کلمه جو
صفحه اصلی

ملاحده


مترادف ملاحده : ملحدان، ملحدها، کافران، بی دینان، کفار، ایمان باختگان، بدکیشان، زندیقان، مشرکان

متضاد ملاحده : مؤمنان

مترادف و متضاد

ملحدان، ملحدها، کافران، بیدینان، کفار، ایمانباختگان، بدکیشان، زندیقان، مشرکان ≠ مومنان


فرهنگ فارسی

پیروان حسن صباح . این لقب را دشمنان اسماعیلیه بر آنان نهاده اند فاطمیان .
جمع ملحد
( صفت اسم ) جمع ملحد : ۱ - منکران خدا بی دینان . ۲ - پیروان حسن صباح را دشمنانشان بدین نام میخواندند
جمع ملحد .

فرهنگ معین

(مَ حِ دِ ) [ ع . ملاحدة ] (ص . اِ. ) جِ ملحد، ۱ - کافران . ۲ - لقب پیروان حسن صباح .

لغت نامه دهخدا

ملاحدة. [ م ُ ح َ دَ ] (ع مص ) با همدیگر کج خواهی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ملاحده . [ م َ ح ِ دَ / دِ ] (اِخ ) پیروان حسن صباح . (ناظم الاطباء). باطنیه . اسماعیلیه . هفت امامیان . سبعیه . حشاشین . تعلیمیان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ملاحده زحمت می دادند و لشکرها بدان سمت نامزد شده بود. (لباب الالباب چ نفیسی ص 488). آمدن لشکر ملاحده به مصاف وی و هزیمت کردن پیش ایشان هم در این سال . (تاریخ سیستان ص 395). آمدن امیر فرخشاه دیگر باره به سیستان ... و آمدن لشکر ملاحده به سال پانصد و بیست و سه . (تاریخ سیستان ص 391). کشته شدن یمین الدوله بهرام شاه بن حرب بر دست ملاحده که به اسم فدائی بودند در بازار سراجان . (تاریخ سیستان ص 393). مقالت دوم در ذکر اسماعیلیان ایران معروف به ملاحده ... (تاریخ گزیده چ لندن ج 2 ص 14). ازتخم او حسن صباح که اصل ملاحده بود بیافرید. (تاریخ گزیده چ لندن ص 81). از قصد و نکایت ملاحده خائف گشتند. (جهانگشای جوینی ). چون ملاحده مناقشت و مخاصمت سلطان از سعی نظام الملک که وزیر مملکت بود می دیدند... (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 45). اتسز از رنود خوارزم بر منوال طریقه ٔ ملاحده دو کس را فریفته بود و روح ایشان خریده . (جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 8).به قصد تخریب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده به جانب قهستان رفت . (جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 49). عالمی معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده . (گلستان ). و قلعه ای محکم در آن ولایت است که ملاحده ساخته اند. (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 146). گویند که در زمان سابق آن را ملاحده به فردوس کرده اند. (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 199). و رجوع به ماده ٔ قبل و اسماعیلیه و باطنیه شود.


ملاحده . [ م َ ح ِ دَ / دِ ] (ع ص ، اِ) ملاحدة. ج ِ ملحد و این در اصل ملاحد بود تاء یعنی هاء در آخر به جهت تأکید معنی جمع زیاده کرده چرا که گاهی در آخر صیغه ٔ جمع منتهی الجموع و غیره تاء به جهت تأکید جمع زائد می آرند چنانکه ملائک و ملائکه و صیاقل و صیاقله جمع صیقل . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، مردمان ملحد و بی دین و از دین برگشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل و دو ماده ٔ بعد شود.


ملاحدة. [ م َ ح ِ دَ ] (اِخ ) فرقه ای از کفار که دهریه نامیده می شوند. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ماده ٔ قبل و بعد شود.


ملاحدة. [ م َ ح ِ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملحد. (از اقرب الموارد). رجوع به ملحد و ماده ٔ بعد شود.


( ملاحدة ) ملاحدة. [ م ُ ح َ دَ ] ( ع مص ) با همدیگر کج خواهی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملاحدة. [ م َ ح ِ دَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ملحد. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ملحد و ماده بعد شود.

ملاحدة. [ م َ ح ِ دَ ] ( اِخ ) فرقه ای از کفار که دهریه نامیده می شوند. ( از اقرب الموارد ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ماده قبل و بعد شود.
ملاحده. [ م َ ح ِ دَ / دِ ] ( ع ص ، اِ ) ملاحدة. ج ِ ملحد و این در اصل ملاحد بود تاء یعنی هاء در آخر به جهت تأکید معنی جمع زیاده کرده چرا که گاهی در آخر صیغه جمع منتهی الجموع و غیره تاء به جهت تأکید جمع زائد می آرند چنانکه ملائک و ملائکه و صیاقل و صیاقله جمع صیقل. ( غیاث ) ( آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، مردمان ملحد و بی دین و از دین برگشته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل و دو ماده بعد شود.

ملاحده. [ م َ ح ِ دَ / دِ ] ( اِخ ) پیروان حسن صباح. ( ناظم الاطباء ). باطنیه. اسماعیلیه. هفت امامیان. سبعیه. حشاشین. تعلیمیان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ملاحده زحمت می دادند و لشکرها بدان سمت نامزد شده بود. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 488 ). آمدن لشکر ملاحده به مصاف وی و هزیمت کردن پیش ایشان هم در این سال. ( تاریخ سیستان ص 395 ). آمدن امیر فرخشاه دیگر باره به سیستان... و آمدن لشکر ملاحده به سال پانصد و بیست و سه. ( تاریخ سیستان ص 391 ). کشته شدن یمین الدوله بهرام شاه بن حرب بر دست ملاحده که به اسم فدائی بودند در بازار سراجان. ( تاریخ سیستان ص 393 ). مقالت دوم در ذکر اسماعیلیان ایران معروف به ملاحده... ( تاریخ گزیده چ لندن ج 2 ص 14 ). ازتخم او حسن صباح که اصل ملاحده بود بیافرید. ( تاریخ گزیده چ لندن ص 81 ). از قصد و نکایت ملاحده خائف گشتند. ( جهانگشای جوینی ). چون ملاحده مناقشت و مخاصمت سلطان از سعی نظام الملک که وزیر مملکت بود می دیدند... ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 45 ). اتسز از رنود خوارزم بر منوال طریقه ملاحده دو کس را فریفته بود و روح ایشان خریده. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 8 ).به قصد تخریب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده به جانب قهستان رفت. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 49 ). عالمی معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده. ( گلستان ). و قلعه ای محکم در آن ولایت است که ملاحده ساخته اند. ( نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 146 ). گویند که در زمان سابق آن را ملاحده به فردوس کرده اند. ( نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 199 ). و رجوع به ماده قبل و اسماعیلیه و باطنیه شود.

فرهنگ عمید

۱. = ملحد
۲. پیروان حسن صباح. = اسماعیلیه

دانشنامه عمومی

داعی کبیر
داعی صغیر
ملاحده به فرقه ای از مسلمانان اطلاق می شود که در زمان جعفر صادق به وجود آمدند، روند پیدایش و انشقاق این فرقه از مذهب شیعه دوازده امامی بدین قرار بود که جماعتی در آغاز امامت جعفر صادق، بنا به دلایل نامعلوم به پیروی از برادر ایشان یعنی اسماعیل همت گماشتند، به همین سبب در ابتدا به اسماعیلیان شهره گشتند. اسماعیلیان افکار و عقاید جدیدی را بر شیعه اثناعشری افزودند که در آن دوران نوعی بدعت محسوب می شد. از آن جمله ملغی شدن امامت مسلمین، که با پایان یافتن حیات اسماعیل امامت نیز پایان می پذیرفت. به پیروی از همین اصل گاهی اسماعیلیان را شیعه پنج امامی نیز نامیده اند.
اسماعیلیان در خاورمیانه، مصر و به ویژه در ایران به عناوین و اسامی باطنی، فدایی، ملحد، زندیق، دهری و بسیاری دیگر از القاب توهین آمیز مزیّن شده اند.
حسن صباح بنیان گذار فرقهٔ ملاحده در ایران در یک سخن رانی در جمع پیروانش در دژ الموت چنین بیان می کند: خلیفهٔ بغداد مردم را نسبت به ما خوش بین می کند و مسلمین تصور می کنند که ما گروهی خوب هستیم و شهر الموت خوبتر از شهر لوت است و مردم در این شهر کاری ندارند جز اینکه اوقات خود را صرف تسکین کثیف ترین لذت های شهوانی و نفسانی کنند. در این رساله من به شکل دیوی هول انگیز توصیف شده ام که غذای من مثل ضحاک مغز انسان و خون دختران و پسران نا بالغ است و از بام تا شام جز کفر، چیزی از من شنیده نمی شود و العیاذبالله هر روز نسخه های قران را آتش می زنم و زبانم لال هر شب پیغمبر اسلام را سب می کنم. ای برادران، خلیفهٔ بغداد، دلش بر دین و آیین اسلام نمی سوزد برای اینکه خود او فاسق و فاجر است و کسی که خود مبادرت به فسق و فجور می کند، اهمیت نمی دهد که دیگران فاسق و فاجر باشند یا نباشند.


کلمات دیگر: