کلمه جو
صفحه اصلی

بکارت


مترادف بکارت : دختری، دوشیزگی، عذرت، تازگی

برابر پارسی : دست نخوردگی، دوشیزگی

فارسی به انگلیسی

virginity, maidenhood

virginity


مترادف و متضاد

دختری، دوشیزگی، عذرت


تازگی


۱. دختری، دوشیزگی، عذرت
۲. تازگی


maidenhead (اسم)
پرده بکارت، بکری، بکارت

virginity (اسم)
بکارت، دوشیزگی، دخترکی، زندگی تجرد

maidenhood (اسم)
بکارت، دوشیزگی، تازگی

فرهنگ فارسی

دوشیزه، دوشیزگی
۱- ( مصدر ) دوشیزه بودن. ۲- ( اسم ) دختری دوشیزگی . ۳- تازگی . یا ازال. بکارت کردن . دوشیزگی دختر را ربودن بیرون آوردن دختر از حالت دختری . یا ازال. بکارت بجبر. بزور در دختری دخول کردن و پرد. دوشیزگی وی را پاره کردن . یا پرد. بکارت . مهر و پرد. دختری و دوشیزگی . یا مهر بکارت . دوشیزگی که همچون کیس. سر بمهر یا درج و یا مکتوب ممهور باشد .

فرهنگ معین

(بِ رَ ) [ ع . بکارة ] ۱ - (مص ل . ) دوشیزه بودن . ۲ - (اِمص . ) دختری . ۳ - تازگی .

لغت نامه دهخدا

بکارت. [ ب َ رَ] ( ع اِمص ) دوشیزگی. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به بکارة شود.
- ازاله بکارت کردن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
بحجله خانه ٔغم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.
طالب آملی ( از آنندراج ).
- بکارت گرفتن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. ( ناظم الاطباء ). بکارت دختر بردن. افتراع. اعتذار. افتضاض. ( از منتهی الارب ).

بکارة. [ ب َ رَ ] ( ع اِمص ) دوشیزگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). عُذْرَت. ( منتهی الارب ). و رجوع به بکارت شود. || دوشیزه بودن. ( ناظم الاطباء ). دختر بودن.

بکارة. [ ب ِ / ب َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَکر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به بکر شود. || اشتر جوان. ( مهذب الاسماء ).

بکارت . [ ب َ رَ] (ع اِمص ) دوشیزگی . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بکارة شود.
- ازاله ٔ بکارت کردن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
بحجله خانه ٔغم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.

طالب آملی (از آنندراج ).


- بکارت گرفتن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی . (ناظم الاطباء). بکارت دختر بردن . افتراع . اعتذار. افتضاض . (از منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. دوشیزه بودن؛ دوشیزگی.
۲. تازگی؛ نو بودن.
۳. (اسم) (زیست‌شناسی) = پرده ⟨ پردۀ بکارت


۱. دوشیزه بودن، دوشیزگی.
۲. تازگی، نو بودن.
۳. (اسم ) (زیست شناسی ) = پرده * پردۀ بکارت

دانشنامه عمومی

دختی


فرهنگ فارسی ساره

دست نخوردگی، دوشیزگ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته است و از آن در باب های طهارت، نکاح، شهادات، حدود و دیات سخن رفته است.
بکارت از ریشه «ب ـ ک ـ ر» است و بکر در لغت به معنای هر چیز تازه و نو، ابتدا و آغاز هر چیز، هرکار جدید که مانند آن انجام نشده، فرزند نخستین، زن و مردی که با کسی همخوابی نکرده اند و... آمده است.
اقوال مختلف درباره بکر
برخی گفته اند: این ماده در اصل به معنای قرار داشتن در ابتدای یک برنامه یا آغاز جریان یک امر است ؛ چه این جریان منسوب به انسان باشد یا حیوان ، گیاه ، جماد یا زمان، از این رو گفته می شود: زن بکر ، شتر بکر ، درخت بکر ، زمان بکر و بر این اساس در قرآن این ماده گاه در برابر «فارض» به معنای سالمند و قدیمی: «لا فارِضٌ ولا بِکرٌ» ، گاهی در مقابل «ثیّب» به معنای زن شوهر کرده: «ثَیِّبـت و اَبکارا» ، گاه در برابر «عَشیّ» به معنای آخر و پایان روز: «بُکرَةً و عَشّیـا» و گاه در مقابل «اصیل» که معنایی نزدیک به عَشیّ دارد: «بُکرَةً و اَصیلا» به کار رفته است.
بکارت در منابع فقهی
بکارت در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته و درباره مفهوم دقیق آن در موارد کاربردْ اقوال متعددی وجود دارد؛
← دیدگاه اول
...

پیشنهاد کاربران

بکارت را به کسانی نسبت می دهند که تا به حال رابطه جنسی نداشته اند
بکارت هم منسوب به جنس مونث و هم منسوب به جنس مذکر است.

هرکسی که هرنوع عمل جنسی را با فرد دیگر تجربه کند دیگر باکره نیست.

صفتی است که به افرادی نسبت می دهند که تا به حال رابطه جنسی نداشته اند.

رابطه جنسی انواع مختفی دارد و این اشتباه است که بکارت را تنها به پرده بکارت خیالی نسبت بدهیم.
حتی کسی که رابطه جنسی مقغدی دارد هم بکارت را از دست می دهد و دیگر باکره نیست
چه دختر چه پسر
کسی که عمل جنسی نداشته باشد باکره است


کلمات دیگر: