کلمه جو
صفحه اصلی

اسماعیلیه

فرهنگ فارسی

فرقه ای از شیعه امامیه ظهور این فرقه اصلانتیجه اختلاف در امانت اسماعیل بن جعفر صادق ع با برادر او موسی بن جعفر بوده است قایلان به حفظ امامت در خاندان اسماعیل به اسماعیلیه یا باطنیه مشهورند . اینان معتقدند که پس ار رحلت امام جعفر چون پسرش اسماعیل پیش از پدر در گذشته بود امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد که [ سابع تام ] است و دور هفت بدو تمام می شود و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند . ایمه بعد از محمد بدو دسته تقسیم شدند که دسته ای ایمه مستور بودند و پنهانی در شهر ها می گشتند در صورتیکه دعات ایشان آشکارا مشغول دعوت بودند و بعد از ایمه مستور دور به عبید الله مهدی رسید که دعوت خود را آشکار کرد و بعد از او اولادش نصا بعد نص امامند و هر که در مخالفت با آنان بمیرند [ مات میته جاهلیه ] از میان دعاتی که در غیبت امام مشغول فعالیت بوده و به پی افکندن مبانی این مذهب مبادرت کرده است به عقیده اسماعیلیه میمون بن دیصان معروف به قداح است که او و فرزندانش مدتی در خوزستان و عراق و شام به فعالیت اشتغال داشتند و دعاتشان در یمن و بلاد دیگر بنشر دعوت اسماعیلی مشغول بودند . از بین این دعات اسماعیلی حسن بن احمد معروف به ابو عبد الله شیعی در بلاد مغرب قدرت بسیار یافت و دولت اغالبه را در آن سامان از میان برد و ابو محمد عبید الله مهدی را که در سلجماسه محبوس بود آزاد کرد و گفت او همان مهدی منتظر از آل علی است و امامت از آن وی است و بدین طریق دولت فاطمیان در شمال افریقا تشکیل شد ( ۲۹۷ ه. ) . دعوت فاطمیان بسرعت در یمن و بحرین و شام و فلسطین و ایران و شمال افریقا انتشار یافت . اسماعیلیه در دعوت خود مراحل خاصی را رعایت می کردند و دعات آنان بر حسب درجات معین می شدند و آخرین مرتبه معتقدان به این مذهب مرتبه [ حجت ] بود که از بین دعات عده معدودی توانستند حائز آن رتبه گردند . از میان دعات ایرانی ناصر خسرو و حسن صباح این رتبه را داشتند دعات اسماعیلیه برای هر دوازده امام حجت تعیین می کردند که در دوازده جزیره ( ناحیه ) بنشر دعوت مشغول بودند و در دعوت خود به عدد هفت و عدد دوازده اهمیت می دادند . برای همه دعات اسماعیلی رئیسی بنام داعی الدعاه در دستگاه خلیفه فاطمی بسر می برد . اسماعیلیه معتقد بودند که ظواهر را بواطنی هست که تنها امام بر آنها واقفست و باید از او یا از کسانی که از وی تعلیم گرفته اند آموخت و همین امر خود موجب آن بود که این قوم از قشر دین بحقیقت و لب آن متوجه شوند و چون این بواطن احکام را از طریق تاویلهای عقلی و فلسفی پیدا می کردند طبعا با تفکر و استدلال خو می گرفتند و از آنجا که استفاده از اصول فلسفه یونان را در دعوت خود جایز می شمردند طبعا به تحصیل علوم فلسفی راغب و حامی حکما و علما بودند .
قصبه ایست در مصر سفلی بساحل غربی کانال سوئز در ۷٠ هزار گزی جنوب پورت سعید در ۷۲ هزار گزی شمال سوئز در میان کانال و در ساحل دریاچه تمساح . این قصبه بوسیله یک خط آهن از یک طرف با خط آهن سوئز و از طرف دیگر با خطوط قاهره اسکندریه رشید و دمیاط ارتباط دارد و یک شعبه از شعبات نیل هم از میان این قصبه جریان یافته وارد دریاچه تمساح میشود .

لغت نامه دهخدا

اسماعیلیه . [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 46000 گزی جنوب باختری اهواز و 13000 گزی باختر راه اهواز به آبادان کنار رود کارون . دشت . گرمسیر. سکنه 800 تن . شیعه . زبان : عربی و فارسی . آب از رودخانه ٔ کارون . محصول آن غلات ، صیفی و سبزیجات . شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


اسماعیلیه . [ اِ لی ی َ / ی ِ] (ص نسبی ) (درهم ...) یکی از انواع نقود مردم سمرقند در عهد سامانیان . (رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 119).


اسماعیلیة. [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) (مقبره ٔ...) مزار اسماعیلیان خاندانی از فقهاء و دانشمندان بخارا و از بقاع متبرک آن شهر. (رودکی تألیف نفیسی ج 1 صص 445-446).


اسماعیلیة. [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) قصبه ایست در مصر سفلی بساحل غربی کانال سوئز، در 70 هزارگزی جنوب پورت سعید و در 72 هزارگزی شمال سوئز در میان کانال و در ساحل شمالی دریاچه ٔ تمساح . این قصبه بوسیله ٔ یک خط آهن از یک طرف با خط آهن سوئز و از طرف دیگر با خطوط قاهره ، اسکندریه ، رشید و دمیاط ارتباط دارد و یک شعبه از شعبات نیل هم از میان این قصبه جریان یافته وارد دریاچه ٔ تمساح میشود. در سال 1280 هَ . ق . خدیو، اسماعیل پاشا این شهر را پی افکند و طبق نقشه ٔ وسیعی کوی و برزنهای زیبا و کوچه های دلگشا در اینجا بوجود آورد و میخواست که مرکز تجارت مهم و فروشگاه عظیمی شود، با این وصف این قصبه به ترقی مأمول نائل نشد. (از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به ضمیمه ٔ معجم البلدان ج 1 صص 265 - 266 شود. تعداد نفوس آن بالغ بر 15000 تن است . || نام کانالیست که از میان قصبه ٔ اسماعیلیه واقع در مصر سفلی میگذرد. (قاموس الاعلام ترکی ).


اسماعیلیة.[ اِ لی ی َ ] (اِخ ) یا عدنانیه . عرب ساکن حجاز و نجد و اراضی مجاور آن از اواسط جزیرةالعرب ، منسوب به اسماعیل بن ابراهیم الخلیل از زن خود مسماة به هاجر.


( اسماعیلیة ) اسماعیلیة.[ اِ لی ی َ ] ( اِخ ) یا عدنانیه. عرب ساکن حجاز و نجد و اراضی مجاور آن از اواسط جزیرةالعرب ، منسوب به اسماعیل بن ابراهیم الخلیل از زن خود مسماة به هاجر.

اسماعیلیة. [ اِ لی ی َ ] ( اِخ ) ( مقبره ٔ... ) مزار اسماعیلیان خاندانی از فقهاء و دانشمندان بخارا و از بقاع متبرک آن شهر. ( رودکی تألیف نفیسی ج 1 صص 445-446 ).

اسماعیلیة. [ اِ لی ی َ ] ( اِخ ) قصبه ایست در مصر سفلی بساحل غربی کانال سوئز، در 70 هزارگزی جنوب پورت سعید و در 72 هزارگزی شمال سوئز در میان کانال و در ساحل شمالی دریاچه تمساح. این قصبه بوسیله یک خط آهن از یک طرف با خط آهن سوئز و از طرف دیگر با خطوط قاهره ، اسکندریه ، رشید و دمیاط ارتباط دارد و یک شعبه از شعبات نیل هم از میان این قصبه جریان یافته وارد دریاچه تمساح میشود. در سال 1280 هَ. ق. خدیو، اسماعیل پاشا این شهر را پی افکند و طبق نقشه وسیعی کوی و برزنهای زیبا و کوچه های دلگشا در اینجا بوجود آورد و میخواست که مرکز تجارت مهم و فروشگاه عظیمی شود، با این وصف این قصبه به ترقی مأمول نائل نشد. ( از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به ضمیمه معجم البلدان ج 1 صص 265 - 266 شود. تعداد نفوس آن بالغ بر 15000 تن است. || نام کانالیست که از میان قصبه اسماعیلیه واقع در مصر سفلی میگذرد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
اسماعیلیه. [ اِ لی ی َ ] ( اِخ ) اسماعیلیان. سبعیه. هفت امامیان. باطنیان. باطنیة. حشاشین. ملاحده. فدائیان. فرقه ای از شیعه که سلسله ائمه را به اسماعیل فرزند مهتر امام جعفر صادق ( ع ) ختم کنند و اسماعیل را امام هفتم دانند. اسماعیل نخست از طرف پدر به جانشینی وی تعیین گردید ولی بعد حضرت صادق ( ع ) پسر دوم خود موسی را جانشین خود کرد. اسماعیلیه انتصاب اخیر را نپذیرفتند و گفتند امام نمیتواند تغییر عقیده بدهد. اسماعیل پنج سال پیش از وفات پدر در مدینه بسال 145 هَ. ق. درگذشت و در مقبره بقیعالغرقد مدفون گردید. با آنکه گروهی شاهد مرگ اسماعیل بودند، طرفداران وی ادعا کردند که او تا پنج سال پس از فوت پدر زندگی کرد و او را در بازار بصره مشاهده کردند و آنجا مردی مفلوج را با مس دست شفا بخشید. پسران اسماعیل که در زمره افراد دیگر علویین مورد تعقیب حکومت بودند، مدینه را ترک گفتند. محمد پسر مهتر در ناحیت دماوند قرب ری مخفی شد واعقاب او در خراسان و سپس قندهار خود را پنهان داشتند و آنگاه به هندوستان مهاجرت کردند و هنوز هم عده ای از اسماعیلیه در هند اقامت دارند. علی برادر محمد،به سوریه و مغرب هجرت کرد. اعقاب اسماعیل مبلغینی بنام داعی ( ج ، دُعاة ) به اقطار ممالک اسلامی گسیل میداشتند تا عقیده آنان را که به باطنیه شهرت داشتند تبلیغ کنند و اساس آنان بر تفسیر و تأویل قرآن بود. یکی ازین مبلغین میمون ملقب به قدّاح بود که پسر او عبداﷲ رئیس شیعه قرامطه گردید. محمدبن حسین ملقب به زیدان که بوسیله نجوم آگاهی یافته بود که حکومت به ایرانیان باز خواهد گشت با معاضدت یکی از اغنیای ایرانی معتقداتی را که هم جنبه مذهبی و هم جنبه اجتماعی داشت ، مورد قبول اسماعیلیه قرار داد. در پایان قرن سوم هجری ، عبیداﷲبن محمدالمهدی که از طرف بربریان به امامت قبیله کتامة منصوب شده بود، در مغرب حکومت فاطمیین یا عبیدیة را تأسیس کرد و حکومت مزبور بزودی به مصر منتقل گردید.

اسماعیلیه . [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) اسماعیلیان . سبعیه . هفت امامیان . باطنیان . باطنیة. حشاشین . ملاحده . فدائیان . فرقه ای از شیعه که سلسله ٔ ائمه را به اسماعیل فرزند مهتر امام جعفر صادق (ع ) ختم کنند و اسماعیل را امام هفتم دانند. اسماعیل نخست از طرف پدر به جانشینی وی تعیین گردید ولی بعد حضرت صادق (ع ) پسر دوم خود موسی را جانشین خود کرد. اسماعیلیه انتصاب اخیر را نپذیرفتند و گفتند امام نمیتواند تغییر عقیده بدهد. اسماعیل پنج سال پیش از وفات پدر در مدینه بسال 145 هَ . ق . درگذشت و در مقبره ٔ بقیعالغرقد مدفون گردید. با آنکه گروهی شاهد مرگ اسماعیل بودند، طرفداران وی ادعا کردند که او تا پنج سال پس از فوت پدر زندگی کرد و او را در بازار بصره مشاهده کردند و آنجا مردی مفلوج را با مس ّدست شفا بخشید. پسران اسماعیل که در زمره ٔ افراد دیگر علویین مورد تعقیب حکومت بودند، مدینه را ترک گفتند. محمد پسر مهتر در ناحیت دماوند قرب ری مخفی شد واعقاب او در خراسان و سپس قندهار خود را پنهان داشتند و آنگاه به هندوستان مهاجرت کردند و هنوز هم عده ای از اسماعیلیه در هند اقامت دارند. علی برادر محمد،به سوریه و مغرب هجرت کرد. اعقاب اسماعیل مبلغینی بنام داعی (ج ، دُعاة) به اقطار ممالک اسلامی گسیل میداشتند تا عقیده ٔ آنان را که به باطنیه شهرت داشتند تبلیغ کنند و اساس آنان بر تفسیر و تأویل قرآن بود. یکی ازین مبلغین میمون ملقب به قدّاح بود که پسر او عبداﷲ رئیس شیعه ٔ قرامطه گردید. محمدبن حسین ملقب به زیدان که بوسیله ٔ نجوم آگاهی یافته بود که حکومت به ایرانیان باز خواهد گشت با معاضدت یکی از اغنیای ایرانی معتقداتی را که هم جنبه ٔ مذهبی و هم جنبه ٔ اجتماعی داشت ، مورد قبول اسماعیلیه قرار داد. در پایان قرن سوم هجری ، عبیداﷲبن محمدالمهدی که از طرف بربریان به امامت قبیله ٔ کتامة منصوب شده بود، در مغرب حکومت فاطمیین یا عبیدیة را تأسیس کرد و حکومت مزبور بزودی به مصر منتقل گردید.
اسماعیلیه ٔ ایران : حسن بن صباح که در ری متولد شده و همانجا به عقیده ٔ باطنیه گرویده بود، برای تکمیل معتقدات در زمان خلافت المستنصر بسال 471 هَ . ق . به مصر سفر کرد. پس از یک سال و نیم اقامت به ایران بازگشت و به تبلیغ پرداخت ، و قلعه ٔ الموت را مقر خویش ساخت (6 رجب 483) و طرفداران بسیار یافت . حسن با پیروان خویش از الموت به نقاط دیگر دست اندازی میکرد و اسماعیلیه چند قلعه را در نواحی دیگر تصرف و یا بساختن قلاعی در اقطار مختلف اقدام کردند. گویند که حسن باغهای دلکشی ترتیب داد که فدائیان را در آغاز قبول دعوت بدانجا میبردند و ایشان از انواع لذات بهشتی متمتع میشدند، ولی وجود چنین بهشتی موهوم به نظر میرسد. ملکشاه سلجوقی که از دستگاه خطرناک اسماعیلیه آگاه بودامیر ارسلان تاش را به محاربه با حسن بن صباح امر کرد (485 هَ . ق .). وی الموت را محاصره کرد ولی در مقابل هجوم محصورین شکستی سخت یافت . در همین سال ، مرکز دیگر دعوت ، قلعه ٔ دره را یکی دیگر از امرای سلطان ، قزل صاریغ در حصار گرفت و نتیجه نگرفت . مرگ ملکشاه به این اقدامات خاتمه بخشید. چهل روز پیش از این حادثه ، قتل نظام الملک بدست یکی از فدائیان موسوم به ظاهر ارانی ، نخستین نمونه ٔ یک سلسله قتل های غیلة که موجب وحشت عالم اسلامی گردید، صورت گرفت . رئیس مظفر، از پیروان حسن ، قلعه ٔ گردکوه را تصرف کرد و کیا بزرگ امید، قلعه ٔ لمسر را مسخر ساخت (495 هَ . ق .). سلطان محمد، نظام الدین احمد را به محاربه ٔ اسماعیلیه فرستاد و او در مدت هفت سال حوالی الموت را ویران کرد، و نیز نوشتکین شیرگیر از طرف سلطان مزبور قلعه ٔ لمسر و الموت را در سال 511 محاصره کردولی مرگ سلطان موجب ختم محاصره گردید. سنجر، از مشاهده ٔ خنجری که توسط یکی از امنای وی در زمین مقابل تخت وی فروشده بود، متوحش گردید و با فدائیان مصالحه کرد. حسن در 26 ربیعالاول سال 518 هَ . ق . درگذشت و کیا بزرگ امید جانشین او گردید و تا گاه مرگ (26 جمادی الاولی 532) بی دغدغه حکومت کرد. پس از او پسر وی محمدبه حکومت رسید و او در 557 درگذشت . پسر محمد، حسن ملقب به علی ذکره السلام بدعتهایی در مذهب به وجود آورد، منبر را مقابل قبله قرار داد، در صورتی که مقرر آن بود که منبر در سمت چپ محراب قرار گیرد (559 هَ . ق .)، و مدعی شد که وی از اعقاب نزار پسر المستنصر است و همین امر موجب امامت اوست . در پایان چهار سال سلطنت ، وی در کاخ لمسر، بدست برادرزن خود که از آل بویه بود کشته شد. پسر وی محمد دوم کمر انتقام قتل پدر بر میان بست و افراد خاندان قاتل را اعدام کرد و مدت 49 سال بفراغت حکومت راند. وی اعمال پدر را تعقیب کرد اما پسر او، جلال الدین حسن سوم از گاه جلوس اعلام داشت که قصد کرده تا دین حقیقی اسلام را برقرار دارد و بفرمود تا مساجد را تعمیر کنند و نماز جماعت را در روز جمعه اقامه کنند و بدین لحاظ او را نومسلمان نامیدند. حسن سوم نیز مانند پدر مسموم گردید. پسر وی علأالدین محمد سوم آنگاه که پنج ساله بود به حکومت رسید ولی او را در قصر خویش محبوس کردند و بهنگام مستی به اغواء پسرش رکن الدین خورشاه وی را در آخرین روز ذوالقعدة سال 651 به قتل رسانیدند. هلاکو به امر خان مغول در سال 654 قلعه ٔ میمون دز را که رکن الدین در آن پناهنده بود در حصار گرفت . رکن الدین تسلیم شد و محبوس گردید و او را به دربار منگو فرستادند. منگو وی را نپذیرفت و به هنگام بازگشت در ساحل جیحون به قتل رسید. قلعه ٔ الموت تسلیم گردید ولی قلعه ٔ گردکوه در ناحیه ٔ دامغان مدت سه سال مقاومت کرد. آخرین آثار اسماعیلیه از قهستان در زمان خان مغول ابوسعید محو گردید. شاهرخ پسر تیمور در ایالت مزبور آخرین پیروان اسماعیلیه را مورد تعقیب و تفتیش قرار داد ولی جز چند تن لشکری و سید و درویش ، دیگری را نتوانستند دستگیر کنند.
اسماعیلیه ٔ سوریه : استقرار اسماعیلیه در سوریه متعاقب استقرار آنان در جبال دیلم بود. در حدود سنوات آخر قرن پنجم هجری در زمان حکومت امیر سلجوقی رضوان بن تتش گروهی از آنان در حلب اقامت داشتند و امیرمزبور توسط طبیب و منجمی به عقاید آنان گرویده بود.نخستین کسی که بدست این گروه بقتل رسید پدرزن امیر مزبور، جناح الدوله حسین امیر حمص بود که بهنگام نمازگزاردن بدست سه ایرانی در زی صوفیان کشته شد. طبیب و منجم مزبور بزودی درگذشت (و شاید به قتل رسید) و قدرت او به دوست ایرانی وی ابوطاهربن صائغ منتقل گردید. و از آن پس سوریه یکی از مراکز مهم اسماعیلیه شد.
وضع کنونی : اکنون چندهزار تن از آنان در مملکت سوریه اقامت دارند که در قلاع قدیم مصیاث ، قدموس و غیره مقیمند.در ایران نیز گروهی از آنان در محلات (نزدیک قم ) جای دارند و در آسیای مرکزی ، در بدخشان ، خوقند و قراتگین و یکی از نواحی مجاور بلخ اسماعیلیه بنام مفتدی خوانده میشوند. در کافرستان (دره های جلال آباد و کمر) مولائی های بسیار اقامت دارند، همچنین در بسیاری از دره های علیای جیحون ساریقل (سریکل و خان و یاسین ). در هند و پاکستان تعداد آنان به 99476 بالغ میشود که در نواحی احمیر، هرواره ، راجپوتانه ، پنجاب و کشمیر مقیم اند و 52658 تن در بمبئی ، باروده و کورگ اقامت دارند.بین بهراهای گجرات ، داودی ها که بخش اعظم آن طایفه را تشکیل میدهند (130000 تن ) اسماعیلی هستند. در ناحیه ٔ عمان عده ٔ آنان بسیار است و در همه ٔ شهرهای ناحیت اقامت دارند، مقر اصلی آنان مطرح قرب مسقط است . همچنین در زنگبار و آفریقای شرقی (آلمان ) تعداد آنان به ده ها هزار میرسد. (نقل به اختصار از دائرةالمعارف اسلام ).
معتقدات : اسماعیلیه را در کتب ملل و نحل و تواریخ و سیر به اسامی و عنوانهای مختلف اسماعیلی و باطنی و قرمطی و فاطمی و شیعه ٔ سبعیه و به اصطلاح دشمنان آنان ملاحده ذکر کرده اند و آن شعبه ای از مذهب شیعه است که فقط به هفت امام قائل است ، یعنی از ائمه ٔ دوازده گانه ٔ شیعه ٔ اثناعشری فقط تا امام جعفرصادق را معتقدند و پسر وی اسماعیل را امام هفتم دانسته و دوره ٔ امامان را با وی ختم شده می دانند و پسر اسماعیل مزبور محمد را قائم موعود می پندارند و پس از وی امامت را در اولاد او بترتیب مخصوص قائلند. مؤسس این طریقه خود محمدبن اسماعیل ولی مروج و مجدد و بلکه در واقعمؤسس حقیقی شالوده ٔ آن عبداﷲبن میمون القداح بود که خلفای فاطمی خود را از اعقاب او میدانستند.
خلاصه ٔ عقاید باطنیه ٔ این طائفه آنکه : خدای تعالی را بالاتر از حدّ صفات دانند و مبداء اعلی را بعد از خدا عقل کل و پس از آن در درجه ٔثانی نفس کل دانند و گویند بتأیید عقل کل و ترکیب نفس کل این عالم پدید آمد و پس از این دو جوهر علوی ،که گاهی فقط بتعبیر اول و ثانی از آنها نام میبرند،به سه لواحق یا سه فرشته قائلند که عبارت است از جدّ و فتح و خیال ، و هر پنج را رویهم پنج حدّ علوی خوانند، و گویند که مظهر عقل کل در این عالم انبیای اولوالعزم هستند بعلاوه ٔ قائم که جمعاً هفت باشند و آنانرا «ناطق » اسم میدهند که درجه ٔ سوم است (بعد از عقل کل و نفس کل ) و مظهر نفس کل وصی را «اساس » نامند ودرجه ٔ چهارم دارد . و بعداز اساس در رتبه امامان می آیند که با اساس هفت تن باشند یکی بعد از دیگری ، وبعد از درجه ٔ امام درجات حجت و داعی و مأذون می آید. در اسلام حضرت رسول (ص ) را ناطق و حضرت علی (ع ) را اساس و امام حسن و حسین و زین العابدین و محمد باقر وجعفر صادق و پسر او اسماعیل را ائمه ٔ هفت گانه آن دور دانسته اند. محمدبن اسماعیل را قائم و خلفای فاطمی را جزو امامان دور قائم دانند و هر امام را 12 حجت باشد و هر یک از حجت ها در منطقه ٔ مخصوص از روی زمین حکم و مأموریت دعوت و سرپرستی شیعه و بقول ناصرخسرو «شبانی رمه » را داشتند که این منطقه را «جزیره ٔ» او مینامیدند و در زیر حکم هر یک از حجتان سی داعی بود و هر یک از داعیان نیز مأذونان در زیر حکم خود داشتند که بدعوت عامه ٔ اشخاص و در واقع اهل استعداد از مسلمین مشغول بودند، بترتیبات مخصوص که ذکر آن باعث تطویل میشود، و کسی را که تازه بطریقه ٔ آنان ورود میکرد «مستجیب » مینامیدند. این درجات هفتگانه یعنی مستجیب و مأذون و داعی و حجت و امام و اساس و ناطق درجات و مراتب سیر آنان است . پنج درجه ٔ اخیر را پنج حدّ جسمانی خوانند و گاهی میان حجت جزایر و امام درجه ای ذکر میکنند به اسم «باب » که شاید همانست که گاهی هم «حجت اعظم » نامیده میشود و در طریقه ٔ صباحیه (پیروان حسن صباح ) که بدعوت جدیده معروف بود بعنوان رئیس مجلس دعوت در مصر «داعی الدعاة» نامیده میشد که ظاهراً «باب » امام زمان و دربان دعوت او منظور است و گاهی هم مأذون و داعی را به دودرجه ٔ فرعی تقسیم کنند که محدود و مطلق نامند و به این جهات درجات گاهی هفت و گاهی نه و گاهی بیشتر ذکرمیشود. از حجت های 12 گانه که هر کدام حجت یک جزیره بود چهار نفر همیشه ملازم خدمت امام زمان و هفت نفر مأمور جزایر سبعه (هفت اقلیم ) بودند که از آنجمله درعهد المستنصر باﷲ ناصرخسرو حجت جزیره ٔ خراسان (بمعنی جغرافیائی این کلمه در آن عهد) بود. این اسامی و اصطلاحات از کتب و اشعار ناصرخسرو استخراج شده . ولی ظاهراً اتباع حسن صباح که پیروان «دعوت جدیده ٔ» نزاری بودند برای درجات سیر اصطلاحات دیگری داشته اند مانند سوس و داعی کبیر و رفیق و لاصق و فدائی و غیره و ظاهراً اینان منطقه ٔ دعوت حجت ها را عوض جزیره «بحر» میگفتند .
اسماعیلیه بتأویل قائلند و آیات و احادیث و احکام شرع را تماماً تأویل میکنند و منکرین تأویل و پیروان ظواهرشریعت و تنزیل را «ظاهری » مینامند و بر آنان بسیار طعن میکنند و معروف آنست که اسماعیلیان خود و لااقل درجات بالاتر آنان باطناً به احکام و ظواهر دین اصلاً قائل نیستند و وقتی کسی داخل طریقه ٔ آنان شد و دعوت را پذیرفت ابتدا با او مدارا کرده و کشف راز نمیکنند ولی پس از آنکه به درجات بالاتر رسید و در سیر در مراتب ترقی کرد حقیقت اعتقاد خود را که انکار ظواهر شرع است بر او انشا می کنند، ولی از اظهارات ناصرخسرو دراشعار و تألیفات خود، خلاف این مطلب ظاهر میشود و وی نه تنها خود به اعلا درجه مواظب و مراقب اعمال شرعیه بود بلکه در کتاب وجه دین که برای خود اسماعیلیان و مستجیبان نوشته شده صریحاً منکر ظاهر را از باطنیان دجال باطنیان ، مینامد و بر او طعن میکند همانطور که منکر تأویل را دجال ظاهریان میخواند ولی به تقیه و حیله در دعوت و اظهار مطلب بر حسب عقل و فهم مخاطب که روش ایشان بوده توصیه میکند . این طایفه به حروف جُمَّل و معانی رمزی آن اهمیت عظیم میدهند و اغلب استدلالات و بیاناتشان از روی حروف است ، چنانکه این طریقه میان اغلب مذاهب و طرق اسماعیلی و شیعی دیگر عموماً و بکتاشی ها و صوفیه و شیخیه و اکثر مذاهب اشراقی و باطنی دیده میشود. اسماعیلیه علم و اعتقاد را غایت وجود بشر میدانند و به بهشت و دوزخ جسمانی قائل نیستند، ولی به مبتدیان این کلمات را بمعنی معمول و معروف تفسیر میکنند و بکلی انکار نمیکنند ، ولی به ارباب مراتب بالاتر بهشت را نفس انسان کامل و دوزخ را نفس انسان جاهل و دور از خداتأویل میکنند و بعث و نشور جسمانی را هم قائل نیستند و بعضی اشعار ناصرخسرو نیز در این معنی صریح است . احکام دین را هم چنانکه از کتاب وجه دین سر تا پا دیده شود تأویل میکردند واحکام ظاهری فقه را «هوی و هوس ریاست جویان » مینامیدند. (تقی زاده . مقدمه ٔ دیوان ناصرخسرو صص مو- ن ) .
الاسماعیلیة، هم الذین اثبتوا الامامة لاسماعیل بن جعفر الصادق و من مذهبهم ان اﷲ تعالی لاموجود و لا معدوم و لا عالم و لا جاهل و لا قادر و لا عاجز و کذلک فی جمیعالصفات و ذلک لان الاثبات الحقیقی یقتضی المشارکة بینه و بین الموجودات و هو تشبیه و النفی المطلق یقتضی مشارکةالمعدومات و هو تعطیل بل هو واهب هذه الصفات و رب للمتضادات . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به سبعیه ، باطنیه ، ذومصة و ملاحده شود.


فرهنگ عمید

از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند، هفت امامی، پیروان حسن صباح، سبعیه.

دانشنامه عمومی

اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم می کنند و او را امام هفتم می دانند. اینان هم زمان با روزگار سامانیان سربرآوردند و سده ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شده است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکنده اند.
نزاریان
حسن صباح
اسماعیل بن جعفر
حشاشین
برکوک
ماهوسک
تون
چنان که هانری کربن می گوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.
امام کنونی اسماعیلیان نزاری که در منطقه الموت تمرکز جغرافیایی داشتند، کریم آقاخان نام دارد که زاده ژنو است و اکنون در پاریس اقامت دارد و فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است.
اسماعیلیان پس از امام جعفر صادق فرزند ارشد او اسماعیل را امام می دانند و می گویند امام او را به جانشینی خود برگزید ؛ فرقهٔ اسماعیلیه تا ظهور عبدالله بن میمون القدّاح در حدود سال ۲۶۰ هجری یکی از فرق عادی شیعه بود ولی پس از او تحولی در این مذهب پیدا شد که موجب پدید آمدن خلافت فاطمیان در مصر و ظهور قدرت و تشکیلات اسماعیلیه گردید، و چنان که برخی مورخان نوشته اند عبدالله دعوی نبوت کرد و از کسانیکه دعوت او را پذیرفتند مردی بود به نام حمدان بن الاشعب ملقب به قَرمَط، و او به دستیاری دوست و داماد خود موسوم به «عبدان» تشکیلات تبلیغاتی به وجود آورد.

اسماعیلیه (ابهام زدایی). اسماعیلیه ممکن است یکی از موارد زیر باشد:

دانشنامه آزاد فارسی

اسماعیلیه فرقه ای شیعی که در اواسط قرن ۲ق با اختلاف بر سر جانشینی امام جعفر صادق (ع) با سایر پیروان آن حضرت، پدیدار شد و به گروه های چندی منقسم گردید. نام این فرقه از نام اسماعیل، فرزند ارشد امام جعفر صادق (ع)، گرفته شده است. وی در زمان حیات امام جعفر صادق (ع) و حدود ده سال قبل از آن حضرت از دنیا رفت. اسماعیل در دوران حیات خود ارتباطاتی با گروه های انقلابی و شیعیان غالی داشته و گزارش هایی در دست است که نشان می دهد وی روابطی با ابوالخطاب کوفی، رهبر فرقۀ غالی، داشته است. برخی از پیروان امام به دلیل فرزند ارشد بودن اسماعیل به طور طبیعی او را جانشین پدر تصور می کرده اند هرچند سند معتبری دربارۀ نصب و تعیین او از سوی امام وجود ندارد و مورخین و علمای بزرگ شیعی نیز چنین مسئله ای را تأیید نکرده اند. مع الوصف، گروهی از شیعیان بر امامت او اصرار کرده حتی مرگ او را انکار کردند. امام هنگام درگذشت اسماعیل تنی چند از بزرگان ازجمله حاکم مدینه را بر مرگ اسماعیل شاهد گرفت و با شرکت در تشییع پیکر او، وی را در قبرستان بقیع دفن کرد. نام مستعار اسماعیل «مبارک» بود و به همین دلیل کسانی که امامت او را پذیرفتند به «مبارکیه» مشهور شدند. مبارکیه را عقیده بر این بود که امام جعفر صادق (ع) بعد از مرگ اسماعیل، محمد فرزند او را شخصاً به جانشینی برگزید. بنابراین مبارکیه از نخستین نام های گروهی بود که بعدها توسط مؤلفان کتب فرق به نام اسماعیلیه خوانده شده اند. معاصرانِ اسماعیلیانِ نخستین آن ها را باطنیه و ملاحده و بعدها از اواسط قرن ۳ق و پس از ظهور قرامطه، آنان را قرامطه نیز می خواندند ولی آنان، نیز فاطمیان، از استعمال نام اسماعیلیه برای خود پرهیز می کردند و نهضت خود را معمولاً «دعوت» یا «دعوت هادیه» می خواندند. محمد بن اسماعیل بعد از رحلت پدر (۱۴۸ق) که اکثر پیروان آن حضرت جانشینی امام موسی کاظم (ع) را پذیرفتند، مدینه را ترک کرد و به عراق، و سپس خوزستان، کوچید و زندگی پنهانی خود را آغاز کرد و به همین سبب به «مکتوم» شهرت یافت. این مهاجرت مبداء «دورۀ سَتر» در تاریخ اسماعیلیان نخستین است که تا ظهور فاطمیان و تأسیس خلافت توسط آن ها در اواخر قرن ۳ق ادامه داشت. محمد بن اسماعیل اندکی پس از ۱۷۹ق درگذشت و پس از وی، یکی از پسران وی که عبدالله نام داشت، رهبری مبارکیه را به دست گرفت و چون پدرش محمد ملقب به «میمون» (خوش یمن) بود از او با نام عبدالله بن میمون قداح نیز یاد شده ولی غالباً با فردی با همین نام که از اصحاب امام صادق (ع) و امام باقر (ع) بوده است خلط و اشتباه شده است (← قدّاح). بعد از وی نیز سه تن دیگر به نام های احمد تقی و حسین رضی و عبیدالله مهدی به ترتیب رهبری مرکزی اسماعیلیه را در «دورۀ ستر» برعهده داشتند. اقامتگاه این رهبران ابتدا در اهواز و عسکر مکرم در خوزستان بوده، و سپس به بصره، و سرانجام به شهر سَلَمیّه در شمال سوریه منتقل شده است. سلمیه تا ۲۸۹ق همچنان مرکز دعوت اسماعیلیه و اقامتگاه رهبران مرکزی نهضت بوده است. آنان تا این زمان برای جلوگیری از بروز درگیری با دشمنانشان، به ویژه عباسیان، مخفی می زیستند و داعیانِ آن ها در میان مردم به دعوت می پرداختند. در این دوره داعیانی چون ابن حوشب در یمن و ابوعبدالله شیعی در شمال افریقا برخاستند و دستگاه های تبلیغاتی سرّی، منظم و قدرتمندی با نام «دعوتخانه» برای ابلاغ دعوت خود تشکیل دادند. امام در رأس سلسله مراتب دعوت قرار داشت و تشکیلات سرّی شان به سبب تقدس عدد هفت نزد آنان، هفت مرحله (مستجیب، مأذون اصغر، مأذون اکبر، معلم، داعی، حجت و امام) داشت. با افزایش شمار پیروان اسماعیلی، فکر تأسیس دارالحجره هایی به شیوۀ صدر اسلام، که نخستین آن ها را حمدان قرمط در ح دود ۲۷۷ق در نزدیکی کوفه بنیاد نهاد، برای یورش به مناطق مختلف و خروج بر ضد فرمانروایان پدید آمد و با این روش پیروزی هایی در احساء عربستان و یمن نصیب اسماعیلیان شد. ابوعبدالله شیعی زمینه و مقدمات نخستین دولت اسماعیلی را در شمال افریقا فراهم کرد و آخرین رهبر فاطمی در دورۀ ستر یعنی عبیدالله مهدی، در ۲۸۶ق با ادعای امامت اسماعیلیه برای خود و اسلافش ـ رهبران مرکزی نهضت ـ مهدویت محمد بن اسماعیل و بازگشت او را انکار کرد و به تداوم امامت در اعقاب امام صادق (ع) یعنی همان هایی که امام مستور نامیده شدند، تصریح کرده و «دورۀ کشف» را آغاز نمود. این اقدام عبیدالله مهدی و مخالفت حمدان قرمطی با اصلاحات رهبری مرکزی، موجب بروز انشعاب مهم در فرقۀ اسماعیلیه گردید و بدین ترتیب، اسماعیلیان فاطمی از یک سو، و بقیه اسماعیلیان که از آن پس رسماً قرامطه نامیده شدند، به عنوان دو شاخۀ اصلی اسماعیلیه درآمدند. این عدّه مرگ محمد بن اسماعیل را انکار کردند و در انتظار بازگشت وی به عنوان امام قائم و مهدی موعود باقی ماندند. برای قرامطه محمد بن اسماعیل به عنوان هفتمین و آخرین امام بوده است (← قرمطیان). عبیدالله مهدی با مساعدت و یاری ابوعبدالله شیعی در ۲۹۷ق در افریقیه به مسند خلافت نشست و یک سال بعد ابوعبدالله و برادرش را کشت. معزّ خلیفۀ فاطمی مرکز حکومت را از افریقیه به مصر انتقال داد (۳۵۸ق). دولت اسماعیلی فاطمی پس از استیلا بر مصر، به قدرتی نیرومند تبدیل شد که قلمروش از شام تا مغربِ اقصی و از سیسیل تا یمن و حجاز می رسید و در مکه و مدینه به نام آنان خطبه خوانده می شد. قیام ارسلان بساسیری به تحریک مستنصر فاطمی و بر ضدِ خلیفۀ عباسی بغداد نیز سبب شد که بیش از یک سال، تا ورود طغرل بیک به بغداد، در دستگاه عباسیان خطبه به نام خلیفۀ فاطمی خوانده شود. داعیانِ اسماعیلی تا پیش از آغاز دورۀ جدید دعوت (دعوت تودۀ مردم با قیام های مسلحانه)، می کوشیدند با شیوه ا ی مسالمت آمیز فرمانروایان و امرای دولت را به مذهب اسماعیلی درآورند، چنان که قبول کیش اسماعیلی از طرف برخی امرای سامانیان، مسافریان و جستانیان و کسانی چون ابوعلی سیمجوری، یوسف بن ابی الساج و احمد بن عبدالملک عطاش نتیجۀ این تلاش هاست. نیز کسانی چون ناصرخسرو قبادیانی، ابویعقوب سجستانی، ابوحاتم رازی، حمیدالدین کرمانی و دیگران از داعیان نشر و ترویج کیش اسماعیلی در سرزمین های شرقیِ خلافت، از عراق و ایران تا سند، بودند. بعد از مرگ مستنصر فاطمی میان پسرانش، نزار و مستعلی بر سر جانشینی نزاع درگرفت که سبب شقاق مهم اسماعیلیه به دو فرقۀ نزاریه و مستعلویه شد. اسماعیلیانی که بیرون از قلمرو فاطمی، به ویژه در ایران و عراق، به سر می بردند، قائل به امامت نزار شدند و اسماعیلیان فاطمی بر امامت مستعلی پای فشردند، اما خلافت مصر سرانجام به دست صلاح الدین ایوبی برافتاد (۵۶۷ق). نزاریان ایران نیز پس از قطع ارتباط با مصر، به پیشوایی حسن صباح سیاست تبلیغی جدیدی در پیش گرفتند و دوره ای نوین در تاریخ ایران و مذهب اسماعیلیه پدید آوردند. اسماعیلیان با تسخیر اَلَموت و قلاع اطراف آن و دعوی انتقالِ امام مستور به آن جا، دولتِ خود را در ایران بنیاد نهادند (۴۸۳ق). آن ها نوۀ نزار را پس از کشته شدن نزار مخفیانه به الموت بردند و به نشر دعوت پرداختند و با فعالیت های گستردۀ تبلیغی و مبارزه با خلفای بغداد، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل باوند و جز آن ها، تا سقوط الموت به دست هلاکوخان (۶۵۴ق)، به قدرت سیاسی نیرومندی تبدیل شدند. پس از سقوط الموت به دست هولاکوخان، امامان اسماعیلی جدید به طور مستتر و متواری در آذربایجان و عراق و فارس فعالیت می کردند و تا ظهور آقاخان محلّاتی، طبق یکی از روایات خودشان، هجده امام داشته اند که همگی تا زمان آقاخان مستور بوده اند. پراکندگیِ اسماعیلیان مانع از نفوذ آنان در شهرها می شد. فقط در دورۀ جلال الدین حسن نومسلمان بود که اسماعیلیان توانستند موقتاً بر ابهر و زنجان مسلط شوند. چون عقاید اسماعیلی پس از سقوط الموت رفته رفته رو به محاق می رفت، آنان انجدان را مرکز فعالیت حرفه ای خود کردند و درصدد اتحاد اسماعیلیان ایران، شام، ماوراء النهر و هند برآمدند. اگرچه اسماعیلیۀ ایران برای ادامۀ حیات خود، به تصوف شیعه مآب روی آوردند و امام خود را چون پیر طریقت فرا نمودند، اما هیچ گاه اندیشه های دینی خود را ترک نکردند و کاملاً در عقاید صوفیانه مستحیل نشدند. در قرن ۱۳ق جنبشی جدید در اسماعیلیۀ ایران توسط آقاخان محلاتی با سیاست طرفداری از دولت بریتانیا در هند شکل گرفت که با شکست آقاخان اول در کرمان عقیم ماند و مرکز فعالیت اسماعیلیۀ نزاری، معروف به خوجه (← خوجه)، از ایران به هند انتقال یافت. پیروان مستعلویه نیز، که به نام بُهره مشهورند، عمدتاً در هند سکونت دارند. اسماعیلیه جز تأثیرات مهم سیاسی، به لحاظ فرهنگی نیز تأثیراتی عظیم بر جای گذاشتند. تألیف آثار بسیاری در تأیید و توجیه عقاید اسماعیلیه به دست علمای اسماعیلی، اندیشه های کلامی آنان را در تاریخ فلسفۀ اسلامی ماندگار کرد. دانشگاه الازهر مصر به دست اسماعیلیان بنا شد. رسائل اخوان الصفا، از نخستین دایرة المعارف های اسلامی، به دست دانشمندان اسماعیلی تألیف شد. اما اسماعیلیان با دفاع سرسختانه از عقاید خود و توسل به ترور و کشتار، موجبات وحشت و بیزاری عامۀ مردم و تألیف کتب و رسالاتی را در رد این مذهب فراهم کردند، به گونه ای که معمولاً اسماعیلیه نزد عامه مسلمین اعم از شیعه و سنی منفور و مطعون بوده اند. مراجعه به عقاید و تعالیم اسماعیلی نشان می دهد که آنان در باب توحید، نبوت و قرآن اهل شک و تردید نبودند بلکه با تأویل قرآن و قول به باطن احکام شرعی، درک و فهم باطن دین را مخصوص خود (خواص) و غیر اسماعیلیان (عوام) را فقط قادر به درک ظاهر دین و شریعت می دانستند. برخی از آن ها گاه تا انکار و نسخ شریعت و وضع احکام جدید و اباحه پیش می رفتند و به ویژه شاخۀ قرامطه که با کشتار حُجاج و غارت اماکن مقدسه و اهانت به مکه و کعبه، مخالفت آشکار خود را با اسلام بروز می دادند. در عقاید فلسفی و کلامی اسماعیلیه، که خود آن را «حقایق» می خوانند، تأثیر نامستقیم فلوطین، نوافلاطونیان، آیین مانی و مسیح و تصوف (در آثار اسماعیلیۀ جدید، به ویژه در ایران و هند) به چشم می خورد. اگرچه شمار فراوانی از آثار اسماعیلی از بین رفته است، اما تحقیقات و تألیفات خاورشناسانی چون سیلوستر دوساسی، راینهارت دوزی، میخائیل یان دوخویه، کازانوا، لوئی ماسینیون، ولادیمیر ایوانف و برنارد لویس، بخشی از دستاوردهای اسماعیلی را از خطر نابودی رهانده است. در حال حاضر، اسماعیلیه که عمدتاً به شاخۀ نزاری این فرقه تعلق دارند، در بیش از ۲۵ کشور در قاره های آسیا و افریقا و اروپا و امریکا پراکنده اند. نیز← آقاخان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسماعیلیه، فرقه ای از شیعه است که پس از امام صادق (علیه السّلام) در امامت حضرت موسی بن جعفر با امامیه به اختلاف افتادند و امامت ایشان را نپذیرفتند و قائل به امامت اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السّلام) شدند.
اسماعیلیّه فرقه ای از شیعه هستند که معتقدند مقام امامت پس از امام صادق (علیه السّلام) به فرزند بزرگش اسماعیل که در زمان آن حضرت از دنیا رفت منتقل شده است. از این گروه به قرامطه و شش امامی نیز تعبیر شده است.
سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج۷، ص۵۴.
شیخ مفید دربارۀ اسماعیل می گوید: اسماعیل، بزرگ ترین پسر امام صادق (علیه السّلام) بود و امام، او را بسیار دوست داشت و به او بیش از دیگران نیکی و محبت می کرد؛ ولی اسماعیل در زمان حیات پدر در «عریض» (دره ای نزدیک مدینه) از دنیا رفت. مردم، جنازه اش را به مدینه نزد امام صادق (علیه السّلام) آوردند و در قبرستان بقیع دفن کردند. روایت شده است حضرت در مرگ او بسیار بی تابی می کرد؛ به گونه ای که با پای برهنه و بی ردا، دنبال تابوت او می رفت. همچنین دستور فرمود تابوت او را پیش از دفن، چندین بار به زمین نهادند و هربار حضرت می آمد و پارچه از روی صورتش برمی داشت و در روی او نگاه می کرد. مقصود امام (علیه السّلام) از این کار این بود که مرگ او را پیش چشم آنان که گمان امامت و جانشینی او را داشتند، قطعی کند و شبهۀ آنان را دربارۀ زنده بودنش، بر طرف سازد و به آن ها بفهماند که اسماعیل از دنیا رفته است. افرادی از اصحاب که او را پس از حضرت صادق (علیه السّلام) امام می پنداشتند، از این عقیده بازگشتند. گروهی اندک از مردمان بی خبر که نه در زمرۀ نزدیکان امام بودند و نه از راویان حدیث آن بزرگوار گفتند: اسماعیل زنده و امام پس از پدرش است و بر این عقیده باقی ماندند.
مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰.
گروهی از شاخه اسماعیلیه (فرقه مبارکیه) هم محمد بن اسماعیل را مهدی و امام زنده غایب می دانند.
طبرسی، حسین، نجم الثاقب، ص۳۷۴.
...

[ویکی شیعه] اسماعیلیه، فرقه هایی که بعد از امام صادق(ع) به امامت فرزندش اسماعیل یا نواده اش محمد بن اسماعیل اعتقاد پیدا کرده و در مناطق و منابع مختلف به نام های گوناگون مانند باطنیه، تعلیمیه، سبعیه، حشیشیه، ملاحده و قرامطه خوانده شده اند. فرقه مشهور اسماعیلیه، باطنیه تعلیمیه هستند. اسماعیلیانی که عمدتاً به شاخه نزاری این فرقه تعلق دارند، در بیش از ۲۵ کشور در قاره های آسیا و افریقا و اروپا و امریکا پراکنده اند.
ابوالخطاب محمد بن ابی زینب یا مقلاص بن ابی الخطاب، شخصیتی است که در منابع اسماعیلیه از او به عنوان شخصی که در امامت اسماعیل دست داشته است نام برده اند. تفصیل عقاید ابوالخطاب در ام الکتاب که کتاب سری اسماعیلیان است، ذکر شده است.
گروه غالب شیعیان بر اساس سنت رایج معتقد بودند که بعد از امام صادق(ع) فرزند ارشد ایشان یعنی اسماعیل امام خواهد شد اما اسماعیل در زمان حیات پدرش از دنیا رفت. مرگ اسماعیل قبل از به امامت رسیدن، باعث به وجود آمدن تشتت و اختلاف در تعیین امام بعدی شد. برخی از این رو که اعتقاد داشتند این سنت نباید تغییر کند گفتند اسماعیل هنوز زنده است و روزی به عنوان قائم(عج) ظهور خواهد کرد. برخی هم از این بابت که معتقد بودند امامت به استثنای حسن و حسین(ع) از طریق برادری منتقل نمی شود، به انتقال امامت از اسماعیل به فرزندش محمد روی آوردند. برخی هم قائل به بداء شده، به امامت موسی بن جعفر(ع) معتقد شدند. سلسله امامان شیعه اثنی عشری از طریق گروه اخیر ادامه می یابد.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام است
قائلان به امامت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام.
اسماعیلیه فرقه ای از شیعه هستند که معتقدند مقام امامت پس از امام صادق علیه السلام به فرزند بزرگش اسماعیل که در زمان آن حضرت از دنیا رفت، منتقل شده است. از این گروه به قرامطه و شش امامی نیز تعبیر شده است.
اسماعیلیه از فرق مخالف شیعه دوازده امامی می باشد.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، ص 488.

پیشنهاد کاربران

اسماعیلیه esmaaeiliyeh
فرقه ی شیعه مذهب هفت امامی ، که شش امام از شیعه دوازده امامی را قبول دارند، وبه همین دلیل شش امامی هم نامیده می شوند ، بطوریکه از فرزندان امام جعفر صادق شیعه دوازده امامی، امام موسی کاظم را، امام هفتم می دانند اما اسماعیلیه امام اسماعیل که برادر بزرگتر بوده وقبل از پدر درگذشته را امام هفتم میشمارند، جالب است که امامت درشیعه اثنی عشری به امام دوازدهم که غایب خوانده می شود ، قطع می گرددولی جریان امامت درشیعه اسماعیلیه همچنان ادامه دارد و فی الحال کریم خان که آقا خان هم نامیده می شود امام چهل ونهم ایشان است
( در شیعه اثنی عشری فعلی هم اگر امامت جعفر برادر حسن عسکری امام یاز دهم، از طرف مردم وحکومت زمان پذیرفته شده بود ، ولقب کذاب بر وی اطلاق نشده بود ، جریان امامت شیعه اثنی عشری همانند شیعه ی اسماعیلی، هنوزهم ادامه داشت )


کلمات دیگر: