کلمه جو
صفحه اصلی

چرمی

فارسی به انگلیسی

buff, leather, leathery, leathern, of leather

leathern, of leather


buff, leather, leathery


فارسی به عربی

جلدی

مترادف و متضاد

leathern (صفت)
چرمی، ساخته شده از چرم، بشکل چرم

leathery (صفت)
چرمی

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان و ردیمه سورتیجی بخش چهار دانگه شهرستان ساری .

لغت نامه دهخدا

چرمی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان وردیمه سورتیجی ، بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری که در 23هزارگزی شمال کیاسر واقع است . کوهستانی ، معتدل و مرطوب است و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ ارم ، محصولش برنج ، غلات و ارزن ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان بافتن شال و کرباس وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


چرمی . [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از قلعه جات چناران زعفرانلوی خراسان است که ده خانوار سکنه دارد و زراعتش از آب قنات مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص 222). دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 59هزارگزی شمال مشهد واقع است . جلگه و معتدل است و 30 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات بنشن ، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


چرمی. [ چ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به چرم. ( ناظم الاطباء ).آنچه از چرم سازند. چرمین. چرمینه. از چرم. جنس ساخته شده از چرم. رجوع به چرم و چرمین و چرمینه شود.

چرمی. [ چ َ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از قلعه جات چناران زعفرانلوی خراسان است که ده خانوار سکنه دارد و زراعتش از آب قنات مشروب میشود». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 222 ). دهی از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد که در 59هزارگزی شمال مشهد واقع است. جلگه و معتدل است و 30 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات بنشن ، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

چرمی. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان وردیمه سورتیجی ، بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 23هزارگزی شمال کیاسر واقع است. کوهستانی ، معتدل و مرطوب است و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ارم ، محصولش برنج ، غلات و ارزن ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان بافتن شال و کرباس وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

چرمی . [ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چرم . (ناظم الاطباء).آنچه از چرم سازند. چرمین . چرمینه . از چرم . جنس ساخته شده از چرم . رجوع به چرم و چرمین و چرمینه شود.


فرهنگ عمید

ویژگی هرچیزی که از چرم دوخته یا ساخته شده باشد.

دانشنامه عمومی

چرمی صفت نسبی از واژهٔ چرم است.
همچنین، چرمی ممکن است به یکی از مکان های زیر اشاره بدارد:
چرمی (چناران)
چرمی (نکا)

گویش مازنی

/charmi/ از توابع دهستان چهاردانگه هزارجریبی بهشهر

از توابع دهستان چهاردانگه هزارجریبی بهشهر


پیشنهاد کاربران

تیره کلاوندچرمی در طایفه مال احمدی خلیلی ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *
لر بختیاری


کلمات دیگر: