کلمه جو
صفحه اصلی

تجاهل العارف

فرهنگ فارسی

۱- تجاهل عارف ۲ - آنست که شاعر چیزی را بداند ولی تظاهر بنداستن آن کند مثال : (( آینه در پیش آفتاب نهاده است بردر آن خیمه ? یا شعاع جبین است ? ) ) ( سعدی ) ندانم این شب قدر است یا ستاره روز تویی برابر من یا خیال در نظرم ?.. ( سعدی )
با وجود علمی در امری اظهار جهل کردن و مقولات کثیره از روی استفهام بر زبان آوردن .

لغت نامه دهخدا

تجاهل العارف . [ ت َ هَُ لُل ْ رِ ] (ع اِ مرکب ) با وجود علمی در امری اظهار جهل کردن و مقولات کثیره از روی استفهام بر زبان آوردن :
سرو گلزار ارم یا قامت دلجوست این
زلف مشکین یا کمند گردن آهوست این
اختر صبح سعادت مرکز پرگار عشق
تخم آه آتشین یا خال عنبربوست این
موج آب زندگی یا جوهر تیغ قضا
سرنوشت عاشقان یا پیچ و تاب موست این .

صائب (از آنندراج ).


نام یکی از صنایع معنویه در علم بدیع است که متکلم در نثر یا شعر خود راجاهل به امری نشان دهد که عالم در آن است برای تأکید مقصود خود. (فرهنگ نظام ). این صنعت چنان باشد که شاعر در نثر یا نظم چیزی را بگیرد و گوید ندانم که چنین است یا چنان ، هرچند داند اما خویشتن را نادان سازد و در قرآن عظیم این اسلوب هست : و انّا أو ایاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین . (قرآن 34 / 24). مثالش درنثر تازی : لا ادری ابدر زاهر، ام جبینه و بحر زاخر ام یمینه . دیگر پارسی در تعارف مردمان است که گوید: فلان آدمیست یا فرشته . قیس مجنون گوید:
باللّه یا ظبیات القاع قلن لنا
لیلای منکن ام لیلی من البشر.
دیگر زهیر گوید:
و ماادری و سوف اخال ادری
اقوم آل حصن ام نساء.
نصربن الحسن گوید:
احلم ما اری منهم ام الاخوان خوان .
دیگر متنبی راست :
ا ریقک ام ماءالغمامة ام خمر
بفی برود و هو فی کبدی جمر.
عنصری گوید:
در زیر امر اوست جهان و جهان خود اوست
یارب خدایگان جهانست یا جهان .
مراست :
ز ابر تیره همچون ظلمت مشک
همه عالم پر از نور یقین است
زمین است این ندانم یا سپهر است
سپهر است آن ندانم یا زمین است .

(حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط).


نزد اهل بدیع از محسنات معنویه بشمار رود. سکاکی نام این صنعت را سوق المعلوم مساق غیره نهاده و گفته است دوست ندارم نام صنعتی را که در کلام ایزدی وارد شده بتجاهل تعبیر کنم . علیهذا نام او را «سوق المعلوم مساق غیره لنکتة» میگذارم . و اما قید نکته . مانند تحقیر در این آیه ٔ شریفه حکایت از کفار: هل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مزقتم کل ممزق . (قرآن 34 / 7). منظور کفار حضرت ختمی مرتبت بوده که گویا او (ص ) را نمیشناختند. یا اگر می شناختند مردی عادی تصور میکردند. در صورتیکه بجمیع خصایص ظاهریه و باطنیه آن حضرت چون آفتاب نیمه روز آشنا بودند. و یا برای تعریض . مانند: و انّا أو ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین . (قرآن 34 / 24). و مانند غیر آنچه ذکر شد از اعتبارات . چنانچه در مطول ذکر شده . و مثال این صنعت در اشعارپارسی مانند این بیت :
روزگار آشفته تر یا زلف تو یا کار من
ذره کمتر یا دهانت یا دل غمخوار من

؟


(از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به تعریفات جرجانی شود.

تجاهل العارف. [ ت َ هَُ لُل ْ رِ ] ( ع اِ مرکب ) با وجود علمی در امری اظهار جهل کردن و مقولات کثیره از روی استفهام بر زبان آوردن :
سرو گلزار ارم یا قامت دلجوست این
زلف مشکین یا کمند گردن آهوست این
اختر صبح سعادت مرکز پرگار عشق
تخم آه آتشین یا خال عنبربوست این
موج آب زندگی یا جوهر تیغ قضا
سرنوشت عاشقان یا پیچ و تاب موست این.
صائب ( از آنندراج ).
نام یکی از صنایع معنویه در علم بدیع است که متکلم در نثر یا شعر خود راجاهل به امری نشان دهد که عالم در آن است برای تأکید مقصود خود. ( فرهنگ نظام ). این صنعت چنان باشد که شاعر در نثر یا نظم چیزی را بگیرد و گوید ندانم که چنین است یا چنان ، هرچند داند اما خویشتن را نادان سازد و در قرآن عظیم این اسلوب هست : و انّا أو ایاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین. ( قرآن 34 / 24 ). مثالش درنثر تازی : لا ادری ابدر زاهر، ام جبینه و بحر زاخر ام یمینه. دیگر پارسی در تعارف مردمان است که گوید: فلان آدمیست یا فرشته. قیس مجنون گوید:
باللّه یا ظبیات القاع قلن لنا
لیلای منکن ام لیلی من البشر.
دیگر زهیر گوید:
و ماادری و سوف اخال ادری
اقوم آل حصن ام نساء.
نصربن الحسن گوید:
احلم ما اری منهم ام الاخوان خوان.
دیگر متنبی راست :
ا ریقک ام ماءالغمامة ام خمر
بفی برود و هو فی کبدی جمر.
عنصری گوید:
در زیر امر اوست جهان و جهان خود اوست
یارب خدایگان جهانست یا جهان.
مراست :
ز ابر تیره همچون ظلمت مشک
همه عالم پر از نور یقین است
زمین است این ندانم یا سپهر است
سپهر است آن ندانم یا زمین است.
( حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط ).
نزد اهل بدیع از محسنات معنویه بشمار رود. سکاکی نام این صنعت را سوق المعلوم مساق غیره نهاده و گفته است دوست ندارم نام صنعتی را که در کلام ایزدی وارد شده بتجاهل تعبیر کنم. علیهذا نام او را «سوق المعلوم مساق غیره لنکتة» میگذارم. و اما قید نکته. مانند تحقیر در این آیه شریفه حکایت از کفار: هل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مزقتم کل ممزق. ( قرآن 34 / 7 ). منظور کفار حضرت ختمی مرتبت بوده که گویا او ( ص ) را نمیشناختند. یا اگر می شناختند مردی عادی تصور میکردند. در صورتیکه بجمیع خصایص ظاهریه و باطنیه آن حضرت چون آفتاب نیمه روز آشنا بودند. و یا برای تعریض. مانند: و انّا أو ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین. ( قرآن 34 / 24 ). و مانند غیر آنچه ذکر شد از اعتبارات. چنانچه در مطول ذکر شده. و مثال این صنعت در اشعارپارسی مانند این بیت :

فرهنگ عمید

در بدیع، اظهار نادانی شاعر یا متکلم از یک چیز معلوم و آشکار، برای مبالغه در تشبیه، اظهار حیرت و شگفتی، توبیخ و تحقیر مخاطب، اثبات مطلبی برای مدعی و منکر، یا ظرافت و آرایش کلام، مانندِ این شعر: یا رب آن روی است یا برگ سمن / یا رب آن موی است یا مشک خُتَن؟ و یا این بیت: گلی یا سوسنی یا سرو یا ماهی نمی دانم / از این آشفتۀ بی دل چه می خواهی نمی دانم.

دانشنامه آزاد فارسی

تجاهُل العارِف
(در لغت به معنی نادان نمایی دانا) اصطلاحی در بدیع، آن است که گوینده پرسشی کند که خود پاسخ آن را بداند، اما از پرسش خود قصدی داشته باشد: چنین گفت بهمن که این رستم است/ و یا آفتاب سپیده دم است (فردوسی)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَجاهُلُ الْعارِف، از مباحث رایج در بدیع معنوی می باشد.
این اصطلاح را تجاهل العارفین نیز خوانده اند. تجاهل در باب تفاعل، یعنی خود را نادان و نادانسته وانمودن و یا نمایش نادانی و تظاهر به نادانی کردن. به بیان دیگر، متکلم از امری معلوم آن چنان پرسش می کند که از امری مجهول، و با آن که چیزی را می داند، در معرفت آن تجاهل می نماید. سکاکی (د ۶۲۶ق/ ۱۲۲۹م) به سبب حضور این صنعت در کلام الاهی، عنوان تجاهل را بر آن نمی پسندد و از آن با عنوان «سوق المعلوم مساقٌ غیرهِ لنکتة»، به معنی «امری معلوم را به جهت ابراز نکته ای به صورت نامعلوم روایت کردن» تعبیر می کند.
تجاهل درقرآن
علمای دانش بدیع به آیاتی از قرآن کریم اشاره کرده اند که در آن ها آرایۀ تجاهل العارف مشهود است. به عنوان مثال، پروردگار در آیۀ ۱۷سورۀ طه خطاب به موسی می فرماید: «وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا موسی» که این پرسش با وجود علم پروردگار نسبت به موضوع برای تذکر و تقریر آمده است و نکته ای را که سکاکی بر ابراز آن تأکید می ورزد، در این مقام «تذکر و تقریر» است.
تجاهل درادبیات
از معروف ترین شواهد این صنعت در ادبیات عرب بیتی است منسوب به ذی الرمه و یا عُرجی : باللٰه یا ظبیات القاع قلن لنا/لیلای منکن ام لیلا من البشر؟، که شاعر از شدت عشق و حیرت نسبت به زیباییهای محبوب او را با آهوان بیابان همسان می پندارد و نسبت به تعلق او به گروه آدمیان، یا خیل آهوان تردید می کند. نظیر این مثال بیتی است از بحتری که در آن دندانهای معشوق را با برق رخشان در شب تاریک یکسان پنداشته، و در تمایز آنان اظهار جهل کرده است. ادب فارسی: صنعت تجاهل العارف، از جمله صنایع رایج در ادب فارسی، با ارزشهای زیبایی شناختی خاص است. این صنعت در آثار نخستین شاعران پارسی گوی، در سبک خراسانی و سپس سبک عراقی به چشم می خورد و بیش از همه در آثار عنصری و سعدی بسامد دارد.
ارکان تجاهل
...


کلمات دیگر: