفیان در سفر، بویژه در ایران محل برگزاری مراسم سوگواری پیشوایان دین• تکیه در ایران، تاریخچه تکیه در ایران• تکیه در هند، تاریخچه تکیه در هند• تکیه در عثمانی، تاریخچه تکیه در دوره عثمانی تکیه ها• تکیه دولت، یا تکیه همایونی دولتی، تکیه قصر، تکیه بزرگ شاهی، بنایی ایجاد شده در تهران برای برگزاری مراسم سوگواری پیشوایان دین• تکیه باندرمه لی زاده، تکیه صوفیان طریقت جلوتی متعلق به قرن دوازدهم در اُسکدار استانبول، معروف به آستانه هاشمی• تکیه مادر شاهزاده، محل ایجاد شده توسط همسر فتحعلی شاه برای دفن خود
...

[ویکی فقه] تکیه (مکان). تکیه ، مکان گردآمدن صوفیان ، مزار مشایخ صوفیه، اقامتگاه موقت صوفیان در سفر ، مهمانپذیر رایگان در شهرهای زیارتی ، و بویژه در ایران محل برگزاری مراسم سوگواری پیشوایان دین به ویژه سوگواری های ماه محرّم و اجرای تعزیه می باشد.
واژة تکیه و ترکیبات هم خانواده آن (تکیه دادن، تکیه داشتن و تکیه کردن) به معنای پشت به چیزی گذاشتن، اعتماد کردن، پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن، چیزی که بر آن پشت گذارند، در فارسی از قدیم کاربرد بسیار داشته است.
معنای اصطلاحی تکیه
این واژه در زبان ترکی و فارسی و سپس عربی معنای اصطلاحی یافته است. سبب این امر، آن بوده است که ساکنان تکیه برای گذران زندگی بر درآمد اوقاف و کمکهای نیکوکاران اتکا می کرده اند.
واژه تکیه از دیدگاه واژه نامه نویسان
این واژه قطعاً عربی نیست و در فرهنگ های کهن لغت عربی نظیر آثار ابن فارس ، جوهری و ابن منظور و مرتضی زبیدی وجود ندارد؛ ازینرو در باره اصل آن وحدت رأی در بین واژه نامه نویسان دیده نمی شود.
← دزی
...

گویش مازنی

/tekkiye/ تکیه حسینیه

تکیه حسینیه


واژه نامه بختیاریکا

بو پدو

جدول کلمات

لم

پیشنهاد کاربران

همه واژه های همخانواده تکیه یک خاستگاه دارند و آن ایرانی است :
واژه آریایی متکا ( موت کا ) از ریشه موتَ به مانای بافته بقچه بسته ای از پارچه یا ترکه و پسوند کا ka به مانای شکل یا شکل دهنده ( مانند سرکه - - - - - sour=wine - acid ) ساخته شده است. موتَ در سنسکریت به صورت muta मूत به مانای woven, basket, bundle آمده است.


لم دادن

تکیه: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحاً به محلی - غیر از مسجد - گفته می شود که در آن برنامه های جشن یا عزای اهل بیت ( علیهم السلام ) برگزار می شود.

تکیه : [اصطلاح موسیقی ] تکیه حالتی است شبیه به تشدید که در تحریرها استفاده می شود و ۳حالت دارد.

تکیه، وطن و سرزمین اجدادی من

اطمینان_تکیه گاه_اعتماد


کلمات دیگر: