کلمه جو
صفحه اصلی

ذهول


مترادف ذهول : ناشناخته، ناشناس، غفلت، فراموشی، نسیان

عربی به فارسی

گيج کردن , خيرگي


مترادف و متضاد

۱. ناشناخته، ناشناس
۲. غفلت، فراموشی، نسیان


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مشغول شدن . ۲ - ( مصدر ) مشغول کردن . ۳ - ( مصدر ) فراموش کردن غافل شدن . ۴ - ( اسم ) فراموشی غفلت .

فرهنگ معین

(ذُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فراموش کردن ، غافل شدن .

لغت نامه دهخدا

ذهول. [ ذُ ] ( ع مص ) مشغول شدن. ( زوزنی ) ( دهار ). || مشغول کردن. ( زوزنی ). || فراموشی. فراموش کردن. ( منتهی الارب ). غافل شدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به کلمه «نسیان ». در کشاف اصطلاحات الفنون شود :
از غلط ایمن شوند و از ذهول
بانگ مه غالب شود بر بانگ غول.
مولوی.
|| بی پروائی از. غفلت از. ترک چیزی یا کسی به عمد یا بعلت شغلی که ترا در پیش است. یا آن سلو و خرسندی نفس است و بی غمی از دوستی و الف. قوله تعالی : یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت. ( قرآن 22 / 2 )|| شغلی که مورث حزنی یا نسیانی شود.

فرهنگ عمید

۱. فراموش کردن، فراموشی.
۲. غافل شدن، غفلت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذهول به معنای غفلت و فراموشی است و نیز به معنی نابسامانی ذهن و پراکندگی شعور بین‏ موضوعات مختلف است به نحوی که این حالت منتهی به عدم توانایی تمرکز حواس در یک موضوع واحد می‏شود. در قرآن آمده است: یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ یعنی روزی آن زلزله را بینی که هر شیرده (اعم از زن و غیره) از بچه شیرخوار غفلت می‏کند.
۱. ↑ سوره حج،آیه ۲
خاتمی،احمد،فرهنگ علم کلام،ص۱۱۸-۱۱۷ رده های این صفحه : قرآن شناسی | واژگان قرآنی


کلمات دیگر: