مترادف راس : سر، کله، انتها، قله، نوک، بالا، فوق تا، عدد، واحد، بزرگ، رئیس، مهتر
متضاد راس : مرئوس
برابر پارسی : ( رأس ) تارک، سر، نوک، سرور، مهتر، سرپرست | تارک، سار، سر، سرور، مهتر
head, headland, cape, summit, foremost position
apex, crest, cusp, tip, top, vertex
دماغه , شنل , پول چاي , انعام , اطلا ع منحرمانه , ضربت اهسته , نوک گذاشتن , نوک دارکردن , کج کردن , سرازير کردن , يک ورشدن , انعام دادن , محرمانه رساندن , نوک , سرقلم , راس , تيزي نوک چيزي
سر، کله ≠ مرئوس
انتها، قله، نوک
بالا، فوق تا، عدد، واحد
بزرگ، رئیس، مهتر
۱. سر، کله
۲. انتها، قله، نوک
۳. بالا، فوق تا، عدد، واحد
۴. بزرگ، رئیس، مهتر ≠ مرئوس
راس . (اِ) بمعنی راه باشد چه سین و ها را به یکدیگر تبدیل کنند چنانکه خروس و خروه . (انجمن آرای ناصری ). به لغت زند و پازند راه و جاده را گویند که به عربی طریق و صراط خوانند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مخفف راسو، موش خرما. (شعوری ج 2 ص 7).
سار
۱راست – استوار ۲درست – صحیح